همچنین اسناد تاریخی درباره خشونت خلیفه حاکی از آناند که:
الف)
«او نخستین کسی بود که شلاق (دِرّه) در دست گرفت.»[487]
ب)
«به نقل ابنشُبّه شخصی به عمر گفت:
مردم از تو خشمگیناند! مردم از تو خشمگیناند!
مردم از تو متنفّرند!
عمر پرسید: برای چه؟
آن مرد گفت: از زبان و عصای تو!»[488]
در حالی که ادّعا میشود:
«هیچکس ناراضی نبود، همه در دوران او شاد و مسرور بودند، به عدل او اطمینان داشتند.»![489]
«وقتی عثمان اطمینان داد که بر کتاب خدا و سنت پیامبر عمل میکند و شیوه ابوبکر و عمر را ادامه میدهد، عبدالرحمان و تمام حاضرین جلسه[490] با اطمینان قلب ابراز خوشحالی! نمودند... زیرا آنان شیفته برنامه خداپسندانه! دو خلیفه قبلی بودند.»![491]
در مجموع میتوان گفت:
«شخصیت روحی خلیفه که در کار فکری و سیاسی و اجرایی او نیز تأثیر شدیدی داشت، شخصیتی تندمزاج[492] و از نظر فکری افراطی بود.»[493]
ج)
«اسلام را تنها از زاویه سختگیری میشناخت، همین رفتار او سبب شد تا جَبَلةبن اَیْهَم از شاهان شام که مرتکب خطایی شده بود، از مکه به شام بگریزد و از اسلام روی برتابد.»[494]
«جریان این بود که پانصد نفر از سوارگان قبیله عَکّ و جَفْنَه در حالی که قیافه عربی آنها آشکار و لباسهایشان با تارهای طلا و نقره ملیلهدوزی شده و جَبَله (پادشاه عرب زبان غَسّانی اردن) پیشاپیش آنها بود و تاجی مُکَـلّل به گوهرهای قیمتی مادرش ماریه به سر داشت، وارد مدینه شدند و همگی اسلام آوردند.
مسلمانان نیز از اسلام آوردن اینان و مسلمان شدن افرادی که در پشت سر، جزو پیروان آنها بودند فوقالعاده خوشحال شدند.
جَبَله در موسم حج همان سال با پیروانش همراه خلیفه به حج رفت. در همان حال که مشغول طواف بود مردی از قبیله فَزارَه پا گذاشت روی حولهای که او به خود پیچیده بود و حوله باز شد. جَبَله یک سیلی به صورت او زد. مرد فزاری شکایت به عمر برد. عمر حکم کرد که یا جَبَله حاضر شود و مرد فزاری هم به او یک سیلی بزند یا او را از خود راضی کند.
چندان کار را بر او سخت گرفت که جبله از منصرف ساختن عمر و مرد فزاری مأیوس شد.
شبهنگام جَبَله با همراهانش گریخت و روی به قسطنطنیه نهاد و به علّت فشار و سختگیری عمر، همگی مرتد شدند و مجدداً به کیش نصارا برگشتند.
هِرَقْل امپراطور روم نیز مقدم آنها را گرامی داشت و بیش از آنچه انتظار داشتند در رعایت حال و تجلیل آنها کوشید.
با این وصف جَبَله به علت از دست دادن دین اسلام میگریست.»[495]
جالب است که خلیفه در این مورد خاص، سفارش زیدبن ثابت درباره عدم قصاص عُبادةبن صامت را از یاد بُرده بود(؟!) لذا سختگیری او بر جَبَله همانند سختگیری او بر عمروعاص و پسرش بود که به قصد خُرد کردن آن دو صورت گرفت!
ابنابیالحدید در مقایسه امیرالمؤمنینعلیهالسّلام با سایر خلفا مینویسد:
«خلفای دیگر [خلفای ثلاثه] بر اساس مصلحت خود و موافق خواستههای درونی خویش عمل میکردند، خواه مطابق احکام شرع باشد و خواه نباشد.
تردیدی نیست که هر کس بر اساس [این معنا از] اجتهاد خود عمل کند و به معیارها و ضوابطی پای بند نباشد که مانع از انجام کارهایی میشود که آنها را به مصلحت خود میبیند، احوال دنیوی او به سامان نزدیکتر است؛ و هر کس خلاف این باشد، اوضاع او به آشفتگی و گسیختگی نزدیکتر.»[496]
علّامه جعفر مرتضی با استفاده از این تحلیل ـ که دلالت بر سیاست اجتهاد در مقابل نص، توسّط خلفا دارد ـ به شرح موضعگیری خلیفه دوم در قبال انتقاد مصریها پرداخته و پاسخ عمر به منتقدین خود را در همین فضا تلقّی مینماید.
د)
جالب این که خلیفه در پاسخ اهالی مصر که به مدینه آمدند تا او را درباره عمل نکردن به بعضی از احکام قرآن بازخواست کنند، ـ پس از توجیه رفتار خود بر اساس تفسیر به رأی قرآن ـ از آنان میپرسد:
«آیا مردم مدینه میدانند که برای چه آمدهاید؟ گفتند: نه.
