علی(ع) نور هرکس که خداوند را اطاعت کنداسماعیل جعفی می گوید: در مسجد الحرام نشسته بودم و امام محمد باقر(ع) هم در گوشه ای نشسته بودند. در این حین امام محمد باقر(ع) سرشان را بلند کرده و یک بار به آسمان و بار دیگر به کعبه نگاه کردند و سه مرتبه فرمودند: سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی؛ بعد از آن به من نگاه کردند و فرمودند: ای عراقی! اهل عراق در مورد این آیه چه می گویند؟
گفتم: می گویند پیامبر اکرم(ص) از مسجد الحرام به سوی بیت المقدس
[81]سیر داده شدند.
امام(ع) فرمودند: این طور نیست که آنها می گویند بلکه از اینجا به آنجا سیر داده شدند و با دست مبارکشان به سوی آسمانها اشاره کردند و فرمودند: ما بین اینجا (مسجد الحرام) و آسمان، حرم است.
بعد از آن امام(ع) فرمودند: چون پیامبر(ص) به سدرة المنتهی رسیدند جبرئیل باز ایستاد و دیگر جلو نیامد، پس پیامبر(ص) به او فرمود: ای جبرئیل! آیا در مثل چنین جایگاهی مرا رها می کنی؟ جبرئیل هم به پیامبر(ص) گفت: پیش برو؛ به خدا قسم به جایی رسیدی که هیچ خلقی از مخلوقات خدا به آن نرسیده است. پس پیامبر(ص) رفتند و به جایی رسیدند که خداوند را با دیدة قلب خود مشاهده کردند و بین او و خداوند متعال یک سبحه بیشتر نبود.
اسماعیل جعفی می گوید، به امام باقر(ع) گفتم: فدایتان شوم، سبحه چیست؟
پس امام(ع) با اشاره، صورتشان را به طرف آسمان و با دست مبارکشان به زمین اشاره کردند و سه مرتبه فرمودند: جلال ربی، جلال ربی.
بعد از آن امام باقر(ع) فرمودند: خداوند به پیامبر(ص) عرضه داشت: ای محمد! در ملأ أعلی و عالم بالا دربارة چه چیزی گفتگو می کردند؟
پیامبر(ص) فرمودند: پروردگارا! پاک و منزهی، من هیچ ندارم، مگر آنچه یادم داده اید. پس در این هنگام دستی بر سینة پیامبر(ص) گذاشته شد که آن چنان خنکی وجود پیامبر(ص) را فرا گرفت و دوباره سؤال شد: ای محمد! در عالم بالا گفتگو دربارة چه بود؟
پیامبر(ص) هم فرمودند: پروردگارا! اختلاف آنها در درجات و کفارات و
[82]حسنات بود. پس ندا شد: ای محمد! نبوت تو دیگر رو به اتمام و عمرت به پایان رسیده است، چه کسی را وصی و جانشین خود قرار داده ای؟
پیامبر(ص) هم عرضه داشتند: پروردگارا! من بندگانت را مورد آزمایش قرار دادم و هیچ کس را مطیع تر از حضرت علی(ع) نیافتم. پس ندا رسید که: دوستم ای محمد! دیگر چه؟ پیامبر(ص) هم فرمودند: پروردگارا! در میان بندگانت هیچ کس را ندیدم بیشتر از علی بن ابی طالب(ع) مرا دوست داشه باشد.
پس خداوند متعال فرمود: «یا محمد؛ فبشره بأنه رایة الهدی و إمام أولیائی و نور لمن أطاعنی و الکلمة الباقیة التی ألزمتها المتقین. من أحبه أحبنی و من أبغضه أبغضنی مع ما أنی أخصه بما لم أخص به أحداً.»
ای محمد! علی(ع) را بشارت ده که اوست نشانة هدایت و پیشوای دوستان من است و او نوری می شود برای هرکس که مرا اطاعت کند و اوست کلمه ای که متقین را بدان ملزم کرده ام.
