6 «وَ إِذْ قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَنِى إِسْرائِيلَ إِنِّى رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ
مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَىَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِى مِنْ بَعْدِى
اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ»
ترجمه:
6. و ياد كن زمانى كه فرمود عيسى پسر مريم خطاب به بنى اسرائيل كه مبعوث
بر آنها شده بود: اى بنى اسرائيل، محققاً من فرستاده خداى متعال هستم به سوى
شما و تصديق كنندهام از براى پيغمبرى كه قبل از من بود كه موسى باشد و كتاب او
كه تورات باشد و بشارت دهندهام به رسولى كه بيايد بعد از من [كه] اسم او احمد است.
پس چون آمد اينها را آن پيغمبر با معجزات باهرات، گفتند: اين سحر آشكار است[1].
تفسير:
[جملاتى چند، درباره اين آيه]
كلام در اين آيه در چند جمله واقع مىشود:
جملؤ اولى: «وَ إِذْ قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَنِى إِسْرائِيلَ إِنِّى رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ»
دين و شريعت ابراهيم پس از او باقى بود در دو طايفه از اولاد ابراهيم: بنى اسماعيل
و بنى اسرائيل. اما در بنى اسماعيل باقى بود تا زمان بعثت حضرت رسول صلىاللهعليهوآلهو دوازده
وصى داشت كه آخرين آنها حضرت ابى طالب پدر اميرالمؤنين عليهالسلام بود[2]، و اما در
بنى اسرائيل باقى بود تا زمان بعثت موسى كه نسخ شد. و دين موسى باقى بود تا زمان
عيسى كه نسخ شد و دين عيسى تا زمان حضرت خاتم كه نسخ شد، لذا عيسى
مىفرمايد: من ناسخ شريعت موسى هستم و رسول خدا بر شما بنى اسرائيل.
جمله دوم: وظيفؤ تمام انبياست كه تصديق انبياى سلف را بكنند، چنانچه قرآن در
بسيارى از سُور خبر مىدهد و شرح حال آنها را بيان مىفرمايد، از آدم، شيث،
ادريس، الياس، نوح، ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يعقوب، يوسف، لوط، شعيب،
موسى، زكريا، يحيى، يونس، ذا الكفل، عيسى، داوود، سليمان و غير اينها، بلكه بسيار
از آنها را به طور كلّى خبر داده كه مىفرمايد: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ
قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ»[3]، لذا مىفرمايد: «مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَىَّ مِنَ
التَّوْراةِ» چون صُحُفِ انبياى قبل از موسى دسترس احدى نبود و تورات اول كتابى
است كه بر موسى نازل شد الواح آن.
جملؤ سوم: اينكه تمام انبياى سلف مكلّف بودند كه بشارت به آمدن پيغمبر خاتم
صلىاللهعليهوآله بدهند، چنانچه مىفرمايد: «وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ
جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْرِى
قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشّاهِدِينَ»[4]، لذا مىفرمايد: «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ
يَأْتِى مِنْ بَعْدِى اسْمُهُ أَحْمَدُ»،اسامى مقدّسه حضرت رسالت بسيار است[5]. در بعض
اخبار دارد: «هُوَ فِي السَّماءِ أحْمَدْ وَ فِي الْأرضِ أبي الْقاسمِ مُحَمّد صلىاللهعليهوآله»[6].
و كلمؤ احمد افعل التفضيل است و دو معنى كردهاند: به معنى اسم فاعلى و به معنى
مفعولى. اما به معنى فاعلى يعنى او بيشتر و بالاتر از انبيا و ملائكه و مقرّبان حمد الهى
مىكند. و به معنى مفعولى يعنى مقام و رتبه و شئونات و قرب به مقام ربوبى او بيشتر
است از تمام انبيا و ملائكه و مقرّبان درگاه الهى و اين معناى دوم اقرب به نظر مىآيد
به قرينؤ آيؤ شريفه كه مىفرمايد: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ
مَقاماً مَحْمُوداً»[7]، كه مقام محمود اختصاص به آن حضرت دارد كه تمام انبيا و ملائكه
تمجيد مىكنند و احتياج به شفاعت او دارند [كه ]در بهشت شفاعت كند آنها را بر
ارتفاع درجه و زيادتى رتبه، و عصات مؤنين هم كه به شفاعت او نجات پيدا كنند،
و اسامى آن حضرت بسيار است. و اما بشارت عيسى را در كلم الطّيب در باب نبوّت
خاصّه از كتب يهود و نصارا كه آنها كتب وحى مىدانند و نمىتوانند انكار كنند،
مخصوصاً همين تورات رايج و همين اناجيل نصارا بشارتهايى كه به وجود مقدس او
دادهاند نقل كردهايم[8]، حتّى يهود قبل از بعثت آمدند مدينه و به اهل مدينه بشارت
مىدادند و چون حضرت مبعوث شد ديدند [كه] از بنى اسرائيل نيست، انكار كردند.
«فَلَمّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ» همين نسبتهايى كه كفّار به تمام انبيا
مىدادند كه معجزات آنها را سحر مىگفتند و آنها را ساحر و مجنون و كذّاب
و مفترى مىشمردند.
[1]. ترجمه ديگر: و هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت: «اى فرزندان اسرائيل، من فرستاده خدا به
سوى شما هستم. تورات را كه پيش از من بوده تصديق مىكنم و به فرستادهاى كه پس از من مىآيد و نام او«احمد» است بشارتگرم». پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد، گفتند: «اين سحرى آشكار است».
[2]. ر.ك: كمال الدين: ص166؛ الوافى: ج26، ص403؛ بحارالأنوار: ج22، ص359 و الغدير: ج7، ص524 به نقل از ضياء العالمين.
[3]. و مسلّماً پيش از تو فرستادگانى را روانه كرديم. برخى از آنان را ماجرايشان را بر تو حكايت كردهايم و برخى از ايشان را بر تو حكايت نكردهايم. سوره غافرمؤمن: آيه 78.
[4]. و ياد كن هنگامى را كه خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه هرگاه به شما كتاب و حكمتى دادم، سپس شما را فرستادهاى آمد كه آنچه را با شماست تصديق كرد، البته به او ايمان بياوريد و حتماً يارىاش كنيد. آنگاه فرمود: «آيا اقرار كرديد و در اين باره پيمانم را پذيرفتيد؟» گفتند: «آرى، اقرار كرديم». فرمود: «پس گواه باشيد و من با شما از گواهانم». سوره آل عمران: آيه 81.
[5] . اسامى و صفات مقدسه پيامبر: براى پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در قرآن كريم نامها و صفتهاى متعددى آمده است كه عبارتند از:
احمدصف:6. اوّلُ الْعابِدِين(زخرف:81). اوّلُ الْمُسْلِمين(انعام:163). بُرهان(نساء:174). بَشير (مائده:19). خَاتم النبيين(احزاب:40). رَحيم(توبه: 128). رَسُول(آل عمران:144). رَسُول اللّه (اعراف:158 و ...). شاهِد(فتح:8). شَهيد(بقره:143). طهطاها(طه:1). مُحمّد(آل عمران:144، محمد صلىاللهعليهوآله:2). اَلنبىّ الاُمّى(اعراف:157و158). وَلِى(مائده:55). ياسين(يس:1و2). دَاعياً اِلَى اللّه (احزاب:46). رَحْمَةً لِلْعَالَمينَ(انبياء:107). رَسولٌ اَمين(دخان:18). رَسولٌ مُبين(دخان:13). رَسُولٌ كَريم (دخان:17). رَؤُوفْ(توبه:128). سراجاً(احزاب:46). صاحب(نجم:2). عبداللّه(جن:19). مُبَشِّر (اسراء:105). المُدَّثِّر(المدثر:1) مُذَكِّر (غاشيه:21). اَلْمُزَّمِّل(مزمل:1). مُنذِرْ(رَعد:7). ناصِحٌ امين (اعراف:68). اَلنبىّ(اعراف:157، انفال:64و...) نَذير(فرقان:1 و إسراء:105). نَذير مبين (اعراف:184). به آگاهى مىرسد، به جهت پرهيز از تطويل، آيات ديگرى كه نام و صفت پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله را مكرراً آوردهاند، ذكر نگرديد.
[6]. او در آسمان، احمد نام دارد و در زمين ابوالقاسم محمد صلىاللهعليهوآله. اين متن در منابع در دسترس يافت
نشد. در اين باره ر.ك: تفسير قمى: ج2، ص346؛ تفسير البرهان: ج7، ص526، ح1 و بحارالأنوار: ج16، ص96، ح33.
[7]. و پاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو به منزله نافلهاى باشد، اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند. سوره إسراء: آيه 79.
[8]. ر.ك: الكلم الطيب: ص228.
آیه 6 «وَ إِذْ قالَ عِيسَى..»
- بازدید: 546