وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّى مَسَّنِىَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَعَذابٍ
ترجمه :
41. و ياد كن يا رسول الله، عبد ما را ايّوب، زمانى كه عرض كرد و خداى خود را خواند: پروردگار من، تماس پيدا كرده مرا شيطان به رنج و زحمت و آزار و اذيت[1] .
]روايتى از امام صادق 7 درباره ابتلائات حضرت ايوب 7[
اخبار در باب رنج ايّوب بسيار و مفصل است، لكن بسيارى از آنها بر خلاف معتقدات شيعه درباره انبياست ما از آنها اعراض مىكنيم و فقط اكتفا مىكنيم به حديث شريفى كه از ابن بابويه مسنداً از حضرت صادق از پدر بزرگوارش8 نقل فرموده كه خلاصه بعض جملاتش اين است كه فرمود :
«إنَّ أيُّوبَ مَعَ جميعِ ما ابتَلى بهِ لمْ يَنْتَن لَهُ رائحةٌ وَلا قَبُحَت له صورةٌ، وَلا خَرَجَتْ مِنهُ مُدّةً مِن دَمٍ وَلا قَيحٍ وَلا اسْتَقْذَرَهُ أحدٌ رآه، وَلا استَوْحَشَ منهُ أحدٌ شاهَدَهُ وَلا تَدَوَّدَ شيءٌ من جَسَدِهِ، وَهكذا يَصْنَعُ اللهُ عَزّ وَجَلّ بِجَميعِ مَن يَبْتَليهِ مِن أنبيائِهِ وأوليائِهِ الْمُكرَمينَ عَلَيهِ وإنّما اجْتَنَبَهُ الناسُ لِفَقرِهِ وَضَعفهِ في ظاهرِ أمرِهِ لِجَهْلِهِم بما لَهُ عِندَ رَبّهِ وَقد قالَ النبيُّ 9: أَعْظَمُ الناسِ بلاءً الاْنبياءُ ثُمّ الاَْمْثَلِ فَالاْمْثَلُ»[2] الحديث. چنانچه در حديث است:
«الْبَلاءُ مُوَكّلٌ بالاْنبياءِ ثُمَّ الاْولياءِ ثُمَّ الاْمثَلِ فَالاْمثَلُ»[3] .
برويم در شرح و تفسير آيه شريفه.
تفسير :
]شرح حال حضرت ايّوب 7[
(وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ) «أيّوب» طبق حديثى كه از تحفة الأخوان از حضرت صادق 7 روايت كرده، ابن موص بن رعويل بن عيص بن اسحاق بن ابراهيم بود و پدرش مكنت زيادى داشت از مواشى، شتر، گاو، گوسفند و مزارع و باغات و تماماً به ميراث به ايّوب رسيد و سى سال از عمر شريفش گذشت و عيالش مسمى به رحمة بنت افرائيم بن يوسف 7 و شبيهترين خلق خدا بود به يوسف در زيبايى و صباحت كه پدرش خواب ديد كه يوسف، پيراهن خود را به رحمة پوشانيد و رحمة در شام بود. ايوب از محل خود با اموال جزيلى رفت در شام نزد پدر رحمة به خواستگارى، اجابت شد او را تزويج كرد. خداوند از رحمة به ايوب دوازده پسر و دوازده دختر داد. دوازده شكم زائيد يك پسر و يك دختر و از حسن اخلاق او و رفتار او با ايتام و ضعفا و فقرا و احسان او وضيافتهاى او تمام به او اقبال كردند و با او نماز مىكردند و از محضرش استفاده مىكردند و اخذ احكام مىنمودند و خداوند براى امتحان كه هر بنده را به انحاى مختلف امتحان مىكند كه هم مقام اوليا و ثبات قدم آنها ظاهر ومكشوف شود و هم كسانى كه به واسطه اغراضى ايمان آوردند و حقيقت نداشته فاش شود، اهل حق اندر بلا لذّت مىبرند.
در بلا خوش مىكشم لذات او مات اويم مات اويم مات او
ببينيد ابىعبدالله 7 در گودال قتلگاه چه مىگويد :
«إلهي رِضَاً بِقَضائِکَ صَبْراً عَلَى بَلائِکَ لا مَعبُودَ سِواکَ يا غِياثَ الْمُسْتَغيثِينْ»[4] .