(ای محمد!) هرکس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هرکس بغض او را داشته باشد، بغض مرا دارد. او را به فضایل و کراماتی اختصاص داده ام که احدی را چنین نکرده ام.(71)
متن روایت:
عن إسماعیل الجعفی قال: کنت فی المسجد الحرام قاعداً و أبو جعفر(ع) فی ناحیة فرفع رأسه فنظر إلی السماء مرة و إلی الکعبة مرة ثم قال:سُبْحانَ الَّذِی
[83]أَسْری بِعَبْدِهِ لَیلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی و کرر ذلک ثلاث مرات. ثم التفت إلی فقال: أی شی ء یقول أهل العراق فی هذه الآیة یا عراقی؟ قلت: یقولون أسری به من المسجد الحرام إلی البیت المقدس. فقال لیس هو کما یقولون و لکنه أسری به من هذه إلی هذه و أشار بیده إلی السماء و قال ما بینهما حرم. قال: فلما انتهی به إلی سدرة المنتهی تخلف عنه جبرئیل فقال رسول الله(ص): یا جبرئیل؛ أ فی مثل هذا الموضع تخذلنی؟ فقال: تقدم أمامک فوالله لقد بلغت مبلغا لم یبلغه خلق من خلق الله قبلک.
فرأیت ربی و حال بینی و بینه السبحة. قال: قلت و ما السبحة؟ جعلت فداک فأومأ بوجهه إلی الأرض و أومأ بیده إلی السماء و هو یقول جلال ربی جلال ربی ثلاث مرات.
قال: قال: یا محمد؛ قلت: لبیک یا رب. قال: فیم اختصم الملأ الأعلی؟ قال قلت: سبحانک لا علم لی إلا ما علمتنی. قال: فوضع یده بین ثدیی فوجدت بردها بین کتفی قال فلم یسألنی عما مضی و لا عما بقی إلا علمته. فقال: یا محمد؛ فیم اختصم الملأ الأعلی؟ قال: قلت: یا رب فی الدرجات و الکفارات و الحسنات. فقال یا محمد إنه قد انقضت نبوتک و انقطع أکلک، فمن وصیک؟ فقلت: یا رب؛ إنی قد بلوت خلقک فلم أر فیهم من خلقک أحداً أطوع لی من علی(ع) فقال: و لی یا محمد؛ فقلت: یا رب؛ إنی قد بلوت خلقک فلم أر من خلقک أحداً أشد حبّاً لی من علی بن أبی طالب(ع). قال: و لی یا محمد؛ فبشره بأنه رایة الهدی و إمام أولیائی و نور لمن أطاعنی و الکلمة الباقیة التی ألزمتها المتقین. من أحبه أحبنی و من أبغضه أبغضنی مع ما أنی أخصه بما لم أخص به أحداً.
فقلت: یا رب أخی و صاحبی و وزیری و وارثی. فقال: إنه أمر قد سبق إنه مبتلی و مبتلی به مع ما أنی قد نحلته و نحلته و نحلته و نحلته أربعة أشیاء
[84]عقدها بیده و لا یفصح بها عقدها.
سند روایت:
علی بن ابراهیم قمی در کتاب تفسیر خود به نقل از خالد، و او از حسن بن محبوب، از ابن سنان، از أبی مالک أسدی و او از اسماعیل جعفی، روایت را نقل می کند.
اسماعیل بن جابر جعفی، که اصلیت آن کوفی و از اصحاب امام باقر و امام صادق(س) است به نقل بسیاری از کتب رجالی، ثقه می باشد. (ر.ک: اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 445؛ رجال نجاشی، ص 32، رقم71؛ معالم العلماء، ص 68، رقم 178؛ خلاصة الأقوال، ص54؛ رجال ابن داود، ص50، رقم 188؛ معجم رجال الحدیث، ج4، ص31، رقم1310 و..).
اسناد روایت مورد اعتماد و قابل قبول می باشد.
71. تفسیر قمی، ج 2، ص 343؛ نوادر المعجزات، ص 66، ح 32؛ بحار، ج 18، ص 372، ح 79؛ تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 469، ح 84؛ تفسیر گازر، ج 5، ص 22؛ تفسیر المیزان، ج 13، ص 20.
علی(ع) نور هرکس که خداوند را اطاعت کند
- بازدید: 369