وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا وَلا يَرْجِعُونَ
ترجمه :
67. و اگر مىخواستيم هر آينه آنها را مسخ مىكرديم در جايگاه آنها، پس نمىتوانستند از آن جايگاه بيرون روند و نه برگردند[1] .
تفسير :
]فرق بين فسخ و رسخ و مسخ و نسخ[
(وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ) چهار عنوان داريم: نسخ و فسخ و رسخ و مسخ[2] . مذاهب اربعه طبيعى و كفّار كه گفتند انسان پس از مردن روحش تعلق مىگيرد به انسان ديگرى. بعضى گفتند به حيوانى، بعضى گفتند به اشجار و فواكه، بعضى گفتند به ملك و شياطين. و مسخ، تغيير صورت با حفظ ماده و يكى از عقوبات كفار در دنيا همين مسخ است كه مىفرمايد: (وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِى السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ)[3] و مىفرمايد: (فَلَمّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ)[4] . و در خبر است كه حيوانات مسوخ ]عبارتند از :[ الْقِرَدَة و الْخِنزِير و الْفِيل و الذِّئب و الْفَارَة و الضِّب و الاْرْنَب و الطّاوُس و الدّعْمُوص و الْجَري و السَّرَطان و السُّلْحَفَاة و الْوُطْواط و الْعُنقاء و الثَّعْلَب و الدُّب و الْيَربُوع و القُنْفُذ[5] كه در اُمَمِ سابقه در اثر كفر و طغيان به اين نوع حيوانات مسخ شدند و در حديث است كه كفارى كه به اين نوع حيوانات مسخ شدند، سه روز بيشتر در دنيا نماندند[6] نه اينكه اين حيوانات از نسل آنها باشد و تعبير اينها به مسوخ براى شباهت آنهاست به اين 18 نوع از حيوانات. (عَلى مَكانَتِهِمْ) جهنم محبس الهى است، به خصوص با غلها و زنجيرها آنها بسته شده، قدرت بر حركت ندارند (فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيّاً) از جاى خود حركت كنند و به جاى ديگر روند (وَ لا يَرْجِعُونَ) نمىتوانند از جهنم بيرون روند و نه از صورت مسوخيت برگردند به صورت انسانيت، و نه مىتوانند برگردند به عالم دنيا يا به عالم برزخ يا به صحراى محشر يا به حال ديگر.
[1] . ترجمه ديگر: و اگر بخواهيم، هرآينه ايشان را در جاى خود مسخ مىكنيم، به گونهاى كه نهبتوانند بروند و نه برگردند.
[2] . مسخ: مسخ در لغت به معناى صورت كسى را برگرداندن و زشتتر كردن است. در كشافاصطلاحات الفنون آمده است: انتقال نفس ناطقه است از بدن آدمى به بدن حيوان ديگرىكه در پارهاى از اوصاف با آدمى متناسب باشد، مانند بدن شير براى انسانهاى پردل و بدنخرگوش براى انسانهاى كم دل. در اصطلاح عرفا مسخ عبارت از مسخ دلهاى آنان استكه از درگاه حق رانده شدهاند. به گونهاى كه در آغاز دلهاشان رو به سوى خداوند بوده، امّاپس از اين از خداوند دل بگردانند و اسير وسوسه شيطان شوند و افسار دل به هواى نفسسپارند. واژه مسخ فقط يك بار در قرآن كريم و آن هم درباره اهل قيامت آمده است؛چنانكه مىفرمايد: و اگر بخواهيم آنان را بر جايگاهشان مسخ كنيم، پس نتوانند از آنجابگذرند و ]نيز[ برنمىگردند (يس: 67). از ابن عباس روايت شده كه منظور از مسخ در اينآيه آن است كه آنان را به شكل بوزينه و گراز در مىآوريم و مفسّرانى ديگر گفتهاند: مرادآن است كه آنان را به شكل سنگ درآوريم.گذشته از مسخِ روز قيامت كه منوط به خواست الهى است، در قرآن كريم به موضوعمسخ بنى اسرائيل دوبار اشاره شده است. يكى در (بقره: 65). ديگر بار در (اعراف: 166).از ظاهر عبارت قرآن كريم بر مىآيد كه آنان در حقيقت مسخ شدند و به صورت بوزينگاندر آمدند و نظر جمهور مفسّران نيز همين است و گفتهاند آنان پس از اين مسخ بيش از سهروز زنده نماندند. گروهى از مفسّران قديم، از جمله مجاهد، معتقدند كه صورت آنان مسخ نشد، بلكهدلهاشان مسخ گرديد، به گونهاى كه ديگر هيچ پند و اندرزى در آنها اثر نمىكرد و هرگزبه نصيحتى به راه نمىآمدند و مراد آيه، تشبيه آنان به حيوانات پيش گفته است. اين نظر درميان متأخّرين طرفداران بسيارى دارد. ر.ك: دانشنامه قرآن: مدخل«مسخ بنى اسرائيل».
[3] . و كسانى از شما را كه در روز شنبه از فرمان خدا تجاوز كردند نيك شناختيد، پس ايشانرا گفتيم: بوزينگانى باشيد طرد شده. سوره بقره: آيه 65.
[4] . چون از آنچه از آن نهى شده بودند سرپيچى كردند، به آنان گفتيم: بوزينگانى باشيد راندهشده. سوره اعراف: آيه 166.
[5] . الْقِرَدَة (جمع قِرد): بوزينهها؛ خنزير: خوك؛ الفيل: فيل؛ الذئب: گرگ؛ الفارة: موش؛الضب: سوسمار؛ الأرنب: خرگوش؛ الطاوس: طاووس؛ الدعموص: حشرهاى كه بعضىمواقع در آب است و بعضى مواقع در خشكى؛ الجرى: نوعى ماهى كه فلس ندارد؛السرطان: خرچنگ؛ السلحفاة: لاك پشت؛ الوطواط: خفاش؛ العنقاء: عقاب؛ الثعلب: روباه؛الدبّ: خرس؛ اليربوع: موش صحرايى؛ القنفذ: خارپشت. ر.ك: من لايحضره الفقيه: ج3،ص219، ح4197.
[6] . ر. ك: من لا يحضره الفقيه: ج3، ص219، ح4198؛ وسائل الشيعة: ج24، ص108، ح 10و مستند الشيعة: ج15، ص102.
آیه 67 «وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ»
- بازدید: 788