در چنين مواردى كه هيچ ترديدى نيست، كسانى همچون ابن تيميّه تشكيك مىكنند. براى نمونه سخنان او را در پاسخ علّامه حلّى ملاحظه كنيد. وى در پاسخ علّامه حلّى كه مىگويد: «على بن ابى طالب عليهماالسلام شجاعترين مردم است» مىنويسد: اين سخن دروغ بوده و حقيقت ندارد؛ چرا كه شجاعترين مردم رسول خداست. 1حال ما در پاسخ او مىگوييم: آيا بحث ما درباره شجاعت رسول خدا صلى اللّٰه عليه و آله بود؟ آيا كسى در شجاعت پيامبر اكرم صلى اللّٰه عليه و آله شك دارد؟ بحث ما دربارۀ خليفه و جانشين رسول خدا صلى اللّٰه عليه و آله است كه آيا على بن ابى طالب عليهما السلام است يا ابو بكر؟ آيا على بن ابى طالب عليهما السلام شجاعترين مردم است يا ابو بكر؟ سخن ما در مسأله امامت و شرايط آن است كه يكى از شرط هاى لازم و مورد اتفاق بين مسلمانان شجاعت امام است، حال ما مىخواهيم بدانيم اين صفت بعد از رسول خدا صلى اللّٰه عليه و آله در چه كسى وجود داشته است و همگان شجاعترين مردم را چه كسى مىدانند؟ ملاحظه مىكنيد كه چگونه ابن تيميّه بحث را به بيراهه مىكشاند و مغالطه مىكند؟ به راستى چرا او مغالطه مىكند؟ البته علّت آن معلوم است؛ زيرا پاسخى براى اين پرسش ندارد؛ چرا كه خود ابن تيميّه و ديگر عالمان اهل سنّت مىدانند كه ابو بكر و عمر در بيشتر جنگها از صحنه نبرد فرار مىكردند و آن دو هرگز در راه خدا نتوانستند حتّى يك نفر را به قتل برسانند.
علامه حلّى رحمه اللّٰه در جايى ديگر مىگويد: على بن ابى طالب عليهما السلام دشمنان خدا را با شمشيرش كشته است. ابن تيميّه در پاسخ چنين مىگويد: اين كه گفته شده «على بن ابى طالب دشمنان خدا را با شمشير خود كشته است» شكى نيست كه او فقط بعضى از كفّار را كشته است! به راستى آيا علّامه حلّى رحمه اللّٰه گفته است كه على عليه السلام همۀ كافران را كشته است؟ پس هيچ ترديدى نيست كه منظور علّامه نيز همين بوده كه على عليه السلام عدّهاى از كفار را به قتل رسانده است. ابن تيميّه در جاى ديگرى مىگويد: كسانى كه در جنگها به شجاعت مشهور بودند همچون: عمر، زبير، حمزه، مقداد، ابو طلحه، براء بن مالك و ديگران نيز عدّۀ زيادى از كفّار را با شمشير به قتل رساندهاند. اگر كسى از ابن تيميّه بپرسد: كافرانى كه به دست عمر كشته شدهاند كدام گروه از كفّار هستند؟ در پاسخ چنين مىگويد: قتل گاهى با دست انجام مىشود، همان گونه كه على مىكشت و گاهى نيز به وسيلۀ دعا صورت مىگيرد. وى در كتاب منهاج السنّه تصريح كرده است كه عمر گروهى از كفّار را با دعا به قتل رساند و اين هيچ مانعى ندارد! آنگاه كه از شجاعت ابو بكر از او سؤال مىكنيم؛ چرا كه دومين شرط امام، شجاعت اوست؟ در جواب - بدون كم و زياد - چنين مىگويد: اگر شجاعتى كه از پيشوايان پسنديده است قوّت قلب و شجاعت باطنى باشد؛ پس شكى نبايد كرد كه شجاعت ابو بكر از عمر بيشتر است و عمر نيز از عثمان، على، طلحه و زبير شجاعتر است؛ چرا كه ابو بكر در جنگ بدر با پيامبر در عريش 2به سر برد. 3بنابراين شجاعت ابو بكر به قوّت قلب اوست و او با همين قوّت قلب در ميدانهاى رزم و مبارزه پيكار مىكرد. پس شجاعت دو معنا دارد:
1. شجاعتى كه هر عرب زبانى معناى آن را مىفهمد؛
2. شجاعت ديگر به معناى قوّت قلب است و ابو بكر چنين شجاعتى را دارا بود!
