علی علیه السلام با وجود درآمد هنگفت فدک ،در دوران خلافت خود آن را به زمره اموال فرزندان فاطمه علیه السلام باز نگرداند.این سیاست ،هر چند از بی اعتنایی ایشان به مسایل مادی سرچشمه می گرفت ، علتی دیگر نیز داشت که همان باقی بودن وضعیت تقیه بود .وی در دوره زمامداری خود هواداران سیاسی انبوهی داشت که با اعتقاد به صلاحیت دو خلیفه نخست پیرو او شده بودند و برای علی ابن ابی طالب علیه السلام نکوهش رفتار زمامداران گذشته و عمل بر ضد شیوه آنان ،مشکل آفرین بود.
موضوع همردیفی سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و رأی خلفا پس از گذشت سیزده سال از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در آغاز خلافت عثمان تا بدانجامسلم و مورد پذیرش عموم قرار داشت که شرط زمامداری قلمداد شد.عبدالرحمن عوف حکم زمامداری را به کسی سپرد که متعهد شود در کنار کتاب خدا و سنت پیامبر ،از سیره دو خلیفه قبل تبعیت کند.(562)
و مردم خم بدین شرط اعتراضی نکردند!
پس از این دوره دوازده ساله ، حکومت عثمان هم بر آن زمان سیزده ساله افزوده شد و علی علیه السلام در تغییر سیاست پیشینیان باید می کوشید تا با چیزی به مخالفت برخیزد که یک ربع قرن چهره ای دیگر پذیرفته است .در همین دگرگونی ،حضرت ،کسانی را به زیر پرچم داشت که بر خلیفه قبل عثمان خرده گرفته بودند که چرا به سیره ابوبکر و عمر رفتار نمی کند!عزالدین ابوحامد معتزلی در همین باره گام را فراتر نهاده ،می نویسد:
عادت مردم به روش عمر بن خطاب سبب اصلی مخالفت اصحاب با علی بن ابی طالب بود این اعتراضات گاهی بالا می گرفت و علی را هم به خشم می آورد که بگوید:آیا سنت پیامبر به پیروی سزاوارتراست یا سنت عمر؟!(563)
بدعت ها چنان پابر جا شده بود که اگر حکم واقعی را اضهار می کردم و تحریف ها را کنار می زدم ،بدون شک از گرد من متفرق می شدند .قسم به خدا ،به مردم گفتم که در ماه رمضان جز برای نماز واجب حاضر نشوند و اعلام کردم که جماعت در نمازهای مستحب بدعت است.بعضی از لشکریانم که همراهم می جنگیدند ،بانگ برداشتند :ای اهل اسلام !سنت همر تغییر یافت .علی مارا از نماز مستحب در ماه رمضان باز می دارد.همانا ترسیدم در گوشه ای از لشکرم شورش به پا شود.(564)
به نوشته ابن ابی الحدید :همین مسایل او را از بازگرداندن فدک باز داشت .زیرا او دوست نداشت مردم بگویند علی بر خلاف شیوه ابوبکر و عمر رفتار کرده است.(565)
562) این شرط بدان سبب مطرح شد که سیره آن دو خلیفه ،مطابق کتاب خدا و سنت پیامبر(ص)بوده است .زیرا در آن صورت علی علیه السلام آن را رد نمی کرد .بلکه بدان علت بود که سیره خلفا را هر چند بر خلاف سنت پیامبر(ص)باشد -بیشتر از قبل ،معیار گرداند.
563) دعائم الاسلام ،ج 1،ص 384،نهج السعادة،ج 1،ص 229.
564) روضه کافی ،ص 58- 63،تاریخ الخفاءص 136.زمانی عمر به این نماز مورد نکوهش قرار گرفت که پیامبر چنین نمازی را دستور نداد .وی گفت :البته می دانم بدعت است ،ولی بدعت خوبی است.
565) شرح نهج البلاغه ،ج 16،ص 231.