وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِى لَهُ إِنْ هُوَ إِلّا ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ
ترجمه :
69. و ما تعليم نكرديم پيغمبر اكرم را شعر و سزاوار هم نبود از براى او، نيست اين قرآن مگر ياد آور كه مُبَيِّن حق و باطل است[1] .
تفسير :
]اقوالِ مختلف درباره شعر در اين آيه[
(وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ) مفسرين اقوالى گفتند، بعضى گفتند: چون شعر مشتمل بر اكاذيب است، لذا به او تعليم نكرديم[2] ، چنانچه گفت :
در شعر مپيچ و در فن او كه اكذب اوست احسن او
زيرا تا شعر مشتمل بر اغراقات نباشد زيبايى پيدا نمىكند و تمسك كردند به آيه شريفه (وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ * أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِى كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ * وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ)[3] ، بعضى گفتند: اصلاً پيغمبر بلد نبود، حتى آنكه در مواردى متمثل مىشد به بعض ابيات شعرا اشتباه مىكرد[4] ، بعضى گفتند: اگر شعر مىگفت در عداد شعراى زبر دست واقع مىشد[5] و بعضى گفتند: معنى «وَما
عَلَّمْناهُ» يعنى مأمور نشد به گفتن شعر[6] ، لكن تمام اينها تفسير به رأى است، بلكه دليل بر بطلانش قائم است. اما اينكه شعر، مشتمل بر اكاذيب است حرف پوچى است، زيرا بسيارى از شعرهاى زيبا چون بيان حقايق مىكند و بسيار ممدوح است، مثل ديوان اميرالمومنين 7 و اشعارى كه در توحيد و فضائل ائمه و مصائب آنها و مطاعن اعدا آنها و مواعظ و نصايح و بيان احكام مثل منظومه بحرالعلوم و مراثى محتشم و بسيار ديگر و اما آيه شريفه استثناء دارد كه مىفرمايد: (إِلّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللهَ كَثِيراً)[7] الآية.
ورجزهاى ابى عبدالله و اصحاب آن و اشعارى كه از ائمه و اصحاب و علما اعلام نقل شده و اما اينكه نمىدانست و نمىتوانست براى كسى كه «عَلَّمَهُ عِلمَ ما كانَ وما يكونُ إلى انقضاءِ خَلقهِ»[8] مناسب نيست، بلكه اهانت است و اما نسبت اشتباه بر كسى كه معصوم از خطا و سهو و اشتباه است چه مناسبت دارد آن هم مثل ابى بكر رفع اشتباه آن را بكند[9] . و اينكه معناى (وَ ما عَلَّمْناهُ) يعنى مأمور
نبود اين هم غير مناسب است، بلكه آنچه به نظر مىرسد به قرينه خود آيه شريفه، اين است كه ما قرآن را به طرز شعر نازل نكرديم و به طور نثر نازل شده تا معجزه و فصاحت و بلاغت آن بر اهل عالم واضح و روشن گردد و آن قرينه اين است كه مىفرمايد: (وَ ما يَنْبَغِى لَهُ إِنْ هُوَ إِلّا ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ) كه ضمير «هو» به كلام الله برمىگردد و اين را براى ذكر بندگان نازل فرموديم كه دست از شرك و كفر و فساد و معاصى و ضلالت بردارند و به فكر آخرت و قيامت و عذابهاى الهى و عقوبات دنيوى بيفتند و در مقام تحصيل ايمان و سعادت و تكميل اعمال صالحه و نيل به مثوبات الهيه برآيند و جمله (وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ) براى اين است كه مثل تورات موسى و زبور داوود و انجيل عيسى و صحف آدم و نوح و ابراهيم نيست كه مكتوباً در الواح نازل شود، بايد از ميان دو لب مبارك پيغمبر خارج شود تا معجزه بودن او ظاهر و آشكارا گردد. هذا ما عندنا[10] .
[1] . ترجمه ديگر: و ما به او شعر نياموختيم و در خور وى نيست؛ اين سخن جز اندرز وقرآنى روشن نيست.
[2] . ر.ك: تفسير الآصفى: ج2، ص1041 و بحارالأنوار: ج9، ص140.
[3] . و شاعران را گمراهان پيروى مىكنند. آيا نديدهاى كه آنان در هر واديى سرگردانند. وآنانند كه چيزهايى مىگويند كه انجام نمىدهند. سوره شعراء: آيات 224 ـ 226.
[4] . ر.ك: تفسير القرآن«صنعانى»: ج3، ص145؛ الكشاف«زمخشرى»: ج3، ص329 و مجمعالبيان: ج8، ص674.
[5] . اعجاز القرآن«باقلانى»: ص51.
[6] . ر.ك: تذكرة الفقهاء: ج2، ص566 و كشف اللثام: ج7، ص36 و بحارالأنوار: ج16، ص387.
[7] . مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده. سورهشعراء: آيه 227.
[8] . علم گذشته و آينده تا انقضاء خلقت را به او آموخت. المزار«مشهدى»: ص575؛ اقبالالأعمال: ج1، ص506 و هدية الزائرين و بهجة الناظرين، باب13، دعاى ندبه، ص641. دراين منابع «أودعتهُ» به جاى «عَلَّمَهُ» آمده است.
[9] . ر.ك: تفسير القرآن«صنعانى»: ج3، ص145 و مجمع البيان: ج8، ص675.
[10] . اين آن مقدار علمى است كه در توشه داريم.
آیه 69 «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ ..»
- بازدید: 722