آيات (3 ـ 4)
كَلّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ
ثُمَّ كَلّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ
ترجمه :[1]
تفسير :
]علت تكرار آيه[
بعد از آنكه «زُرْتُمُ الْمَقابِر» نه چنين است كه توهّم كردهايد. زود باشد
كه بدانيد. پس از آن نه چنين است زود باشد كه بدانيد. در تكرار اين
جمله بعضى گفتند: براى تأكيد است[2] مثل جمله حقاً حقاً كه البته
خواهيد فهميد، بعضى گفتند: يكى در قبر و يكى در محشر[3] ، در بعض اخبار تكرارش
در دوره رجعت و در قيامت[4] .
اقول : اين تكرار نه معنى دو مرتبه است و نه براى تأكيد، بلكه ظاهراً مراد اين
باشد كه عقوبات اين معاصى، يكى بعد از ديگرى به شما مىرسد و بر شما معلوم مىگردد از حال احتضار و حالِ قبضِ روح و قبر و برزخ و اگر رجعت كنيد در رجعت
و در مواقف قيامت كه فرمودند: «إنَّ لِلقِيَامَةِ خَمْسِينَ مَوْقِفَاً، كُلَّ مَوْقِفٍ مَقَامَ ألْفِ سَنَةٍ،
ثُمَّ تَلا (فِى يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ)»[5] . پس معنى مرة بعد مرة و كرة بعد كرة
بالاخص سوال از مال كه مىفرمايد ـ چنانچه مكرر نقل كردهايمـ : «يُوتَى بِصَاحِبِ المَالِ فَيُسأَلُ عَنْهُ: مِنْ أَيْنَ اكتَسَبْتَ؟ وفي مَا أَنْفَقْتَ؟ وَهَلْ أدَّيتَ حُقُوقَهُ وأَدَّيتَ شُكرَهُ؟ فَلاَ يَزالُ يُسألُ عَنْهُ»[6] .
* * *
[1] . قلب او واژگون شده گرديد. روايتى از امام باقر 7 نقل شده كه فرمودند: «إنّ القلوبُ أربعةٌ؛ قلبٌ فيهنفاقٌ وإيمانٌ وقلبٌ منكوسٌ وقلبٌ مطبوعٌ وقلبٌ أزهدٌ... وأمّا المنكوسُ فقلبُ المُشْرِک» دلها چهارتا هستند :دلى كه در آن نفاق و ايمان است و دلى كه وارونه است و دلى كه چركين و زنگ زده است و دلىفروزنده و پاك... واما دل وارونه دل مشرك است. ر.ك: كافى: ج2، ص422، ح2 و تفسير البرهان :ج8، ص750، ح4.
[2] . يقين : دانستن چيزى پس از جست و جو و آرامش خاطر و يك جهت شدن دل به امرى پس ازاضطراب و ترديد. يقين اخص از علم است. زيرا هر يقين علم است ولى هر علم، يقين نيست.خداوند عالم هست و موقن نيست. زيرا هر چيزى نزد او روشن است و او نيازى به كنكاش واستدلال ندارد. يقين در اصطلاح اهل نظر اعتقاد جازم مطابق و ثابت است. يعنى آنچه در اثرتشكيك مشكّك زايل نشود. بيضاوى گويد: يقين اتقان علم است. و واژهاى قرآنى است. يقين رادر آيه 99 سوره حجر و در برخى موارد ديگر به معنى مرگ تفسير كردهاند: (وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتّىيَأْتِيَکَ الْيَقِينُ)؛ «و پروردگارت را بپرست تا تو را مرگ فرا رسد». و اما يقين به معناى اصلى خوددر بسيارى از آيات قرآن آمده است. (و صيغههاى يوقنون، موقنين به عنوان مثال در بقره4:؛انعام75:؛ شعراء24:؛ سجده24:؛ جاثيه4:،20؛ ذاريات20:ـ21). در قرآن به سه مرتبه يقين اشارهشده است: حق اليقين در (واقعه95:ـ96؛ حاقه50:ـ51)؛ علم اليقين، در آيه 5 اين سوره و عيناليقين در آيه فوق. در آيه 95 ـ 96 سوره واقعه آمده است: (إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ * فَسَبِّحْ بِاسْمِرَبِّکَ الْعَظِيمِ)؛ «اين همانا حق اليقين است، پس به نام پروردگارت كه بزرگ است، تسبيح بگوى».و در اين سوره نيز آمده است: (ثُمَّ كَلّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ * كَلّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ* ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ)؛ «باز حاشا، زودا كه بدانيد، حاشا اگر به علم اليقين بدانيد، بى شبههدوزخ را ببينيد، آرى، آن را به عين اليقين بنگريد». حضرت امام رضا 7 فرموده است: «الاْيمانُ فَوقَ الاْسلامِ بِدَرَجَةٍ، وَالتَقوى فوقَ الاْيمانِ بِدرجَةٍوَالْيَقينُ فَوقَ التقوى بِدرجَةٍ، وَما قُسّمَ في الناسِ شَيءٌ أقل مِنَ اليقينِ؛ ايمان مرتبهاى بالاتر از اسلام داردو تقوا مرتبهاى بالاتر از ايمان و يقين از تقوا بالاتر است و هيچ چيز به كمى يقين بين مردم تقسيمنشده است». ر.ك: دانشنامه قرآن، مدخل «يقين».
[3] . ]گويند[ «بگيريد او را در غُل كشيد. آنگاه ميان آتشش اندازيد. پس در زنجيرى كه درازى آنهفتادگزاست وى رادربندكشيد...كه آن راجزخطاكاران نمىخورند».سوره حاقه:آيات 30ـ37.
[4] . ترجمه ديگر: سپس در همان روز است كه از نعمت ]روى زمين[ پرسيده خواهيد شد.
[5] . ر.ك : تفسير مقاتل: ج3، ص514؛ تفسير بغوى: ج4، ص521 و مجمع البيان: ج10، ص812.
[6] . همان.
آیات 3 و 4
- بازدید: 489