ملاقات با امام زمان (67)

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

 محبّت حضرت فاطمه زهراء (سلام اللّه عليها) براى تزکيه روح ودر نتيجه تشرّف وملاقات با حضرت بقيّة اللّه روحى فداه بسيار مؤ ثّر است.
زيرا تمام ائمّه اطهار (عليهم السّلام) که در راس مصادر کارند به آن حضرت فوق العاده علاقه دارند ونسبت به آن مخدره کمال احترام را قائلند.
ودر روايات بسيارى محبّت حضرت صدّيقه کبرى (سلام اللّه عليها) توصيه شده وآن را اکسير تمام امراض روحى مى دانند.
در اين زمينه جريانى نقل شده، بسيار پر اهميّت است ومن آن را براى شما در اينجا نقل مى کنم:
چند سال قبل که براى زيارت حضرت احمد بن موسى الکاظم (عليه السّلام) (معروف به شاه چراغ) به شيراز رفته بودم وجمعى از علماء بزرگ آن شهر در منزل يکى از علماء که من در آنجا وارد بودم که از آن جمله مرحوم آية اللّه آقاى حاج شيخ بهاء الدّين محلاّتى بودند، به ديدن من آمده بودند.
در آن مجلس نامى از شخصى به نام عبد الغفّار برده شد که خدمت حضرت بقيّة اللّه روحى فداه رسيده وقبرش در قبرستان دار السّلام شيراز است که مردم آن را زيارت مى کنند وبيشتر از همه مرحوم آية اللّه محلاّتى او را توصيف مى کردند.
من فرداى آن روز با ميزبانمان که يکى از علماء اهل حال شيراز است به زيارت قبر آن مرحوم رفتيم.
من آن قبر را بسيار منوّر وپر معنى وبا حقيقت ديدم وسالها بعد از زيارت آن قبر از ميزبان محترممان درخواست مى کردم که مشروح جريان اين شخص بزرگ را براى من بنويسند تا در جلد اوّل کتاب ملاقات با امام زمان (عليه السّلام) درج کنم.
ولى متأسّفانه توفيق براى اينجانب حاصل نمى شد که شرح حال آن مرحوم را بدست بياورم.
تا آنکه يکى از دوستان به نام آقاى حاج عبد الرّحيم سرافراز شيرازى يادداشتهائى به من دادند که من آنها را ببينم.
من قبل از مطالعه به ايشان گفتم:
شما آيا اطّلاعى از عبد الغفّار نامى که در شيراز دفن است داريد يا خير.
معظّم له ظاهرا فراموش کرده بودند که آن قضيّه را در همين يادداشتها نوشته اند وبه من مى دهند.
لذا گفتند:
نه من او را نمى شناسم.
ولى من وقتى يادداشتهاى ايشان را در شب هفدهم ماه صفر 1405 مطالعه مى کردم ديدم قضيّه مرحوم عبد الغفّار را مشروحا نوشته واتّفاقا من بجائى از اين کتاب رسيده بودم که بسيار مقتضى بود آن قضيّه نقل شود.
لذا آن حکايت را با مختصرى تغيير در عبارت از نظر ادبى از يادداشتهاى آقا حاج عبد الرّحيم سرافراز شيرازى نقل مى کنم.
در زمان مرحوم آقاى حاج شيخ محمّد حسين محلاّتى جدّ مرحوم آية اللّه آقاى حاج شيخ بهاء الدّين محلاّتى شخصى با لباس مندرس وکوله پشتى وارد مدرسه خان شيراز مى شود واز خادم مدرسه اطاقى مى خواهد.
خادم به او مى گويد:
بايد از متصدّى مدرسه که آن وقت شخصى به نام سيّد رنگرز بوده درخواست اطاق بکنى.
لذا آن شخص به متصدّى مدرسه مراجعه مى کند ودرخواست اطاق مى نمايد.
او در جواب مى گويد:
اينجا مدرسه است وتنها به طلاّب علوم دينيّه حجره مى دهيم.
