چنان كه از پارهاى روايات برمىآيد، حضرت على (ع) در اوايل خلافت كه به كوفه آمده بودند، پيوسته چهل بامداد سورهى اعلى را در نماز قرائت مىكردند. خوارج كه خود قارى و حافظ قرآن بودند، اين امر را حاكى از ناآشنايى آن حضرت به قرآن شمردند. اين خبر به آگاهى آن بزرگوار مىرسد و پس از آن بر فراز منبر مسجد كوفه رفته، مطالب فراوانى بيان مىكنند و از آن جمله مىفرمايند: واى بر آنان من ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، فصل و وصل، حروف و معانى، عام و خاص و اسباب نزول قرآن را مىدانم. آنها را رسول خدا (ص) پيوسته هر روز به من مىآموخت. شما قبل از آن كه مرا از دست بدهيد، راجع به آنها از من بپرسيد! آوردهاند: در اين هنگام از ايشان سؤالات فراوانى دربارهى قرآن كردند و از جملهى سؤالكنندگان ابن الكواء-يكى از سران خوارج-بود. اين واقعه را به اجمال يا تفصيل متجاوز از بيست راوى نقل كردهاند 1و جزئيات سؤالها و پاسخها در كتب فريقين به ثبت رسيده است 2. آن حضرت در اين مجلس حدود شصت نوع از انواع علوم قرآن را با ذكر مثالهايى از قرآن بيان فرمودند: 1.اصبغ بن نباته 2(ت ح 110 ق) در گزارش اين سخنرانى گويد:
وقتى على (ع) بر [مسند]خلافت نشست و مردم با او بيعت كردند، با عمامه و عبا و كفش و شمشير فرستادهى خدا (ص) به سوى مسجد بيرون شد و بر فراز منبر رفت، و حمد و ثناى خدا گفت، نصيحت كرد و بيم داد؛ سپس با اقتدار نشست و انگشتانش را به هم پيوست و پايين ناف خود نهاد؛ زان پس فرمود:
اى مردم! از من بپرسيد؛ پيش از آن كه مرا از دست دهيد. از من بپرسيد كه دانش پيشينيان و پسينيان نزد من است. هان! به خدا اگر مسندى [براى قضاوت]برايم نهاده شود، ميان اهل تورات با توراتشان و ميان اهل انجيل با انجيلشان و ميان اهل زبور با زبورشان و ميان اهل فرقان 3با فرقانشان داورى كنم؛ تا آنجا كه هر كتابى از اين كتابها به سخن آيد و گويد: اى پروردگار! علىّ به حكم تو داورى كرد. به خدا من از هر مدعى دانشى، به قرآن و تأويلش داناترم. اگر در كتاب خداى تعالى آيهاى نبود، آنچه را كه تا روز رستاخيز رخ مىدهد، به شما گزارش مىكردم [و آن، آيهى يَمْحُوا اَللّٰهُ مٰا يَشٰاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ اَلْكِتٰابِ 4است 5].
سپس فرمود: از من بپرسيد، پيش از آن كه مرا از دست بدهيد. سوگند به آن كه دانه را شكافت و جاندار را پديد آورد، اگر از هر آيهاى بپرسيد، به شما گزارش كنم كه چه زمانى نازل شد و دربارهى چه چيزى نزول يافت، و به شما ناسخ و منسوخ، و خاص و عام، و محكم و متشابه، و مكى و مدنى آن را خبر دهم. . . 6
و همو در روايتى ديگر گويد:
وقتى على (ع) [در آغاز خلافت خويش]به كوفه آمد، چهل بامداد با مردم كوفه نماز گزارد و [سورهى] سَبِّحِ اِسْمَ رَبِّكَ اَلْأَعْلَى را خواند. منافقان (خوارج) گفتند: به خدا پسر ابو طالب قرآن را نيك نمىداند. اگر نيك مىدانست، جز اين، سوره ديگرى را نيز مىخواند.
