با مروری گذرا می توان دریافت که در ادبیات تمام فرهنگ ها و اقوام واژه "شب" پوششی است برای پنهان شدن ...
شب نماد مستوریست با هزاران رمز و راز که نامحرمان محجوب از اویند ...
رازدان شب را صدف خویش می داند تا چشم آلوده نظر به گوهرش نیافکند و طمع بر سرقتش نبرد ...
شب فرصتی است برای جلوه گری نازنین مردمی که غوغای روز تاب تنفس ایشان را ندارد و ایشان نیز از همنشینی با او ملول ...
شبانگاه است که در میان انبوه بسترهای فراموشی، سجاده های انس تک تک گسترده می شود و شیدایان دیده می گشایند، آنگاه که چشم ها فرو خفته ...
در تاریکی خیره کننده شب، رهروانِ پولادین گام در کوی و برزن هایِ ویرانه انسانیت در پی از یاد رفته ای می گردند تا از فروغ محبت بر او بتابند و سردی خاطرشان را به گرمی لطفی بنوازند و گرده خسته از بار محنت ایام ایشان را مدد کنند ...
آری! اینان مستوری را در این خاکدان را برگزیده اند تا در سپهر بی نهایت فضیلت ها بسان ستاره ای بدرخشند ...
اینان مستوری را از علی "ع" آموخته اند ...
از علی "ع" آموخته اند که در خلوت ها و پنهانی ها باید خدا را جست ...
از علی "ع" آموخته اند در بازار مکاره دنیا تا خدا خریدار است با دیگری نفروشند ...
از علی "ع" آموخته اند حشمت امروز به خفت فردا نیارزد ...
از علی آموخته اند سلطنت بر هفت اقلیم بی بهاست اگر تنها بر موری ظلم روا دارد ...
از علی "ع" آموخته اند که در خلوت دل لرزیدن از اشک یتیم کار مردان است ...
از علی آموخته اند غم محرومان سنگین تر از درب خیبر است که اولی پشتش را خم کرد ...
از علی "ع" آموخته اند که انسان رخصت تحقیر خود در برابر دیگری ندارد ...
از علی "ع" آموخته اند شبگردی در میان ویرانه ها راه یافتن خداست نه دلق تزویر بر تن کردن و متاع دین به بازار دنیا فروختن ...
علی"ع" تنها و تنها یکبار پرده از رخ گرفت و از مستوری درآمد، آنگاه که از کعبه بیرون شد تا رسم بندگی بیاموزد ...
سلام خدا بر او باد آنگاه که زاده شد و آن زمان که بر بستر خون درغلطید ...
نویسنده : محمد حسن شاه آبادی
راز مستوری
- بازدید: 1294