آن شخص مى گويد:
که اين را مى دانم ولى در عين حال از شما اطاق مى خواهم که چند روزى در آنجا بمانم.
متصدّى مدرسه ناخودآگاه دستور مى دهد که به او اطاقى بدهند تا او در رفاه باشد.
آن شخص وارد اطاق مى شود ودر را به روى خود مى بندد وبا کسى رفت وآمد نمى کند.
خادم مدرسه طبق معمول، شبها درِ مدرسه را قفل مى کند ولى همه روزه صبح که از خواب برمى خيزد مى بيند در باز است.
بالاخره متحيّر مى شود وقضيّه را به متصدّى مدرسه مى گويد.
او به خادم مدرسه دستور مى دهد امشب در را قفل کن وکليد را نزد من بياور تا ببينم چه کسى هر شب در را باز مى کند واز مدرسه بيرون مى رود.
صبح باز هم مى بيند در مدرسه باز است وکسى از مدرسه بيرون رفته است.
آنها بخاطر آنکه اين اتّفاق از شبى که آن شخص به مدرسه آمده افتاده است به او ظنين مى شوند ومتصدّى مدرسه با خود مى گويد حتما در کار او سرّى است ولى موضوع را نزد خود مخفى نگه مى دارد وروزها مى رود نزد آن شخص وبه او اظهار علاقه مى کند واز او مى خواهد که لباسهايش را به او بدهد تا آنها را بشويند وبا طلاّب رفت وآمد کند، ولى او از همه اينها ابا مى کند ومى گويد من به کسى احتياج ندارم.
مدّتى بر اين منوال مى گذرد تا اينکه يک شب مرحوم آقاى حاج شيخ محمّد حسين محلاّتى (جدّ مرحوم آية اللّه حاج شيخ بهاء الدّين محلاّتى) ومتصدّى مدرسه را در حجره خود دعوت مى کند وبه آنها مى گويد چون عمر من به آخر رسيده قصّه اى دارم براى شما نقل مى کنم وخواهش دارم مرا در محلّ خوبى دفن کنيد.
اسم من عبد الغفّار ومشهور به مشهدى جونى اهل خوى وسرباز هستم.
من وقتى در ارتش خدمت سربازى را مى گذراندم روزى افسر فرمانده ما که سنّى بود به حضرت فاطمه زهراء (سلام اللّه عليها) جسارت کرد من هم از خود بى خود شدم وچون کنار دست من کاردى بود ومن واو تنها بوديم آن کارد را برداشتم واو را کشتم واز خوى فرار کردم واز مرز گذشتم وبه کربلا رفتم، مدّتى در آنجا ماندم سپس در نجف اشرف وبعد در کاظمين وسامراء مدّتها بودم.
روزى به فکر افتادم که به ايران برگردم ودر مشهد کنار قبر مطهّر حضرت على بن موسى الرّضا (عليه السّلام) بقيّه عمر را بمانم.
ولى در راه به شيراز رسيدم ودر اين مدرسه اطاقى گرفتم وحالا مشاهده مى کنيد که مدّتى است در اينجا هستم.
آخرهاى شب که براى تهجّد بر مى خواستم مى ديدم قفل ودر مدرسه براى من باز مى شود ومن در اين مدّت مى رفتم در کنار کوه قبله ونماز صبح را پشت سر حضرت ولى عصر روحى فداه مى خواندم ومن بر اهل اين شهر خيلى متاءسّف بودم که چرا از اين همه جمعيّت فقط پنج نفر براى نماز پشت سر امام زمان (عليه السّلام) حاضر مى شوند.
مرحوم حاج شيخ محمّد حسين محلاّتى ومتصدّى مدرسه به او مى گويند انشاء اللّه بلا دور است وشما حالا زنده مى مانيد بخصوص که کسالتى هم نداريد.