وقتى خبر به آن حضرت رسيد، فرمود: واى بر ايشان! من ناسخ و منسوخ، و محكم و متشابه، و فصل و وصل، و حروف و معانى قرآن را نيز مىدانم. به خدا هيچ حرفى بر محمد (ص) نازل نشد، مگر آن كه مىدانم كه دربارهى چه كسى و در چه روزى و چه جايى نزول يافت.
واى بر ايشان! آيا نمىخوانند: إِنَّ هٰذٰا لَفِي اَلصُّحُفِ اَلْأُولىٰ صُحُفِ إِبْرٰاهِيمَ وَ مُوسىٰ 7. به خدا آن صحف پيش من است. من آنها را از فرستادهى خدا (ص) به ارث بردم، و فرستادهى خدا (ص) آنها را از ابراهيم (ع) و موسى (ع) به ارث برد.
واى بر ايشان! به خدا من كسى هستم كه خدا دربارهام نازل كرد: وَ تَعِيَهٰا أُذُنٌ وٰاعِيَةٌ 8» . ما نزد فرستادهى خدا (ص) بوديم و وحى را به ما گزارش مىكرد؛ آنگاه من آن را به خاطر مىسپردم؛ ولى آنها از خاطر مىبردند، و آنگاه كه [از نزد او]بيرون مىرفتيم، مىگفتند: اكنون چه فرمود (ما ذا قال آنفا) 9» ؟ 10سليم بن قيس (4 ق ه-بعد 75 ق) در گزارش سخنرانى مذكور امام على (ع) گويد:
من در مسجد كوفه نزد على (ع) نشسته بودم، و مردم پيرامونش بودند كه فرمود:
از من بپرسيد، پيش از آن كه مرا از دست بدهيد. از كتاب خدا بپرسيد. به خدا هيچ آيهاى از آن نازل نشد، مگر آن كه فرستادهى خدا (ص) آن را بر من خواند و تأويلش را به من آموخت.
ابن الكوّاء 10(ز 44 ق) گفت: پس آنچه را كه بر او نازل مىشد و تو غايب بودى [، چگونه مىدانى]؟ فرمود: آنچه را من غايب بودم، حفظ مىكرد، و زمانى كه بر او وارد مىشدم، به من مىفرمود: اى على! پس از [رفتن]تو خدا فلان و بهمان [آيه]را نازل كرد و آن را بر من مىخواند و [مىافزود:]تأويلش فلان و بهمان است و آن را به من مىآموخت 11.
و ابو خالد واسطى 12(ت بعد 120 ق) ظاهرا دربارهى مفاد همين سخنرانى امام على (ع) گويد:
زيد بن على گفت: امير مؤمنان (ع) فرمود: من در زمان فرستادهى خدا (ص) هرگز خوابى به چشمم نيامد تا آن كه از او آموختم كه جبرئيل (ع) در آن روز چه حلال يا حرام يا سنتى يا امرى يا نهيى بر او نازل كرد، و آن دربارهى چه چيزى و دربارهى چه كسى نازل شده است.
واسطى مىافزايد:
ما وقتى [از نزد زيد]رفتيم، گذرمان به معتزله 1افتاد و آن [سخن]را به آنها بازگفتيم . آنها گفتند: اين امرى بزرگ است. چگونه چنين باشد؟ زمانى كه آنها پيش هم نبودند، چگونه او آگاه مىشده است؟ ما نزد زيد بازگشتيم و انكار آنها را به او گزارش كرديم. او گفت: وى چند روزى را كه غايب بود، منتظر [ديدار]فرستادهى خدا (ص) بود، وقتى به هم مىرسيدند، فرستادهى خدا (ص) به او مىفرمود: اى على! در روز فلان و بهمان، فلان و بهمان [آيه]، و در روز فلان و بهمان، فلان و بهمان [آيه]بر من نازل شد. [اين چنين]تا آخرين روزى كه در آن به هم رسيده بودند، آن [آيات]را بر او بر مىشمرد.
همو باز مىافزايد:
آنگاه ما آن [پاسخ زيد]را به آنها گزارش كرديم 13.