گفت: اگر میدانستند که برای چه آمدهاید، شما را چنان عقوبت میکردم که دیگران عبرت بگیرند.»[497]
هـ)
به راستی در چنین شرایطی میتوان پذیرفت که زنی آزادانه خلیفه را پند دهد و از او نهراسد؛ در حالی که شواهد تاریخی حاکی است:
خشونت عمر مانع از انتقاد به او بود
«عایشه فرزند عثمان بر این اعتقاد بود که تندی عمر، دیگران را از انتقاد به او باز داشته است.»[498]
خشونت او نسبت به زنان مضاعف بود
«عمر نسبت به زنان خشونت بیشتری داشت، زنان از او میترسیدند.»[499]
برای نمونه:
1 ـ «به گزارش عبدالرزاق صنعانی، ابراهیم نَخَعی میگوید: عمر در صفوف زنان میگشت، ناگهان بوی عطری از آنان به مشامش رسید، در آن حال گفت: اگر میدانستم این بو از کیست با او چه و چه میکردم...
زنی که در آنجا خود را معطر کرده بود، از ترس بول کرد.»[500]
2 ـ «سیمای خلیفه چنان ترسناک بود که زن حاملهای از [ترس] دیدن او سقط جنین کرد.»[501]
این حادثه زمانی رخ داد که خلیفه به دنبال زنی فرستاد تا در جلسه دادگاه حاضر شود. آن زن در بین راه از شدّت خشونت عمر و ترس از او، فرزند خود را سقط کرد!
همچنین، با وجود این که در مدح او گفته شده است:
«او که اولین پیشوای مردمی و دموکراتیک در اسلام بود.»![502]
اسناد تاریخی نشان میدهد:
3 ـ «شدت این برخوردها، اعتراض مردم را برانگیخت؛ آنان از عبدالرحمانبن عوف خواستند تا در اینباره با عمر سخن گفته و به او بگوید که دخترانِ در خانه نیز از او هراس دارند.
عمر در برابر این اعتراض گفت:
مردم جز با این روش اصلاحپذیر نیستند، در غیر اینصورت لباس مرا نیز از تنم بیرون خواهند آورد.[503]
او خودش تأیید میکرد که مردم از تندی او ترسیده و وحشت کردهاند.[504]
در اصل، همین برخوردها میتوانسته مانعی بر سر راه اعتراضات مردم به عملکرد او باشد.[505]»[506]
- پاورقی -
(487) - ـ رسول جعفریان: تاریخ خلفا، ص 65؛ به نقل از: تاریخ طبری، ج 4، ص 209؛ تاریخ الخلفاء، ص 137؛ طبقات الکبری، ج 3، ص 282 .
(488) - ـ رسول جعفریان: تاریخ خلفا، ص 66؛ به نقل از: تاریخ المدینة المنورّه، ج 2، ص 858 .
(489) - ـ علی طنطاوی (ترجمه ابوبکر حسنزاده): داستان زندگانی عمر (چاپ اوّل و دوم 1380)، ص 78.
(490) - ـ مؤلّف مقاله، حاضرین جلسه را جمعیّت انبوهی از مهاجر و انصار میداند که مسجد از آنها مملوّ گردیده بود!
(491) - ـ عبدالقادر دهقان سراوانی: مقاله مندرج در فصلنامه ندای اسلام، شماره 14، تابستان 82، ص 16 .
(492) - ـ به نقل از: شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج 1، ص 183 .
(493) - ـ رسول جعفریان: تاریخ خلفا، ص 65 .
(494) - ـ همان منبع، ص 67؛ به نقل از: طبقات الکبری، ج 1، ص 265؛ الفتوح، ج 2، ص 302 ـ 304 .
(495) - ـ سیّد عبدالحسین شرفالدین: اجتهاد در مقابل نص (ترجمه علی دوانی)، ص 346 ـ 347؛ به نقل از: العقد الفرید، ج 1، ص 187 .
(496) - ـ علّامه جعفر مرتضی عاملی: تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی علیهالسّلام، ص 123 ـ 124؛ به نقل از: شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج 12، ص 83 .
(497) - ـ همان منبع، ص 117؛ به نقل از: حیاة الصحابه، ج 3، ص 260 .
(498) - ـ رسول جعفریان: تاریخ خلفا، ص 69؛ به نقل از: نثر الدر، ج 4، ص 34 .
(499) - ـ شهید مرتضی مطهری: سیری در نهجالبلاغه، ص 160 .
(500) - ـ رسول جعفریان: تاریخ خلفا، ص 66؛ به نقل از: المصنّف، ج 4، ص 343 ـ 344 .
(501) - ـ علی محمّد میرجلیلی: امام علیعلیهالسّلام و زمامداران، ص 111؛ به نقل از: شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج 1، ص 183؛ تاریخ عمربن الخطّاب، ص 125 .
(502) - ـ احمد نصیب (ترجمه سیّد سعدالدین شیخ احمدی): محبّت پیامبر در قلب یارانش (چاپ اوّل1380)، ص 85 ـ 86 .
(503) - ـ به نقل از: نثر الدر، ج 2، ص 35؛ عیون الاخبار، ج 1، ص 12 .
(504) - ـ به نقل از: حیاة الحیوان، ج 1، ص 49 .
(505) - ـ به نقل از: نثر الدر، ج 4، ص 34 ـ 35 .
(506) - ـ رسول جعفریان: تاریخ خلفا، ص 67 .
خشونت و افراط گرایی
- بازدید: 793