تا به دولت در زوایای نجف کردی مقام
منزوی شد از فراقت قبله بیتالحرام
کعبه با آن اعتبار و جاه از رشک نجف
می زند سنگ حجر بر سینه تا روز قیام
بازگشت حاجیان بر روضهات بی وجه نیست
عمره می آرند بر کوی تو از بیتالحرام
کعبه تا بیرون شدی از وی سیه پوشیده است
چون سواد خالی از اکلیل نزد خاص و عام
در حرم غالی تو را دیده است می گوید خدا
زان که صاحب خانه را در خانه می باشد مقام
بس که می آید سلام عرش بر خاک درت
خلق می گویند درگاه تو را دارالسّلام
شرع اگر خار است خار این بیابانست و بس
زان که دارد شرع از قرب جوارت احترام
منتظم گردید تا در سلک مدّاحان تو
عرفی از لطف تو شرعی گشت دیوانش تمام
آب از آن جاری نمی گردد در آن جنّتسرا
پای در گل مانده در کوی تمنّایت مدام
ناظر سرکار فیض آثار تو یعنی نصیب
می رساند روزی مردم به مردم صبح و شام
آبروی بحر و کانش هست در زیر نگین
یک غلام خاکسار درگهت خورشید نام
گر نبودی از ازل پای ولایت در میان
جان کجا با جسم خاکی می گرفتی التیام
بهر استقبال احباب جنابت روز دین
حوریان با رقص می آیند از خلد برین
ملاّمقبل اصفهانی
منتخب الاشعار 2 / 564
بند هفتم
- بازدید: 254