و در همين زمينه، عبد اللّه بن حسن بن حسن بن على (ع) 14(70-145 ق) از پدرش، و او از جدّش نقل كرده است:
پيامبر (ص) هرگاه در روز بر او وحى نازل مىشد، آن روز به شب نمىآمد، مگر آن كه آن را به على (ع) گزارش مىكرد و هرگاه در شب بر او [وحى]نازل مىشد، آن شب به روز نمىآمد، مگر آن كه آن را به على (ع) خبر مىداد 15.
و ابو يحيى 16(ز 36 ق) نيز آورده است:
على (ع) فرمود: من [در شبانه روز]دو بار بر پيامبر (ص) وارد مىشدم: يكبار در شب و يكبار در روز وقتى در شب وارد مىشدم، [به علامت منع دخول] برايم سرفه مىكرد 17.
و همينطور، عبد الله بن بحر حضرمى 18(ز 36 ق) از پدرش كه صحابى على (ع) بود، نقل كرد كه على (ع) فرمود:
من نزد فرستادهى خدا (ص) جايگاهى داشتم كه هيچيك از مردم نداشتند.
هر سحر گهى نزد او مىرفتم و عرض مىكردم: سلام بر تو اى پيامبر خدا! اگر سرفه مىكرد، به خانهام بازمىگشتم، وگرنه بر او وارد مىشدم 19.
و هم چنين، عبد الله بن محمد بن عمر بن على 20(ت ح 150 ق) از پدرش نقل كرد كه به على (ع) گفته شد:
چگونه است كه تو بيش از همه اصحاب از فرستادهى خدا (ص) حديث روايت مىكنى؟ فرمود: «من چنين بودم كه هرگاه از او مىپرسيدم، مرا آگاه مىكرد و هرگاه سكوت مىكردم، او [به سخن گفتن]با من آغاز مىنمود 21. 22» بديهى است كه اين سخنان امام على (ع) را بسيارى شنيدند؛ ازاينرو راويان ديگرى نيز قريب به همين سخنان را از او روايت كردهاند 23؛ از آن جمله: عبّاد بن عبد اللّه ت ح 110 ق) ، ثوير بن أبى فاخته 24(ت ح 110 ق) از پدرش، سليمان بن مهران (61-147 ق) از پدرش، سليمان احمسى 25(از 115 ق) از پدرش، يحيى بن ام الطويل 26(ت بعد 83 ق) ،ابو الطفيل 27(3-110 ق) و سليم بن قيس 28(4 ق ه-بعد 75 ق) و زاذان 29(ت 82 ق) و ابن عباس (3 ق ه-68 ق) ، ابو البخترى (ت 83 ق) و عباية بن ربعى (ز 40 ق) و سلمة بن كهيل 30(ت 110 ق) و حارثة بن قدامه سعدى 31و ابن المعتمر مسلم بن اوس 32و علقمة بن قيس 33(ت بعد 60 ق) و عدىّ بن حاتم 34(52 ق ه-61 ق) و زرّ بن حبيش (45 ق ه-82 ق) و عباية بن رفاعه 35(ت ح 110 ق) و عبد الرحمن بن عبد الله بن عمرو بن هند .
پاورقی:
1) محمد باقر مجلسى؛ پيشين، ج 89، ص 97 و ج 40، ص 176 و ج 26، ص 63-64 و سيد نور الله مرعشى؛ پيشين، ج 7، ص 579-618
2) محمد باقر مجلسى؛ پيشين، ج 89 و محمد بن على صدوق؛ التوحيد، پيشين، ص 55 و محمد بن جرير طبرى؛ تفسير الطبرى المسمّى بجامع البيان في تأويل القرآن، ط 1، بيروت، دار الكتب العلمية،1412 ق، ج 11، ص 442
3) سيد حسن صدر؛ تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام، ط 1، تهران، مؤسسة الأعلمى،1369 ش، ص 333 و 335 و محمد باقر مجلسى؛ پيشين، ج 90، ص 3-97 و ج 89، ص 223-365 و محمد محسن آقا بزرگ طهرانى؛ الذريعة الى تصانيف الشيعة، ط 3، بيروت، دار الاضواء، 1403 ق، ج 4، ص 302 و ابو القاسم خوئى؛ معجم رجال الحديث، ط 4، قم، مركز نشر آثار الشيعة،1410 ق، ذيل اسامى مربوطه.