او در جواب مى گويد:
نه غير ممکن است که فرمايش امامم حضرت ولى عصر (عليه السّلام) صحيح نباشد همين امروز به من فرمودند که تو امشب از دنيا مى روى.
بالاخره وصيّتهايش را مى کند ملافه اى روى خودش مى کشد ومى خوابد وبيش از لحظه اى نمى کشد که از دنيا مى رود.
فرداى آن روز مرحوم آقاى حاج شيخ محمّد حسين محلاّتى به علماء شيراز جريان را مى گويد ومرحوم آقاى حاج شيخ مهدى کجورى وخود مرحوم محلاّتى اعلام مى کنند که بايد شهر تعطيل شود وبا تجليل فراوان مردم از او تشييع کنند.
بالاخره او را در قبرستان دارالسّلام شيراز، طرف شرقى چهار طاقى دفن مى نمايند والا ن قبر آن بزرگوار مورد توجّه خواص مردم شيراز است وحتّى از او حاجت مى خواهند ومکرّر علماء ومراجع تقليد مثل مرحوم آية اللّه محلاّتى به زيارت قبر او مى رفتند ومى روند.
قبر او در قبرستان شيراز معروف به قبر سرباز يا قبر توپچى است.
در اينجا تذکّر اين نکته لازم است که مرحوم عبد الغفّار سرباز از آقاى محلاّتى تقاضا مى کند که مرا در محلّ خوبى دفن کنيد شايد اين بخاطر آن باشد که اگر او را در محلّى دفن کنند که زياد مورد توجّه مردم قرار نگيرد طبعا کمتر براى او طلب رحمت مى کنند.
در اينجا وقتى من اين جمله را از مرحوم عبد الغفّار سرباز يادداشت مى کردم به ياد جريانى که در سال گذشته برايم اتّفاق افتاد، افتادم وآن اين بود که وقتى به زنجان براى زيارت قبر مرحوم استاد اخلاقم آقاى حاج ملاّ آقاجان که در کتاب پرواز روح گوشه اى از شرح حالش را نوشته ام رفته بودم وديدم قبرش خراب شده ونزديک است در قبرستان عمومى زنجان آن تربت پاک از بين برود، اقدام براى ساختن آن قبر نمودم.
روزى که آن مرقد ساخته شده بود ومن براى ديدن آن دوباره به زنجان رفتم همان روز در عالم رؤ يا ديدم که روح مرحوم حاج ملاّ آقاجان از من با کمال مسرّت تشکّر مى کند.
به او گفتم:
اين تشکّر براى چيست؟ فرمود:
حالا خيلى خوب شده، قبر من در اين قبرستان مشخّص شده، مردم دسته دسته کنار قبر من مى آيند وبراى من طلب رحمت مى کنند ومنافع زيادى از اين راه نصيب من مى شود وسبب اين همه منافع براى من تو شده اى.
وحالا هر چه بخواهى براى تو در مقابل اين محبّتت مى گيرم.
گفتم:
از چه کسى مى خواهى آن را بگيرى؟ گفت:
آيا يادت نيست که قبلا به تو گفته بودم من دربان حضرت سيّد الشّهداء (عليه السّلام) هستم.
من يادم آمد که در حدود پانزده سال قبل وقتى او را در خواب ديدم واز او پرسيدم:
کجاى بهشت زندگى مى کنى فرمود:
من دربان حضرت سيّد الشّهداء (عليه السّلام) هستم.
(که در کتاب پرواز روح خصوصيّات آن خواب را مفصّلا نوشته ام).
لذا گفتم:
بله يادم هست.
گفت:
بنابر اين نوکر از آقاى خود هر چه بخواهد مى گيرد.
من به او سه حاجت گفتم که يکى از آنها مربوط به دنيايم بود ودو حاجت ديگر مربوط به آخرتم مى باشد که بحمد اللّه آنچه مربوط به دنيايم بود داده شده، اميد است آن دو حاجتى که مربوط به آخرتم هست نيز داده شود.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page