خداوند شيطان را مسلّط كرد اولاً، بر مال ايوب، تماماً از بين رفت از مزارع و مواشى. ثانياً، بر اولاد او، تمام هلاك شدند. ثالثاً، بر بدن او، مريض شد. ديگر احدى به سراغ او نيامد، فقط عيال او پرستار او بود و هر چه بلا سخت مىشد شكرگزارى او و عبادتش بيشتر مىشد، تا رسيد كار به جايى كه عيالش مىرفت خدمتكارى مىكرد و براى او تحصيل دوا و غذا مىنمود تا روزى در خانهاى مىخواستند دختر خود را تزويج كنند، به او گفتند: اگر گيسوانت را مىدهى ما عاريه كنيم به گيس دخترمان به تو مىدهيم آنچه مىخواهى، ناچار داد. شيطان آمد نزد ايوب و نسبت زشتى به عيالش داد و ]گفت[ از اين جهت گيسوان او را بريدند. قسم ياد كرد كه اگر آمد و گيسوانش بريده شده، صد تازيانه به او بزند. موقعى كه آمد ديد بريده شده. جهت پرسيد، شرحش را بيان كرد. ديگر طاقت او تمام شد چون غيرة الله بود[5] عرض كرد: (أَنِّى مَسَّنِىَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَعَذابٍ).
]تفسير مؤلف 1 درباره آيه فوق[
حقير وَلَو در جايى نديدم و لكن به قلبم الهام شد كه اين نُصب و عذاب همين خبرى بود كه شيطان به ايوب داده بود و طاقت او تمام شد. چنانچه ابى عبدالله الحسين هم در همان حال كه روى زمين افتاده ديد لشكر حمله كردند به خيمهگاه، طاقت نياورد با سر زانو رو به آنها رفت و فرياد زد: «يا شيعةَ آل أبي سُفيان، أنا الّذي اُقاتِلُكم وَأنتم تُقاتِلُوني وَالنِساءُ لَيسَ عَلَيهِنَّ جَناحُ»[6] تا لشكر را برگردانيد. و اما نسبت به اموال و اولاد و بدن شيطان قدرتى نداشته و الله العالم خداوند كليه بليات را از او دفع فرمود، خطاب شد به او :
[1] . ترجمه ديگر: و بنده ما ايّوب را به ياد آور، آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه شيطان مرابه رنج و عذاب مبتلا كرد.
[2] . ايّوب با تمام ابتلائاتى كه به آن مبتلا بود، لكن بوى بدى از او استشمام نمىشد و صورتاو زشت نشد و از او خون و خونابه خارج نشد. و هر كه او را مىديد مشمئز نمىشد و كسىكه او را مىديد ترسان نمىشد و هيچ قسمتى از بدن او كرمآلود نشد. و خداوند همينطور باكسى كه آنان را امتحان مىكند از انبيا و اوليا و دوستان خود معامله مىكند و به درستى كهمردم به واسطه فقر و ضعف در ظاهر، از او دورى مىكردند، به دليل جهل به مقام او كه درنزد خداوند داشت و به درستى كه پيامبر اسلام 9 فرمودند: بالاترين مردم در امتحانات وبلاها انبيا هستند و بعد از آن به ترتيب مقامات امتحان مىشوند. ر.ك: الخصال: ص436،باب7، ح108؛ بحارالأنوار: ج12، ص348، ح13 و قصص الأنبياء «جزائرى»: ص231.
[3] . به بلا مأموريت داده شد در درجه اول گريبان انبيا، پس در درجه كمتر اوليا، بعد ديگرانرا بگيرد. ر.ك: كافى: ج2، ص352، ح1،2،4؛ علل الشرايع: ج1، ص60،(با اندكى تفاوت)؛الدعوات: ص166؛ تفسير ابن عربى: ج2، ص428 و جامع السعادات: ج3، ص223.
[4] . خداى من، من به قضاى تو راضى هستم و بر سختىهاى تو صبر مىكنم. هيچ خدايى جزتو براى من وجود ندارد، اى دادرس دادخواهان. مقتل الحسين «عبدالرزاق المقرّم» :ص297(با تفاوت در الفاظ) و الصحيفة الفاطمية: ص175، دعاى104 (با اندكى تفاوت).
[5] . ر.ك: تفسير قمى: ج2، ص210؛ مجمع البيان: ج8، ص745؛ تفسير البرهان: ج6، ص412،ح11 و تفسير الآصفى: ج2، ص1071.
[6] . اى پيروان آل ابى سفيان، من همان كسى هستم كه با شما مىجنگم و شما نيز با منمىجنگيد بر زنان حرجى نيست. ر. ك: اللهوف «ابن طاووس»: ص71؛ كتاب الفتوح: ج5،ص117؛ بحارالأنوار: ج45، ص51 و عوالم العلوم (امام حسين 7): ص293.
آیه 41 «وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ..»
- بازدید: 781