4) اصبغ بن نباته مجاشعى، ابو القاسم كوفى و از اصحاب حضرت على و امام حسن (ع) به شمار رفته است (همان و احمد بن علىّ بن حجر؛ پيشين، ذيل همان نام).
5) در روايتى ديگر: اهل قرآن با قرآنشان (ر. ك: احمد بن على طبرسى؛ پيشين، ص 385)
6) رعد، آيهى 39 5) افزودهى روايت ديگر (ر. ك: احمد بن على طبرسى؛ پيشين) ) محمد باقر مجلسى؛ پيشين، ج 40، ص 144 و ج 10، ص 117 و محمد بن حسن صفار؛ پيشين، ص 132
7) اعلى، آيات 18 و 19 3) حاقه، آيهى 12 ) محمد، آيهى 16
8) محمد بن حسن صفار، پيشين، ص 135 و محمد باقر مجلسى، پيشين، ج 40، ص 138.
9) عبد الله بن كوّاء يشكرى نخست، پيش نماز خوارج بود؛ ولى پس از گفتگوى حضرت على (ع) با او به اصحاب آن حضرت پيوست (ر. ك: محمد باقر مجلسى، پيشين، ج 33، ص 394) .
10) سليم بن قيس؛ پيشين، ص 138 و محمد باقر مجلسى؛ پيشين، ج 40، ص 187 و ج 89، ص 125 و ج 79 و 97، و احمد بن على طبرسى؛ پيشين، ص 139
11) عمرو بن خالد، ابو خالد واسطى، زيدى و موثق و از اصحاب امام باقر (ع) بود (ابو القاسم خوئى؛ معجم رجال الحديث، پيشين و محمد بن احمد ذهبى؛ ميزان الاعتدال، پيشين، ذيل همان نام) .
12) معتزله در اينجا به معناى كسانى است كه پس از بيعت با حضرت على (ع) كناره گرفتند و به سود و زيان او نجنگيدند (ر. ك: سعد بن عبد الله اشعرى؛ المقالات و الفرق، ط 2، تهران، مركز انتشارات علمى و فرهنگى،1360 ش، ص 4) .
13) محمد بن حسن صفار؛ پيشين؛ ص 197 و محمد باقر مجلسى؛ پيشين، ج 23، ص 196.
14) عبد اللّه بن حسن، ابو محمد هاشمى مدنى، معروف به عبد الله محض از اصحاب امام باقر و امام صادق (ع) بود (ابو القاسم خوئى؛ معجم رجال الحديث؛ پيشين و احمد بن علىّ بن حجر؛ تقريب التهذيب؛ پيشين، ذيل همان نام)) محمد باقر مجلسى؛ پيشين، ج 40، ص 135 و 151
15) بايد آن مصحف ابن يحيى يا ابن نجى يا ابن بحر باشد، و ابن نجّى صحيحتر است.
16) سيد نور الله مرعشى؛ پيشين، ج 6، ص 511
17) عبد الله بن بحر يا يحيى يا نجّى حضرمى كندى كوفى ابو الرضا يا ابو لقمان و پدرش از اصحاب حضرت على (ع) بودند (ابو القاسم خوئى؛ پيشين و احمد بن علىّ بن حجر؛ تقريب التهذيب؛ پيشين و همو؛ تهذيب التهذيب، پيشين، ذيل همان نام) .
18) سيد نور اللّه مرعشى؛ پيشين، ج 6، ص 514. از عبد الله بن نجّى هم قريب به روايات يادشده روايت گرديده است؛ بنابراين احتمالا راوى تمام اين روايات يك نفر است (ر. ك: همان، ج 6، ص 513) .
19) عبد الله بن محمد، ابو عيسى علوى مدنى از اصحاب امام سجاد و امام صادق (ع) بود (ابو القاسم خوئى؛ معجم رجال الحديث، پيشين و محمد بن احمد ذهبى؛ ميزان الاعتدال، پيشين، ذيل همان نام) .
