دشمنی و عداوت عایشه، اختصاص به حضرت علیعلیهالسّلام نداشت؛ بلکه بسیار عمیقتر و وسیعتر از آن بود؛ به طوری که دامان فرزندان امام علیعلیهمالسّلام را نیز میگرفت.
مثال 1)
تاریخ نویسان نقل نمودهاند:
عایشه، خود را از حسن و حسین که نوادگان رسول خدا و فرزندان علی بودند، مستور میساخت و با آنان، همانند مردان نامَحْرَم رفتار مینمود.
ابن عبّاس به این رفتار او اعتراض میکرد و میگفت:
امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، به عایشه، مَحْرَم هستند.[605]
ابن سَعد پس از نقل رفتار عایشه، چنین مینویسد:
از ابوحَنیفه و مالک[606] نقل نمودهاند که همسر هر مردی، نسبت به فرزندان و نوادگان او، و هم چنین نسبت به فرزندان دخترش، برای همیشه مَحْرَم است و این مسأله، مورد اتّفاق تمام مسلمانان است.[607]
این مسأله، چیزی نبود که از نظر عایشه دور و مخفی مانده باشد و او واقعاً این حکم را نداند؛ بلکه هدف عایشه از این عمل، چیز دیگری بود.
او میخواست با این عمل، مقام فرزندی حسنَیْنعلیهماالسّلام نسبت به پیامبرصلّیاللهعلیهوآله را انکار کند و آنان را جزو اولاد رسول خداصلّیاللهعلیهوآله به حساب نیاورَد.
مثال 2)
یعقوبی مینویسد:
امام مجتبی علیه السلام، به آخرین لحظات حیات پُر از رنج خویش رسیده بود و میخواست به برادر گرامیاش حضرت امام حسین علیه السلام وصیّت نماید.
وی در میان سخنانش، به برادر گفت:
اگر مرگ من در رسید، من را در کنار جدّ بزرگوارم رسول خدا دفن کن؛ زیرا هیچ کس سزاوارتر از من نیست که در جوار او به خاک سپرده شود، مگر این که مانع شوند و نگذارند تا این آخرین آرزوی من، تحقّق یابد.
البتّه در آن هنگام، تا سرحدّ ممکن کوشش کن که ذرّهای خون بر زمین ریخته نشود.
آنگاه، امام حسن علیه السلام از جهان فانی روی پوشاند.
مقدّمات تدفین به انجام رسید و پیکر مبارکش به وسیله بنیهاشم، از زمین برداشته و به سوی آرامگاه رسول خدا حرکت داده شد.
در این هنگام، عایشه بر اَسْتَری سوار شده و به همراه بنیاُمَیّه، که خود گناهِ برانگیختن شان را بر عهده داشت، پیش روی تشییعکنندگان آمد و از حرکت آنان به سوی قبر رسول خداصلّیاللهعلیهوآله، ممانعت کرد.
این شعر مشهور، به خاطر این عمل ناشایست او سروده شده است:
یک روز بر اَسْتَر سوار میشوی
و روز دیگر بر شتر مینشینی!![608]
یعقوبی نوشته است:
مروان بن حَکَم و سعید بن عاص، از دفن فرزند پیامبر خدا در کنار مزارش، جلوگیری کردند.
عایشه هم بر اَسْتَری نشست و در برابر مردم و تشییع کنندگان فریاد برآورد:
این خانه، خانه من است! به هیچ کس، اجازه دفن شدن در آن را نمیدهم.
قاسم نواده ابوبکر، پیش آمد و گفت:
ای عمّه! هنوز سرهایمان را از خونهای روز جَمَل شستشو ندادهایم، آیا میخواهی در آینده، روزی را هم به نام «روز اَسْتَر[609]» بنامند؟
گروهی از بنیهاشم گرد امام حسین علیه السلام جمع شده و گفتند:
آل مروان را به ما واگذار! به خدا سوگند! اینان نزد ما، چون لقمهای بیش نیستند!
امام حسین فرمود:
برادرم وصیّت کرده است که در پای جنازه او، حتّی یک قطره خون بر زمین ریخته نشود.
سپس جسد حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام را به قبرستان بقیع بردند و در کنار مزار جدّهاش فاطمه بنت اَسَد مادر حضرت علی به خاک سپردند.[610]
- پاورقی -
(605) - ـ طبقات ابن سَعد 8/73 .
(606) - ـ ابوحَنیفه و مالک، هر دو از پیشوایان چهارگانه اهل سنّت میباشند.
(607) - ـ طبقات ابن سَعد 8/73 .
(608) - ـ تاریخ یعقوبی 2/200 .
(609) - ـ درازگوش، قاطر.
(610) - ـ تاریخ یعقوبی 2/200 .
عداوت عایشه با حسنَیْن علیهماالسّلام
- بازدید: 704