4 «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِى سَبِيلِهِ صَفّاً كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ
مَرْصُوصٌ»
ترجمه:
4. محققاً خداى متعال دوست مىدارد كسانى كه در راه خدا قتال مىكنند، در راه
خداى متعال صف بسته كه گويا يك بنيان و بناى محكمى است كه اجزاى آن از هم
پاشيده نمىشود[1].
تفسير
[معناى حب و بغض الهى]
«إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِى سَبِيلِهِ صَفّاً» محبت[2] الهى فوق درجات است،
چنانچه آدم را صَفىّ اللّه و نوح را نَجىّ اللّه و ابراهيم را خَليل اللّه و موسى را
كَليم اللّه و عيسى را روح اللّه مىگويند و پيغمبر اكرم را حبيب اللّه مىنامند.
زيرا دوست را هر چه خوبى باشد براى او مىخواهد و هر چه بد باشد از او
برطرف مىكند. شخصى كه خدا او را دوست دارد، از هيچ تفضّلى از او
دريغ نمىفرمايد و هيچگونه بلا و عقوبتى به او نمىكند و معناى حبّ الهى
اين است كه با او معاملؤ دوست با دوست مىكند نه اينكه صفت حبّ عارض او شود،
چنانچه غضب الهى معاملؤ مغضب است نه حالت غضب عارض ذات شود. خدا همين
معامله را با كسانى كه در جهاد با كفّار ايستادگى دارند و محكم و استوار و استقامت
مىكنند، فرار نمىكنند كه فرار از زحف[3]، گناه بسيار بزرگى است، عقبنشينى
نمىكنند، شكست نمىخورند، محكم مقابل دشمن ثبات قدم دارند تا بكشند يا كشته
شوند و از هم جدا و پراكنده نمىشوند، مثل ديوارى كه اجزاى آن به هم چسبيده
و محكم ساخته شده كه هيچ قوّه و آلتى نمىتواند آن را خراب كند و به زبان ما مثل
سد اسكندر، ذى القرنين، كه خدا در قرآن مىفرمايد از قول او: «آتُونِى زُبَرَ الْحَدِيدِ
حَتّى إِذا ساوى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ...»الى قوله: «فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ
نَقْباً»[4].
[شأن نزول آيه]
«كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ» اخبارى داريم كه اين آيؤ شريفه در شأن چند نفر از
اصحاب نبى صلىاللهعليهوآله وارد شده:
على اميرالمؤنين عليهالسلامو حمزه سيّد الشهداء و عُبَيدَة بن الحارث[5] و سهل بن
حنيف[6] و حارث بن [الصِمّة[7] و] ابى دُجانه [انصارى[8]] [9] و مقداد
بن اسود الكندى[10] . [11]
اقول: اينها از مصاديق اهمّ آيه هستند، و مصاديق آيه بسيار هستند، مثل اصحاب
ابى عبداللّه عليهالسلام و بعض اصحاب امير المؤنين عليهالسلام در جنگ با خوارج و صفين و جمل،
مثل مالك اشتر[12] و بسيار ديگر. بلكه بسيارى از اصحاب نبى صلىاللهعليهوآلهو اصحاب حضرت
بقية اللّه(عجّل اللّه تعالى فرجه) و غير اينها و نظير اين در دورؤ غيبت، بسيارى از علماى
شيعه [كه] در مقابل كفّار و اهل ضلال و ظالمين به قلم و لسان و بيان ثبات قدم داشتند
و دارند. و بالعكس كسانى كه سستى در امر جهاد مىكنند يا عقبنشينى يا فرار يا
كوتاهى و سستى در مقابل دشمن دارند مورد غضب و عداوت الهى واقع مىشوند
ـ خذلهم اللّه ـ و اينها هم مصاديق زيادى دارد، مثل اوّلى و دوّمى و سوّمى و ساير
منافقين.
[1]. ترجمه ديگر: در حقيقت، خدا دوست دارد كسانى را كه در راه او صف در صف، چنان كه گويى
بنايى ريخته شده از سُرباند، جهاد مىكنند.
[2] . توضيحى درباره «حب اللّه»، در همين جلد: ص136، پاورقى 1، ذيل تفسير آيه 8 سوره ممتحنه گذشت.
[3]. زحف: حمله كردن و تاختن به سوى دشمن.
[4]. براى من قطعات آهن بياوريد، تا آن گاه كه ميان دو كوه برابر شد...، [در نتيجه، اقوام وحشى]
نتوانستند از آن [مانع] بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ كنند. سوره كهف: آيات 96 ـ 97.
[5] . مختصرى از زندگى نامه وى، در همين تفسير: ج8، ص447، پاورقى 4 گذشت.