20) عبد الله بن محمد، ابو عيسى علوى مدنى از اصحاب امام سجاد و امام صادق (ع) بود (ابو القاسم خوئى؛ معجم رجال الحديث، پيشين و محمد بن احمد ذهبى؛ ميزان الاعتدال، پيشين، ذيل همان نام) .
21) سيد نور الله مرعشى؛ پيشين، ج 6، ص 523 و محمد بن سعد؛ پيشين، ج 2، ص 338
22) سيد نور الله مرعشى؛ پيشين، ج 6، ص 523 و محمد بن سعد؛ پيشين، ج 2، ص 338
23) سيد نور الله مرعشى؛ پيشين، ج 7، ص 579-618 و ج 6، ص 519-524 و محمد بن حسن صفار؛ پيشين، ص 132-135 و احمد بن علىّ بن حجر؛ تهذيب التهذيب، بى چا، بىجا، دار الكتاب الاسلامى لاحياء و نشر التراث الاسلامى، بىتا و احمد بن عبد الله ابو نعيم اصفهانى؛ پيشين، ج 1، ص 67-68 و محمد بن سعد، پيشين، ج 1، ص 338 و محمد باقر مجلسى؛ پيشين، ج 89، ص 97 و ج 40، ص 176 و ج 26، ص 63-64 و احمد بن يحيى بلاذرى؛ پيشين، ج 2، ص 99.
24) ثوير بن أبى فاختة سعيد كوفى، ابو الجهم از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق (ع) است و به رفض متهم است (احمد بن علىّ بن حجر؛ تقريب التهذيب، پيشين و ابو القاسم خوئى؛ معجم رجال الحديث، پيشين و محمد بن احمد ذهبى؛ ميزان الاعتدال في نقد الرجال، بى چا، بيروت، دار المعرفة، بى تا، ذيل همان نام)
25) سليمان بن على احمسى بجلى كوفى از اصحاب صادق (ع) به شمار آمده است (ابو القاسم خوئى؛ پيشين، ذيل همان نام) .
26) يحيى بن ام الطويل مطعمى از اصحاب امام سجاد (ع) بود و به دست حجاج شهيد شد (همان، ذيل همان نام) .
27) عامر بن واثله ليثى ابو الطفيل از اصحاب پيامبر اكرم (ص) ، حضرت على، امام حسن و امام سجاد (ع) به شمار رفته است (همان، ذيل همان نام) .
28) سليم بن قيس، ابو صادق هلالى عامرى از اصحاب چهار امام نخست (ع) بود. «كتاب سليم بن قيس-ط» اثر اوست. ابن غضائرى گويد: «اماميه آن كتاب را ساختهى ابان بن أبى عياش دانستند.» و به نظر شيخ مفيد در آن كتاب مطالب درست و غلط، هر دو وجود دارد (ر. ك: همان ذيل همان نام) . شايان ذكر است كه در اين نوشته روايات سليم به عنوان شاهد مىآيد و با روايات ديگران تأييد مىشود.
29) زاذان، ابو عمرو كندى كوفى، راستگو و از اصحاب حضرت على (ع) بود (همان، ذيل همان نام) .
30) سلمة بن كهيل، ابو يحيى حضرمى كوفى، موثق و از اصحاب حضرت على و امام سجاد و امام باقر و امام صادق (ع) بود (همان، ذيل همان نام) .
31) حارثه بن قدامه سعدى از اصحاب حضرت على (ع) شمرده شده است (همان، ذيل همان نام) .
32) شناخته نشد.
33) علقمة بن قيس نخعى كوفى، موثق و فقيه و از اصحاب حضرت على (ع) بود (همان و احمد بن علىّ بن حجر؛ تقريب التهذيب؛ پيشين، ذيل همان نام) .
34) عدىّ بن حاتم طائى، ابو طريف از اصحاب پيامبر اكرم (ص) و حضرت على (ع) به شمار رفته است (همان دو، ذيل همان نام) .
35) عبايه بن رفاعه انصارى، ابو رفاعه مدنى، موثق و از اصحاب حضرت على (ع) بود (همان دو، ذيل همان نام) .
سخنان على (ع) دربارهى آگاهىهاى قرآنى خود
- بازدید: 485