آيه (1)
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ
ترجمه :[1]
تفسير :
]دو معناى وَيْل[
گذشت و مكرر بيان شده كه از براى ويل دو معنى است: اسمى و وصفى. اما اسمى: چاهى است در قعر جهنم، نامش چاه ويل است كه آتش جهنم از آن چاه بيرون مىآيد. و از حضرت رسول 9 است فرمود: در قعر اين چاه صندوقى است كه چهارده نفر در آن صندوق حبس و معذّب هستند. هفت نفر از سابقين، مثل قابيل و نمرود و شداد و عاقر ناقه ثمود و فرعون و هامان و قارون، و هفت نفر از لاحقين[2] ، مثل شيوخ
ثلاثه و معاويه و يزيد و هارون و مأمون، ولى حضرت نام هفت نفر لاحقين را نبرد. و اما وصفى به معنى واى به حال است و اين صادق نمىآيد مگر بر كسى كه از حال احتضار تا خلود در نار آنى راحتى نداشته باشد. اما هُمَزه و لُمَزه به معنى عيبگويى و توهين و اهانت و بدگويى و بدرفتارى با مومنين است. بعضى گفتند: هر دو به يك معنى هستند[3] ، بعضى گفتند: هُمَزه عيبگويى در حضور طرف است و لُمَزة در غياب
اوست[4] ، بعضى گفتند: هُمزه به لسان است و لُمزه به اشاره سر و چشم است[5] ، بعضى
گفتند: هُمزه فحش است و لُمزه غيبت است[6] ، بعضى گفتند: هُمزه ضرب و اذيت است
و لُمزه شتم و غيبت است[7] .
]حرام بودن اهانت به مؤمنان[
اقول : مطلقاً توهين و اهانت به مومن چه در حضور او باشد و چه غياب، چه به لسان باشد و چه به اشاره، چه قولى باشد و چه فعلى كه تقليد او را درآورند يا او را مضحكه كنند و به او بخندند، و هر چه موجب اذيت و خفّت و خوارى او باشد مطلقاً حرام است و ظلم به اوست. و علاوه از حرمت و عقوبت آن جنبه حق الناسى هم دارد كه تا طرف را ترضيه خاطرش نكند و او گذشت و عفو نكند، خداوند گذشت نمىكند و عفو نمىفرمايد.
بلكه بسا موجب كفر و ارتداد مىشود اگر نسبت به مقرّبان درگاه الهى باشد، چنانچه متوكل عباسى دستور داد كه تقليد فاطمه زهرا 3 را درآورند كه پسرش طاقت نياورد و نوشت به حضرت هادى 7 به ]صورت[ گمنامى كه اگر پسرى ديد پدرش چنين مىكند تكليف او چيست؟ حضرت فرمودند: واجب القتل است[8] . شبانه با يك
دسته از غلامان رفتند و او را قطعه قطعه كردند و به درك واصل شد. اين ملعون در بنى عباس مانند يزيد بود در بنى اميه. چه اندازه جلوگيرى كرد از زيارت ابى عبدالله 7؟ حتى تصميم گرفت بر خرابى مرقد مطهّر آب بست و خيش كشيد، ولى نه آب پيش رفت و نه گاوها. و چه اندازه اهانت به حضرت هادى 7 كرده كه پياده آن حضرت را در ركاب خود تا قصر خود برد[9] . بارى توهين مومن گناه بسيار بزرگى است و مشتمل
بر معاصى زيادى است از غيبت و تهمت و اهانت و هتك حرمت و ظلم و اذيت و ايذاء و هر چه طرف قُربَش بيشتر باشد، هتك حرمتش عقوبت بيشتر دارد، لذا مىفرمايد: (وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ).
* * *
[1] . پندارد كه مالش او را جاويد كرده.
[2] . ترجمه ديگر: ولى نه! قطعاً در آتش خردكننده فرو افكنده خواهد شد.
[3] . و كسانى كه زر و سيم را گنجينه مىكنند و آن را در راه خدا هزينه نمىكنند، ايشان را از عذابىدردناك خبر بده. روزى كه آن گنجينهها را در آتش دوزخ بگدازند، و پيشانى و پهلو و پشت آنانرا با آنها داغ كنند و گويند: اين است آنچه براى خود اندوختيد، پس كيفر آنچه را مىاندوختيد بچشيد. سوره توبه: آيات 34 ـ 35.
[4] . و تو چه دانى كه آن آتش خرد كننده چيست؟
[5] . ر.ك: مناقب آل ابى طالب: ج1، ص368؛ حُلية الأبرار: ج2، ص233 و بحار: ج40، ص327، ح9.
[6] . ترجمه ديگر: آتش افروخته خدايى است.
[7] . آيا آن آتشى را كه بر مىافروزيد ملاحظه كردهايد؟ آيا شما چوب درختِ آن را پديدار كردهايد،يا ما پديد آورندهايم؟ ما آن را مايه عبرت و وسيله استفاده براى بيابانگردان قرار دادهايم. سورهواقعه: آيات 71 ـ 73.
[8] . پس من چگونه طاقت آرم و عذاب عالم آخرت و آلام سخت آن عالم را تحمل كنم و حال آنكهمدت آن عذاب طولانى است و زيست در آن هميشگى است و هيچ بر اهل عذاب در آنجا تخفيفى نيست چنانكه آن عذاب تنها از قهر و غضب و انتقام توست. ر.ك: مصباح المتهجد: ص847؛ اقبالالأعمال: ج3، ص334 و المصباح«كفعمى»: ص558.
[9] . كه هيچكس از اهل آسمان و زمين تاب و طاقت آن را ندارد. همان.
آیه 1 «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»
- بازدید: 543