آيه (6)
يا أَيُّهَا الاِْنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْكَرِيمِ
ترجمه :
6. اى انسان بيچاره، چه چيز تو را مغرور كرد به خداى تو و پروردگارت كه به تو
چه اندازه كرم فرموده؟[1]
تفسير :
]انسان بايد دائماً بين خوف و رجا باشد[
دو معصيت است كه از كبار معاصى است: «أمن من مَكرِ الله» و «يأس مِن روحِ اللهِ». انسان بايد بين خوف و رجا باشد كه در بعض اخبار دارد بايد متساوى باشد[2] مثل دو
سبابه نه مثل سبابه و وسطى، و در بعض ديگر دارد كه رجا بيشتر باشد از خوف[3] .
]منشأ غرور انسانها[
اقول : سرتاسر انسانها را غرور گرفته، اما كفار و مشركين و ضالّين و مضلّين منشأ غرور آنها يا انكار معاد است يا تخيّل اينكه طريقه آنها حق است كه تمامش از روى جهل و حماقت. و اما فسّاق و فجّار اهل ايمان، منشأ غرور آنها ايمان است كه اهل ايمان نجات پيدا مىكنند و به شفاعت شفعا و مغفرت الهى و عفو الهى نائل مىشوند، لكن غافل از اين هستند كه چه بسيارى به واسطه كثرت معاصى و ترك واجبات الهى ايمان آنها از دست مىرود و بدون ايمان از دنيا مىروند، چنانچه امروز مشاهده مىكنيد بالحس و الوجدان در جامعه خودمان كه اينهايى كه علناً مُتَجاهِر به معاصى هستند ]= آشكارا گناه مىكنند[ پابند به هيچ عقيدهاى نيستند. بلى، اگر خداوند حفظ فرمود و تمام صفحه قلب سياه نشد، قساوت نگرفت و با ايمان از دنيا رفتند، منشأ غرور
آنها اميد به فضل الهى و ستّاريت حق و عفو و غفران او و شفاعت شفعا و دعاى مومنين و استغفار ملائكه و ساير اسباب مغفرت است، مىگويند: «وَ غَرَّني سَتْرِک الْمَرخى عَلَيَّ»[4] ، «وَ غَرَّني عَفْوِکَ وَ مَغْفِرَتِکَ وَ رَحْمَتِکَ وَ فَضلِکَ وَ كَرَمِکَ وَ شَفاعَةُ مَنْ
أذِنْتَ لَهُمُ الشَفاعَةَ وَ غيرَ ذَلِکَ مِن عِناياتِکَ و ألْطافِکَ»[5] .
از فُضَيل بن عياض[6] است به او گفتند: لَوْ أقامَکَ اللهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ بَيْنَ يَدَيْهِ فَيَقولَ :
ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْكَريِم ماذا كُنْتَ تَقولُ لَهُ؟ قال: أقولُ: غَرَّني سَتْرِک الْمَرْخاةِ[7] ، و از يحيى
بن معاذ[8] است گفت: لَوْ أقامَنيَ اللهُ بَينَ يَدَيهِ فَقالَ: ما غَرَّکَ بي؟ قُلتُ: غَرَّني بِکَ برّکَ
سالِفاً وَآنفاً[9] . از بعض ديگر: قال: غَرَّني حِلْمُکَ[10] . و از بعض ديگر، قال: غَرَّني كَرَمَ
الْكريم[11] اقول: ممكن است بلكه بعيد نيست اينكه تعبير فرمود: (يا أَيُّهَا الاِْنْسانُ ما
غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْكَرِيمِ)[12] تلقين بندگان است كه بگويند: كَرَمُکَ و الّا مىفرمود: بِرَبّکَ
الْجبّارِ الْقهّارِ الْمُنتَقِم. سپس خداوند بيان كرم خود را نسبت به انسان مىفرمايد و الطافى كه به او عنايت فرموده، مىفرمايد :
[1] . ترجمه ديگر: اى انسان، چه چيز تو را درباره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟
[2] . «قال أبوعبدالله 7: كان أبي يقول: إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُوْمِنٍ إِلّا وَفِي قَلْبِهِ نُورَانِ: نُورُ خِيفَةٍ وَنُورُ رَجَاءٍ، لَوْوُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا» ر. ك: كافى: ج2، ص67، ح1؛ وسائل الشيعة :ج15، ص217، ح4 وبحار الأنوار: ج75، ص260، ص151.
[3] . ر.ك: بحار الأنوار: ج67، ص355 وشرح اصول كافى: ج9، ص266، ح10. شايان ذكر است كهارحجيت رجاء بر خوف ويا بالعكس در روايات نيامده، بلكه آنچه در فوق آمده نظر صاحب ايندو منبع مىباشد. وروايات، بر تساوى خوف ورجا تأكيد دارد.