آرى، ابن تيميّه شجاعت ابو بكر و عمر را چنين بيان مىكند و جوابى مىدهد كه شما در هيچ كتابى آن را نديده و نخواهيد ديد. او عمر را انسانى مبارز و جنگجو قلمداد مىكند؛ ولى مىگويد كه قدرت او در بازو و بدنش نبود؛ بلكه به وسيله دعا كردن با ديگران مىجنگيد و همان گونه كه پيكار و نبرد به وسيله دست و قدرت بدن انجام مىشود به وسيلۀ دعا كردن نيز صورت مىپذيرد! ابن تيميّه ابو بكر را نيز انسان شجاعى مىداند؛ ولى همان شجاعت قلبى كه در پيشوايان پسنديده است و مىگويد كه شجاعت او به قوّت قلب اوست. اما على شجاعت جسمى داشت؛ ولى از اين شجاعت باطنى محروم بود و بهرهاى نداشت. با پاسخهاى پوچ و بىاساس ابن تيميّه يقين مىكنيم كه استدلالهاى ما، درست است و در غير اين صورت بايد براى معناى پيكار و جنگيدن در راه خدا معناى ديگرى بيابيم و بگوييم كه دعا كردن نيز خود نوعى جنگيدن در راه خداست! علاوه بر اين كه اگر آن دو نفر شجاعت باطنى و قوّت قلب داشتند پس چرا در جنگها فرار مىكردند؟ هيچ شكى نيست كه ابو بكر و عمر در جنگ احد صحنۀ نبرد را خالى نموده و فرار كردند. اين مطلب چنان قطعى است كه پيشوايان اهل سنّت نيز به آن اعتراف دارند؛ كسانى چون ابو داود طيالسى، ابن سعد نويسنده الطبقات الكبرى ، ابو بكر بزّار، طبرانى، ابن حِبّان، دارقُطْنى، ابو نعيم اصفهانى، ابن عساكر، ضياء مَقْدِسى و ديگر بزرگان اهل سنّت اين حقيقت را در كتابهايشان آوردهاند. 4ابو بكر و عمر در جنگ خيبر نيز فرار را بر ماندن ترجيح دادند. اين خبر را احمد بن حنبل، ابن ابى شيبه، ابن ماجه، بزّار، طبرى، طبرانى، حاكم نيشابورى، بيهقى، ضياء مَقْدِسى، هيثمى و جمع زيادى از اهل سنّت ذكر كردهاند. متّقى هندى در كنز العمّال خبر فرار آنها را از همۀ كسانى كه نام برديم روايت مىكند. 5حاكم نيشابورى در المستدرك على الصحيحين حديثى را به سند صحيح روايت كرده كه ابن عباس گويد: در جنگ حنين تنها كسى كه از ميدان كارزار فرار نكرد و در كنار پيامبر خدا صلى اللّٰه عليه و آله مىجنگيد على بن ابى طالب عليهما السلام بود. 6در جنگ خندق نيز حماسه آفرينى على عليه السلام معروف است. در اين نبرد بود كه رسول خدا صلى اللّٰه عليه و آله آن سخن معروف را فرمود:
لضربة علي في يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين؛ 7
يك ضربت على در جنگ خندق بر عبادت جن و انس برترى دارد.
يا اين كه حضرتش فرمود: لضربة علي في يوم الخندق أفضل من عبادة الاُمّة إلى يوم القيامة؛ 8
يك ضربت على در جنگ خندق از عبادت تمام امّت تا روز قيامت بهتر و برتر است.
پاورقی:
1) . منهاج السنّه: 4 / 255.
2) . عريش: هر پوششى كه سايه افكند، سايه بان؛ فرهنگ فارسى معين: 2 / 1587.
3) . منهاج السنّه: 4 / 256.
4) . ر. ك: كنز العمّال: 10 / 424.
5) . همان: 10 / 461.
6) . المستدرك على الصحيحين: 3 / 111.
7) . شرح المواهب اللدنّيّة: 8 / 371.
8) . المستدرك على الصحيحين: 3 / 32.