[6]. سهل بن حنيف بن واهب بن عُكيم انصارى، ابو ثابت مدنى، وى در تمام جنگها شركت داشت و از كسانى بود كه در جنگ اُحد پيامبر را تنها نگذارد. از جمله كسانى كه از وى روايت نمودهاند، فرزندانش ابو امامه و عبداللّه، همچنين عبدالرحمان بن ابى ليلى، يُسير بن عمرو و عُبَيد بن السّبّاق و غيره مىباشند. وى از شيعيان مخلص اميرالمؤمنين عليهالسلام بود. او از جمله اصحابى بود كه حديث غدير را روايت كرده است. ايشان در زمان خلافت اميرالمؤمنين عليهالسلاموالى مدينه و از فرماندهان لشكر امام در جنگ جمل بود. وى در سال 38 قمرى هنگام برگشت از صفين از دنيا رفت و امام عليهالسلام بر بدن وى نماز گذارد. ر.ك: موسوعة طبقات الفقهاء: ج1، ص124.
[7]. حارث بن صمّه بن عمرو بن عَتيك بن عمرو بن عامر خزرجى مكنّا به ابا سعد، پيامبر بين او و وهب بن سنان عقد اخوت بست. وى از بدريون بود و در جنگ اُحد نيز شركت داشت و از جمله كسانى بود كه پيامبر را تنها نگذارد. نقل شده كه وى از جمله كسانى است كه آيه «صَفّاً كَأنَّهُمْ بُنيانٌ مَرْصُوصٌ» در حق وى نازل شده است. ر.ك: اُسد الغابه: ج1، ص453، شماره 903 و تأويل الآيات: ج2، ص685.
[8]. سماك بن خرشه، ابو دجانه انصارى، از بزرگان اصحاب پيامبر كه در تمامى جنگهاى پيامبر از جمله بدر و اُحد شركت داشت. از جمله كسانى بود كه در جنگ اُحد بعد از اينكه مشركين به مسلمانان حمله كردند و اكثر مسلمانان فرار كردند، به همراه عدهاى اندك، از جمله اميرالمؤمنين عليهالسلامو سهل بن حنيف، به دفاع از پيامبر اسلام پرداخت و پيامبر شمشير خود را به او داد. وى در شجاعت مشهور بود.
هر چند گفته شده كه در صفين به همراه امام عليهالسلام بود، لكن معروف آن است كه در جنگ يمامه به شهادت رسيد. ر.ك: اُسد الغابه: ج2، ص317، شماره 2235 و اعيان الشيعة: ج7، ص319.
[9]. در نسخه چاپ تهران «حارث بن ابى دجانه» آمده كه تصحيح شد.
[10]. مقداد بن عمرو بن ثعلبه بن مالك بهرانى كندى مشهور به مقداد بن اسود. در سال 37 قبل از
هجرت چشم به جهان گشود. وى همسر ضُباعه دختر زبير بن عبدالمطلب بود. او از سابقين در اسلام بود و از مهاجران به حبشه بود سپس به مكه بازگشت لكن نتوانست با پيامبر به مدينه هجرت كند. بعد از مدتى با روى دادنِ سريهاى، به مسلمانان مدينه پيوست. ايشان در جنگ بدر و تمامى جنگهاى رسول اللّه صلىاللهعليهوآله شركت داشت. او از رسول خدا صلىاللهعليهوآلهروايت مىنمود. از جمله كسانى كه از وى روايت نقل مىنمودند عبارتند از ابن عباس، مستورد بن شداد، عبدالرحمان بن ابى ليلى، جبير بن نفير و غيره.
ايشان از حواريون اميرالمؤمنين عليهالسلام و از بزرگان اصحاب ايشان بود و پيامبر در احاديث مختلف ايشان را به بزرگى ياد كرده است. از جمله كه ايشان فرمود: بهشت مشتاق چهار نفر است عمار، سلمان، ابوذر ومقداد؛ و روايات بسيارى ديگر. ابن اثير مىگويد وى در فتح مصر حضور داشته است. او در سن 70 سالگى و در سال 33 قمرى در جُرف درگذشت و بعد از انتقال به مدينه در اين شهر به خاك سپرده شد. ر.ك: موسوعة طبقات الفقهاء: ج1، ص245.
[11]. درباره اخبار شأن نزول اين آيه به شواهد التنزيل: ج2، ص337؛ تأويل الآيات: ج7، ص685، ح1 و تفسير البرهان: ج7، ص524 ـ 525، ح1 ـ 5 مراجعه فرماييد.
[12]. مختصرى از زندگى نامه وى در همين تفسير: ج10، ص131، پاورقى 1 گذشت.
آیه 4 «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ..»
- بازدید: 542