[4] . چشمپوشىهاى تو - كه بر من سايه افكنده است - سخت مرا فريفته است. ر.ك: اقبال الأعمال :ج1، ص166؛ المزار«شهيد اوّل»: ص262 و المصباح«كفعمى»: ص595.
[5] . ... و عفو و بخشش و رحمت و فضل و كرم تو و شفاعت كسانى كه به آنان اذن شفاعت دادى وديگر عنايات و الطافت، مرا فريفته است.
[6] . فُضَيل بن عياض بن مسعود بن بِشر، ابوعلى تميمى يَربوعى خراسانى، ايشان در سمرقند متولدشد. وى در كوفه از امام صادق 7، منصور، اعمش، بيان بن بِشر، حُصين بن عبدالرحمان، ليث،عطاء بن سائب، حُميد الطويل، مُجالد و غير اينان در حجاز و كوفه روايت نقل نموده است. ابنمبارك، يحيى قطان، عبدالرحمان بن مهدى، ابن عينيه، اصمعى، عبدالرزاق، شافعى، بشر حافى، وروايت و علماى ديگر نيز از وى روايت كردهاند. از مهمترين افرادى كه از وى روايت كردهاند سفيانثورى مىباشد. وى در سال 187 هجرى در مكه درگذشت. ر.ك: سير أعلام النبلاء: ج7، ص631.
[7] . اگر خداوند تو را روز قيامت در پيشگاه خود قرار دهد وبگويد: چه چيزى تو را به پروردگاركريمت مغرور كرد، به او چه مىگويى؟ گفت: مىگويم: چشمپوشىهاى تو كه بر من سايه افكندهاست. ر.ك: مجمع البيان: ج10، ص682 و بحار الأنوار: ج7، ص94.
[8] . يحيى بن معاذ بن جعفر رازى؛ ابوزكريا، واعظ، زاهد معروف، ايشان اهل رى بود، سپس ساكنبلخ شد. وى از على بن محمد طنافِسى و غيره روايت مىنمود و حسن بن عَلَّوَيه، احمد بن محمدبذشى و ابوالعباس بن حَمكَوَيه از وى روايت مىنمود. او در سال 258 قمرى در نيشابور درگذشت.ر.ك: سير أعلام النبلاء: ج10، ص433، شماره 2226 و الأعلام«زركلى»: ج8، ص172.
[9] . اگر خداوند مرا در پيشگاه خود به پا دارد و بگويد: چه چيزى تو را مغرور كرده است، مىگويم :احسان تو در گذشته و هم اكنون مرا مغرور كرده است.
[10] . حلم و صبر تو مرا مغرور كرده است.
[11] . كَرَم كريم مرا مغرور كرده است. مجمع البيان:ج10، ص682 وبحار الأنوار: ج7، ص94.
[12] . غرور: به معنى فريب، غرّه كردن و غرّه شدن است و يكى از اخلاق رذيله است كه در قرآن از آننكوهش شده است. در قرآن غرور از چند جهت نهى شده است. برخى از عناوين آن عبارتند از :غرور(غرّه شدن) در حق پروردگار: در آيه فوق آمده است: (يا أَيُّهَا الاِْنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَالْكَرِيمِ)؛ (هان اى انسان چه چيزى تو را در حق پروردگار بخشندهات غرّه كرد؟). فريفتن و غروربه زندگانى دنيا: در آيه 33 سوره لقمان آمده است: (فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَلا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللّهِالْغَرُورُ)؛ (پس زندگانى دنيا شما را نفريبد، و شيطان فريبكار شما را نسبت به خداوند فريفتهنگرداند). فريفتن و غرور به آرزوها: در آيه 14 سوره حديد آمده است: (وَغَرَّتْكُمُ الأَْمانِىُّ حَتّىجاءَ أَمْرُ اللّهِ غَرَّكُمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ)؛ (و آرزوها شما را غرّه كرد تا فرمان خدا آمد و شيطانِ مغروركننده شما را درباره خدا بفريفت). فريفتگى در دين: در آيه 196 سوره آل عمران آمده است: (لايَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِى الْبِلادِ)؛ (هرگز گشت و گذار كافران در شهرها تو را نفريبد). همچنيندر آياتى از قرآن زندگى دنيا، كالاى فريب دهنده معرفى شده است. (حديد20:). حضرتاميرالمؤمنين7 درباره غرور به خدا فرموده است: نوعى از غرّه شدن در حق پروردگار اين استكه بنده بر گناهى اصرار ورزد و از خدا بخواهد كه او را بيامرزد. دانشنامه قرآن: مدخل «غرور».
آیه 6 «يا أَيُّهَا الاِْنْسانُ..»
- بازدید: 595