«عن المحجة عن ابی الجارود عن ابی جعفر (علیه السلام) فی قوله تعالی (الذین ان مکنا هم فی الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبة الامور آیه ۴۱ حج) قال (علیه السلام) هذه لآل محمد: المهدی و اصحابه یملکهم الله مشارق الارض و مغاربها، و یظهر الدین، و یمیت الله عز وجل به و باصحابه البدع و الباطل کما امات السفهه الحق حتی لا یری اثر من الظلم، و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر، و لله عاقبة الامور، و رواه عن علی بن ابراهیم و فی ینابیع الموده».
حدیث سی و یکم - ابی الجارود گفت حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمود: آیه شریفه (آنان که خدا را یاری می کنند آنهائی هستند که اگر در روی زمین به آنان اقتدار دهیم نماز بپا می دارند و زکاة به مستحقان می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و عاقبت کارها به دست خداوند است) برای مهدی آل محمد و اصحاب اوست که مالک مشارق و مغارب زمین می شوند و ظاهر می نمایند دین حق را و خدای تعالی به سبب او و اصحابش می میراند بدعتها و باطلها را کما این که می میرانند سفیهان حق را تا اینکه نمی بینید، اثری از ستم و جور و آمرین به معروف و ناهین از منکراند و برای خداوند است عاقبت کارها، این روایت را علی بن ابراهیم هم نقل نموده و در کتاب ینابیع قندوزی هم آمده.
از حبیب خراسانی
توئی تو
امروز امیر در میخانه توئی تو ************** فریادرس این دل دیوانه توئی تو
مرغ دل ما را که به کس رام نگردد ************** آرام توئی دام توئی دانه توئی تو
آن مهر درخشان که بهر صبح دهد تاب ************** از روزن این خانه به کاشانه توئی تو
آن درد که زاهد به همه شام و سحرگاه ************** بشمارد با سبحه صد دانه توئی تو
آن باده که شاهد به خرابات مغان نیز ************** پیمود به جام و خم و پیمانه توئی تو
آن غل که ز زنجیر سر زلف نهادند ************** بر پای دل عاقل و دیوانه توئی تو
ویرانه بود هر دو جهان نزد خردمند ************** گنجی که نهانست به ویرانه توئی تو
در کعبه و بتخانه به گشتیم بسی ما ************** دیدیم که در کعبه و بتخانه توئی تو
بسیار بگوئیم و چه بسیار بگفتیم ************** کس نیست به غیر از تو در این خانه توئی تو
یک همت مردانه در این کاخ ندیدیم ************** آن را که بود همت مردانه توئی تو
از صغیر اصفهانی
عدل جهان آرا
نیست بازار جهان را به از این سودائی ************** که دهی جان پی هم صحبتی دانائی
دوش پروانه چنین گفت به پیرامن شمع ************** سوزم اندر طلب صحبت روشن رائی
بایدت خون جگر خورد بیاد لب یار ************** نیست در خوان محبت به از این حلوائی
رفرف عشق بنازم که برد عاشق را ************** تا بجائی که نباشد دگر آنجا جائی
پای لرزان دل حیران ره پر چه شب تار ************** دست گیرد مگر از کوردلان بینائی
راستی کجروی چرخ فزون گشت کجاست ************** دست اختر شکنی پای فلک فرسائی
دست بیداد جهان ساخته ویران باید ************** پا گذارد به میان عدل جهان آرائی
شادمان باش صغیرا که خدیوی عادل ************** باز طرح افکند از عدل و عطا دنیائی
دکتر رسا
کوکب رحمت
سحر از دامن نرگس برآمد نوگلی زیبا ************** گلی کز بوی دلجویش جهان پیر شد برنا
چه صبح آمد ز دریای کرم برخاست امواجی ************** که عالم غرق رحمت شد از آن امواج روح افزا
خدا را ز آستین آمد برون دست درخشانی ************** که خط نسخ اعجازش کشیده بر موسا
سحر در نیمه شعبان تجلی کرد خورشیدی ************** که از نور جبینش شد منور دیده زهرا
قدم در عرصه عالم نهاد آن پاک فرزندی ************** که چشم آفرینش شد ز نورش روشن و بینا
چه مولودی که همتایش ندیده دیده گردون ************** چه فرزندی که مانندش نزاده مادر دنیا
به صورت شبه پیغمبر به صولت تالی حیدر ************** به سیرت حجت داور ولی والی والا
رخ او لاله ی رضوان خط او سبزه ی رحمت ************** لب او چشمه کوثر قد او شاخه ی طوبی
شهنشاه قدر قدرت که فرمان همایونش ************** چه منشور قشا گردد بهر کون و مکان اجرا
به ختم انبیاء ماند چو خواند خطبه در منبر ************** به شاه اولیاء ماند چو تازد بر صف اعدا
لب لعل روان بخشش چو آید در سخن روزی ************** پی بوسیدنش آید فرود از آسمان عیسا
جهان پیر چون یعقوب شد سرگشته و حیران ************** که شد آن یوسف ثانی به چاه غیب ناپیدا
