24 «الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللّهَ هُوَ الْغَنِىُّ
الْحَمِيدُ»
ترجمه:
24. كسانى كه بخل مىكنند و مردم را هم امر به بخل مىكنند و كسى كه اعراض
مىكند، پس به درستى كه خداوند متعال بىنياز است و سزاوار حمد است[1].
تفسير:
[بخل، يكى از صفات ناپسند]
«الَّذِينَ يَبْخَلُونَ» بخل از صفات بسيار خبيثه است. در حديث است:
«السَخَاءُ شَجَرَةٌ في الجَنَّةِ، أَغْصَانُهَا مُتَدَلِّيَةٌ فَمَنْ تَمَسَّكَ بِغُصْنٍ مِنهَا يَجُرُّهُ إلَى
الجَنَّةِ، والبُخْلُ شَجَرَةٌ فِي النَارِ، أَغْصَانُهَا مُتَدَلِّيَةٌ، فَمَنْ تَمَسَّكَ بِغُصْنٍ مِنْهَا يَجُرُّهُ إلَى
النَارِ»[2].
و نيز دارد در حديث: «الْبَخِيلُ بَعيدٌ عَنِ اللّهِ وَ بَعيدٌ عَنِ النَّاسِ وَ بَعيدٌ عَنِ الْجَنّةِ
وَالسَّخِيُّ قَريبٌ إلىَ اللّهِ وَ قَريبٌ إلىَ النّاسِ وَ قَريبٌ إلى الجَنّةِ»[3]. ونيز مىفرمايد:
«الجَنَّةُ دارُ الأسْخِياء»[4] و غير ذلك از اخبار. و بدتر از بخل اينكه «وَ يَأْمُرُونَ النّاسَ
بِالْبُخْلِ»ديگران را هم امر به بخل مىكنند، چنانچه مىفرمايد: «هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ
لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ حَتّى يَنْفَضُّوا وَ للّهِِ خَزائِنُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنَّ
الْمُنافِقِينَ لا يَفْقَهُونَ»[5] و بدتر از اين «شح» است كه نمىتواند ببيند كه كسى به كسى
بذل مىكند.
[درجات بخل]
و از براى بخل درجاتى است:
درجه اول: بخل در واجبات مثل زكات، خمس، حقوق واجب النّفقة، بخل از
صرف مال در حجّ واجب، در جهاد و حفظ حوزؤ اسلام و انفاق به مضطرّين و دفع شرّ
ظالمين از مظلومين و امثال اينها.
درجؤ دوم: بخل در انفاقات، از دستگيرى فقرا و صدقات مندوبه و اعانه به بيچارگان
و صلؤ ارحام و بناى مساجد و مدارس و بخل از صرف در تشرّف به مشاهد مشرّفه
و اقامؤ عزاى ابى عبداللّه عليهالسلام و اعانت به اهل علم و نشر كتب دينيّه و امثال اينها.
درجؤ سوم: امساك از توسعؤ بر عيال و حفظ آبروى خود و بستگان و اشباه اينها از
امور ممدوحه، چنانچه سخاوت هم درجات دارد، حتى بذل جان در راه دين.
[بى نيازى خداوند و دو معناى غنى]
«وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللّهَ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِيدُ» هر چه اعراض كند و بخل ورزد از كيسؤ
خودش رفته و از مثوبات بذل محروم شده و به عقوبات امساك و بخل گرفتار شده.
خَردَلى به دستگاه الهى ضررى وارد نمىشود خداوند «غنى» است و از براى غنى دو
معنى دارد: يكى به معنى بىنيازى و عدم احتياج كه يكى از صفات سلبيّه شمردند.
نه مركّب بود و جسم نه جوهر نه عرض
بىشريك است ومعانى توغنىدان خالق
ديگر به معنى دارايى كه جامع جميع صفات كمال و جلال و جمالِ قادرِ متعال كه
غنى مالدار است و مسكين گدا «وَ للّهِِ خَزائِنُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ»[6] و «حميد» است
داراى جميع محامد است و معناى حمد را در مجلّد اول در سورؤ حمد مفصّلاً بيان
كردهايم و وجه اختصاص به خداوند و بيان اطلاق محمّد و احمد و محمود بر وجود
مقدّس حضرت رسالت و بيان مقام محمود، تمام اشاره شده[7].
* * *
[1] . ترجمه ديگر: همانان كه بخل مىورزند و مردم را به بخل ورزيدن وا مىدارند. و هر كه روى
گرداند، قطعاً خدا بىنياز ستوده است.
[2] . سخاوت درختى است در بهشت كه شاخههاى آن آويزان است. هر كس به آن چنگ زند او را به
طرف بهشت مىكشاند. و بُخل درختى در جهنم است كه شاخههاى آن آويزان است. پس هر كس به شاخهاى از آن چنگ زند او را به طرف جهنّم مىكشاند. قرب الإسناد: ص117؛ الإختصاص: ص253؛ روضة الواعظين: ج2، ص385 و بحار الأنوار: ج68، ص354، ح16.
[3] . بخيل از خدا و از مردم بهشت دور است و سخاوتمند به خدا و مردم و بهشت نزديك است. عيون اخبار الرضا: ج2، ص15؛ روضة الواعظين: ج1، ص385 وبحار الأنوار: ج68، ص352، ح7. روايت در منابع به اين صورت آمده است: «السَخِيُّ قَرِيبٌ إلَى اللّهِ وإلَى الجَنَّةِ وإلَى النَاسِ، والبَخِيلُ بَعُيدٌ عَنِ اللّهِ وعَنِ الجَنَّةِ وعَنِ النَاسِ».
[4] . بهشت جايگاه سخاوتمندان است. تفسير ثعلبى: ج3، ص150؛ منتهى المطلب: ج9، ص447؛ زبدة التفاسير: ج1، ص561 و بحارالأنوار: ج68، ص356، ح18.
[5] . آنان كسانىاند كه مىگويند: «به كسانى كه نزد پيامبر خدايند انفاق مكنيد تا پراكنده شوند»، و حال آنكه گنجينههاى آسمانها و زمين از آنِ خداست، ولى منافقان در نمىيابند. سوره منافقون: آيؤ 7.
[6] . و گنجينههاى آسمانها و زمين از آنِ خداست. سوره منافقون: آيؤ 7.
[7] . ر.ك: همين تفسير: ج1، ص212 - 214، ذيل تفسير آيه 2 سوره حمد.
آیه 24 «الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ..»
- بازدید: 896