این که مردم در ساختار سیاسی قدرت وحکومت، نقش جدی دارند وبدون حضور ومشارکت همه جانبه مردم، اداره جامعه میسور نخواهد بود وسلامت وراست قامتی حکومت، به مردم است، پایه اندیشه سیاسی وسلوک حکومت امام علی علیه السّلام است. حضرت علیه السّلام در ابتدای قبول حکومت می فرماید:
لولا حضور الحاضر وقیام الحجّة بوجود النّاصر... لا لقیت حبلها علی غاربها.(599)
اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود ویاران حجت را بر من تمام نمی کردند... مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می ساختم.
ودر جای دیگر می فرماید:
ولا تصلح الولاة الّا باستقامة الرعیّة.(600)
زمامداران اصلاح نمی شوند جز با درست کاری واستقامت ملت.
این دیدگاه، یقیناً به مشارکت مردم در قدرت سیاسی، قائل وپای بند است ونمود این مشارکت را در اصولی هم چون، بیعت، شورا، امر به معروف ونهی از منکر، نصیحت ائمه مسلمین واستیضاح مسؤولین، متجلی می داند که به عنوان ابزار کنترل قدرت نیز مورد توجه قرار می گیرد.
1/3. بیعت
حضرت علیه السّلام در نامه ای به طلحه وزبیر می نویسد:
وانّ العامّة لم تبایعنی لسلطان غالب، ولا لعرض حاضر...(601)
همانا بیعت عموم مردم با من، نه از روی ترس قدرتی مسلط بود ونه برای به دست آوردن متاع دنیا.
2/3. شورا
امام علیه السّلام در نامه ای خطاب به معاویه، ضمن بیان این مطلب که بیعت کنندگان با من، همان بیعت کنندگان با ابوبکر وعمر وعثمان هستند، تأکید می کند که هم چنان که آن سه خلیفه، منخب شورا بودند، من هم منتخب شورا هستم:
انّما الشّوری للمهاجرین والانصار، فان اجتمعوا علی رجل وسمّوه اماماً کان ذلک للَّه رضی.(602)
شورای مسلمین، از آن مهاجرین وانصار است، پس اگر به امامت کسی گرد آمدند واو را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است.
3/3. امر به معروف ونهی از منکر
حضرت علیه السّلام آن هنگام که آماده حرکت به سوی بصره می شود، در نامه ای به مردم کوفه، این نماد مشارکت ومسؤولیت ایشان را یادآور می شود:
فانّی خرجت من حیّی هذا، امّا ظالماً وامّا مظلوماً، وامّا باغیاً وامّا مبغیّاً علیه وأنا أذکّر اللَّه من بلغه کتابی هذا لمّا نفر الیّ، فان کنت محسناً أعاننی، وان کنت مسیئاً استعتبنی.(603)
اینک پایگاه خویش را وانهادم وبه سوی دشمن روانه شده ام، ستمگر یا ستم دیده، متجاوز یا تجاوز دیده. اینک به همه کسانی که این نامه را می خوانند، مسؤولیتی را که در پیشگاه خداوند دارند، یاد آور می شوم که به سوی من روی آورند، اگر نیکوکارم دیدند، به یاری ام بشتابند واگر بدکارم یافتند، به باد انتقادم بگیرند.
4/3. نصیحت ائمه مسلمین
حضرت علیه السّلام در بیان حقوق متقابل دولت ومردم می فرماید که از حقوق دولت وحکومت، که بر عهده مردم است، این است که حاکم را از نصایح خود، بی بهره نگذارند:
وأمّا حقّی علیکم... والنّصیحة فی المشهد والمغیب.(604)
واما حق من بر شما... نصحیت کردن در حضور وغیبت است.
ودر جای دیگر، خاضعانه از یاران خود می خواهد که با نصیحت خالصانه، مولا را یاری ودر اداره امور، با او مشارکت کنند:
فاعینونی بمناصحة خلیّة من الغشّ، سلیمة من الرّیب.(605)
5/3. حق استیضاح زمامدار
زمامدار موظف است استیضاح از خود را قانونی تلقی کند وبرای پاسخ دادن یا قبول خطا حاضر شود، ونیز باید هر گونه اتهام به ظلم وانحراف را، که از سوی مردم، به او نسبت داده می شود، بر طرف سازد. این مضمون کلام حضرت علیه السّلام در فرازی از فرمان خود به مالک اشتر است که می فرماید:
وان ظنّت الرعیّة بک حیفاً فأصحر لهم بعذرک، واعدل عنک ظنونهم باصحارک، فانّ فی ذلک ریاضة منک لنفسک، ورفقاً برعیّتک، واعذاراً تبلغ به حاجتک من تقویمهم علی الحقّ.(606)
واگر مردم جامعه، درباره تو گمان ظلم وتعدی کردند (چه این بدگمانی به درجه اتهام برسد وچه فقط حالت بدگمانی محض داشته باشد) عذر خود را از موضوع یا رفتاری که موجب بدگمانی مردم شده است، آشکار کن وبا آشکار کردن حق وواقع، گمان های ناشایست آنان را درباره خود منتفی ساز؛ زیرا این اعتذار وکشف حقیقت، ریاضتی است برای نفس تو، ولطف ومهربانی است بر مردم جامعه، واین اعتذار، نیاز تو را (که مرتفع ساختن سوء ظن یا اتهام مردم درباره تو است) برطرف می سازد ومردم را هم بر مبنای حق استوار می سازد.(607)
594) نهج البلاغه، نامه 53.
595) و3- نهج البلاغه، نامه 53.
596)
597) همان
598) نهج البلاغه، نامه 53.
599) نهج البلاغه، خ 3.
600) همان، خ 207.
601) همان، نامه 54.
602) همان، نامه 6. (البته این کلام امام علیه السّلام بنابر نظر بعضی مفسران، بنابر نظریه انتخاب در خلافت است، در حالی که نظر مشهور، نصب در امامت است نه انتخاب).
603) نهج البلاغه، نامه 57.
604) نهج البلاغه، خ 34.
605) همان، خ 117.
606) همان، نامه 53.
607) محمد تقی جعفری، حکمت اصول سیاسی اسلام، ص 260.