بیا ای خسرو خوبان حمایت کن تو از قرآن ************** که شد پامال دین حق ز شر و فتنه اعدا
شها چشم انتظاران را ز هجران جان به لب آمد ************** به تاب ای کوکب رحمت چو خورشید جهان آرا
ز حد بگذشت مهجوری ز مشتاقان مکن دوری ************** رخ ماه ای نکو منظر مپوش از عاشق شیدا
شبی در کلبه احزان قدم بگذار تا گردد ************** شب تاریک ما روشن لب خاموش ما گویا
تو گر لشگر برانگیزی، سپاه کفر بگریزد ************** تو گر از جای برخیزی نشیند فتنه و غوغا
بیا ای کشتی رحمت که دنیا گشته طوفانی ************** چو کشی بان توئی ما را رهان از جنبش دریا
توئی فرمانده ی مطلق امام و حجت بر حق ************** توئی بر شیعیان سرور توئی بر بندگان مولا
(رسا) در مقدمت امروز اشک شوق افشاند ************** به امیدی کز آن خرمن به چیند خوشه ئی فردا
از وصاف
سلطان عصر
او را سزاست حمد که ایجاد جان کند ************** وز قدرت آفرینش کون و مکان کند
آن ناخدا خدای که این فلک نه فلک ************** جاری مدام بی مدد بادبان کند
بر برگ گل نگارد مخفی رموز عشق ************** بلبل بر او گمارد تا ترجمان کند
آن قادری که نیشتر نیش پشه را ************** کوپال مغز کله پیل دمان کند
آن گردگرد گردان آن چرخ چنبرین ************** گردنده طوق گردن گردنکشان کند
بر آن برم سپاس که ز الطاف بیقیاس ************** سلطان عصر مهدی صاحب زمان کند
آن استقطس هستی و آن منبع وجود ************** کار کان جود را کرمش پشتبان کند
بی پاس تو عجب نبود گر به کوه و دشت ************** بر گله گرگ گرسنه خود را شبان کند
دانی که چیست کار شهنشه به روزگار ************** روز و شبان به ماتم جدش فغان کند
(وصاف) شد ز رنج روان چهره زعفران ************** با آنکه دفع رنج گران زعفران کند
از حافظ
کمال عدل
بیا که رایت منصور پادشاه رسید ************** نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید
جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت ************** کمال عدل به فریاد دادخواه رسید
سپهر دور خوش اکنون کند که ماه آمد ************** جهان به کام اکنون رسد که شاه رسید
ز قاطعان طریق این زمان شوند ایمن ************** قوافل دل و دانش که مرد راه رسید
عزیز مصر به رغم برادران غیور ************** ز قعر چاه برآمد به اوج ماه رسید
کجاست صوفی دجال چشم ملحد شکل ************** بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
صبا بگو که چها بر سرم در این غم عشق ************** ز آتش دل سوزان و برق آه رسید
ز شوق روی تو جانا بر این اسیر فراق ************** همان رسید کز آتش به برگ کاه رسید
مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول ************** ز درد نیم شب و درس صبحگاه رسید
آزادگان واصل
یار از سفر رسید
شام دراز هجر عزیزان به سر رسید ************** اینک دهید مژده که یار از سفر رسید
بوی بهشتی گل سیمای مهدوی ************** پیچیده در فضا و به هر بوم و بر رسید
زان روح بخش رایحه با همت نسیم ************** عطر و شمیم خوبتر از مشگ تر رسید
نور ظهور طلعتش از مغرب کمال ************** تا دیدگاه مردم صاحب نظر رسید
ای عندلیب خوش نفس گلشن امید ************** فریاد زن که منتظران منتظر رسید
مقصود حق ز خلق جهان گشت آشکار ************** احمد خصال حجت ثانی عشر رسید
خلق ستم رسیده ی مظلوم را بگو ************** اینک ز راه منتقم دادگر رسید
یعقوب را بگو که میفشان دگر سرشک ************** بگشای دیده بهر تو نور بصر رسید
از خون پاک پیکر عشاق راه دوست ************** نخل بلند پایه دین را ثمر رسید
واصل که باشدش دل خونین گواه عشق ************** بر مهر دوست این سند معتبر رسید
مهدی حسینی
بیاد مهدی (عجل الله فرجه)
دلم ز هجر تو در اضطراب می افتد ************** بسان زل تو در پیچ و تاب می افتد
شبی که بی توام ای ماه محفل افروزم ************** دلم ز هجر تو از صبر و تاب می افتد
تو آن مهی که اگر مهر رخ برافروزی ************** ز چشم اهل نظر آفتاب می افتد
تو آن گلی که ز پاکی طراوتی داری ************** که گل به پیش تو از رنگ و آب می افتد
به یاد روی تو ای گل عبور خاطر من ************** به باغ سبز غزلهای ناب می افتد
اگر به گوشه چشمی نظر کنی ای دوست ************** دعای خسته دلان مستجاب می افتد
حدیث (۳۱)
- بازدید: 760