28«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»
ترجمه:
28. و قرار داد او را كلمؤ باقيه در عقب و اعقاب ابراهيم، باشد كه آنها رجوع
كنند[1].
تفسير:
[تفسير «كلمه باقيه»]
«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ» در تفسير كلمؤ باقيه سه تفسير شده. بعضى
گفتند: كلمه توحيد است[2] «لا اله الا اللّه» كه كلمؤ اخلاص هم گويند و كلمؤ طيّبه هم نام
نهاده شده، بعضى گفتند: برائت از آلهه كه فرمود: «إِنَّنِى بَراءٌ مِمّا تَعْبُدُونَ»[3][4]. لكن
اخبار بسيارى از ائمؤ اطهار و از شخص حضرت رسالت صلىاللهعليهوآله سؤل كردند از اينكه كلمؤ
باقيه چيست؟ فرمودند: امامت است[5] و اين منطبق مىشود با آيؤ شريفه كه مىفرمايد:
«وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّى جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِى»[6]
خداوند اين امامت را باقى داشت تا دامنؤ قيامت كه هيچ زمانى نشد كه زمين خالى از
امام باشد و در اخبار هم داريم كه مىفرمايد:
«لَو خَلَتِ الْأرضُ طَرْفَةَ عَينٍ عَنْ الْحُجَّةِ لَساخَتْ بِأهلِها وَ لَماجَتْ بِأهلِها، إمَّا ظَاهِراً
مَشهُوداً، أو غَائِباً مَستُوراً»[7].
[مراد از «عَقِبِهِ» در آيه شريفه]
و همچنين در كلمه فى «عَقِبِهِ» بعضى گفتند: «في ذُرّيتهِ و نَسلهِ»[8] كه تمام موحّد
بودند[9] و بعضى گفتند: مراد قريش است[10] كه برائت از آلهه باشد، ولكن اين دو
تفسير غلط صرف است، زيرا بسيارى از ذُرّيؤ ابراهيم چه در بنى اسرائيل و چه در بنى
اسماعيل، مشرك بودند و تَبَرّى از آلهه هم نداشتند و لكن مُستفاد از اخبار همان
مَنصب امامت است كه باقى است در ذُرّيؤ ابراهيم تا صفحؤ محشر.
و توضيح كلام اينكه ابتدا كه خدا فرمود: «إِنِّى جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً»[11] كلمؤ
«الناس» شامل جميع افراد بشر مىشود و امام بر جميع افراد بشر يكى بيشتر نمىشود و
كلمؤ «و مِنْ ذُرّيَتى»[12] مِنِ «تبعيضيه» است، تمام ذُرّيه را شامل نيست. معنى اين است
كه امامت در ذريؤ من باشد و فرمايش خداوند كه مىفرمايد: «لا يَنالُ عَهْدِى
الظّالِمِينَ»[13] كلمؤ ظالمين جمع مُحلاّ به الف و لام شامل مىشود جميع افراد ظالمين
را، چه ظالم در دين باشد، مثل شرك و كفر و ضلالت يا ظالم به غير باشد، چه ظلم
جانى و مالى و عِرض[14] يا ظالم به نفس باشد، مثل ارتكاب معاصى وَلَو در تمام عمر
يك معصيت صغيره از او صادر شده باشد، همين هم ظلم به نفس است و اين آيه كمال
دلالت را دارد بر لزوم عصمت امام، چنانچه در مقام خود بيانى كردهايم در اين
تفسير[15] و در كلم الطيب در شرايط امامت[16].
[امامت در ذريه ابراهيم عليهالسلام تا قيامت باقى است]
و از اين جمله «كَلِمَةً باقِيَةً فِى عَقِبِهِ» استفاده مىشود كه امامت در ذُرّيه و عقب
ابراهيم باقى است تا قيامت و اين دليل بزرگى است بر مذهب شيعؤ اثناعشرى و بر
بطلان خلفاى جور كه يا مشرك و كافر و ضالّ بودند، يا ظالم به بندگان خدا. بالاخص،
مقربان درگاه الهى يا ظالم به نفس در ارتكاب معاصى شرعيه و قبايح عقليه. «لَعَلَّهُمْ
يَرْجِعُونَ» يعنى بايد مشركين و كفّار از شرك و كفر برگردند و به شُرُف اسلام و ايمان
و تحت فرمان امام باشند.
[1] . ترجمه ديگر: و او آن [= سخن] را در پى [= فرزندان] خود سخنى جاويدان كرد، باشد كه آنان به
توحيد بازگردند.
[2] . ر.ك: معانى القرآن«نحاس»: ج6، ص349 و مجمع البيان: ج9، ص69.
[3] . محققاً من بيزارم از آنچه مىپرستيد. همين سوره: آيه 26.
[4] . ر.ك: الكشاف«زمخشرى»: ج1، ص312 و تفسير جوامع الجامع: ج1، ص152.
[5] . ر.ك: تفسير ابو حمزه ثمالى: ص298؛ الامامه و التبصره: ص2؛ تفسير قمى: ج2، ص256؛ كمال الدين و تمام النعمة: باب31، ج1، ص323 و كفاية الأثر: ص86.
[6] . و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود، و وى آن همه را به انجام رسانيد، خداوند به او فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم». ابراهيم پرسيد: «از خاندانم چطور؟». سوره بقره: آيؤ 124.
[7] . اگر زمين از حجّت [= امام] تُهى گردد، قطعاً، اهلش را فرو مىبرد و درهم مىشكند. تفاوتى هم
ندارد كه او ظاهر باشد يا غايب. ر.ك: بصائر الدرجات: ب12، ص489؛ كافى: ج1، ص179؛ علل الشرائع: ج1، ب153، ص198 و خصائص الأئمّه: ص105.
[8] . در نوادگان و نسل او.
[9] . تفسير بغوى: ج4، ص137؛ تفسير رازى: ج27، ص208 و بحارالأنوار: ج24، ص80، ح12.
[10] . ر.ك: تفسير بيضاوى: ج5، ص144.
[11] . من تو را پيشواى مردم قرار دادم. سوره بقره: آيه 124.
[12] . از دودمانم چطور؟ همان.
[13] . پيمان من به بيدادگران نمىرسد. همان.
[14] . عِرض: ناموس.
[15] . ر.ك: همين تفسير: ج3، ص85 ـ 88، ذيل تفسير آيه 124 سوره بقره.
[16] . ر.ك: الكلم الطيب: ص335.
آیات 28 «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً.. »
- بازدید: 902