بررسی کامل ماجرای بنی قریظه و پاسخ به شبهات ملحدین

(زمان خواندن: 20 - 39 دقیقه)

 

سوال می‌کنند علت قتل عام 700 و به نقلی 900 نفر توسط حضرت علی علیه السلام چه بوده؟

 در ابتدا باید عرض کنیم طرح سوال به این نحو غلط است،
چرا که باید ببینیم آیا واقعا این عدد برای تعداد کشته شدگان صحت دارد یا خیر  ...


در ابتدا خلاصه‌ای از واقعه::

.... سه قبيله  يهودي بني قينقاع ، بني نضير و بني قريظه از يهودياني بودند كه قبل از اسلام، به يثرب(مدينه) مهاجرت كرده و با قبايل عربی اوس و خزرج به زندگی در اين شهر پرداختند ؛

بعد از ورود اسلام ، با انعقاد پيمان نامه‌ای از سوی پيامبر رحمت صلی الله علیه و آله توافق کردند در قبال دریافت امتیازاتی از سوی مسلمانان (تجاری،اقتصادی و امنیتی) هرگز علیه مسلمین با جان و مال و زبان و سلاح اقدامی نکنند و با دشمن مسلمانان هم پیمان نشوند و به زندگی خود ادامه دهند.
 علیرغم توافق و عقد پیمان، دو قبيلهء بنی قينقاع و بنی نضير به دليل مسائلي(شکستن عهد خود وخیانت به مسلمین جهت اقدام به قتل پیامبرو ایجاد جنگ و آشوب) به ترتيب در سالهاي دوم و چهارم هجري از مدينه تبعيد شدند.

اما در سال پنجم هجری،
واقعه ای مهم برای مسلمین رخ می دهد به نام جنگ احزاب یا خندق (جنگی که به تحریک حيء بن اخطب يكی از يهوديان بني نضيرِ تبعید شده صورت گرفت)؛
 که البته به پیروزی مسلمین ختم شد.

 هنوز چند روزی از واقعه خندق نگذشته بود که خیانت و پیمان شکنی بنی قریظه به وقوع پیوست آنان در نبود مسلمین در شهر به سبب جنگ، اقدام به آشوب و ایجاد رعب و وحشت کردند؛
 بعد از جنگ خندق پيامبر سپاهی را به پرچمداری امیرالمومنین علی علیه السلام  به سوی بنی قريظه فرستادند ،
سپاه قلعه آنان را محاصره نمودند.

اين محاصره به مدت 25 روز (به نقل ابن اسحاق) یا 15 روز(به نقل از واقدی) به طول مي انجامید که سرانجام مسلمانان موفق به فتح اين قلعه شدند.


تا به این بخش از داستان که مورد تایید قرآن کریم و به گواه تاریخ است تردیدی نیست ؛
و در اصل وقوع ماجرا(پیمان شکنی قوم یهود و محاصره آنان توسط مسلمین) جای بحثی نخواهد بود.

آیات مرتبط با این واقعه:

و أَنْزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً.

و أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها وَ کانَ اللّهُ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیراً.

«وآن گروه اهل كتاب را كه پشتيبان و كمك مشركان بودند خدا از حصار وسنگرهايشان فرود آورد تا آنكه گروهی از آنها را به قتل رسانيده و گروهی را اسير ميكرديد و شما را وارث سرزمين و ديار و اموال آنها كرد و نيز سرزمينی را كه هيچ بر آن قدم ننهاديد نصيب شما گردانيد ، و خدا بر هر چيز تواناست» احزاب /آيات 26 و27



اما بحث و ایراد اشکال زمانی مطرح میشود که به کیفیت و جزئیات ماجرا پرداخته میشود.
 
درادامه برای درک بهتر مطلب به جزئیات دقیقتر پیمان شکنی یهودیان بنی قریظه تا ادعای کشتار تمام آنان با استناد به منابع مخالفین، که این حکایت در کتب تاریخی آنان است ،
نگاهی موشکافانه می‌‌اندازیم

بنی قریظه تنها قبیله یهودی ساکن در مدینه بود که تا جنگ احزاب یعنی ذی القعده سال پنجم هجری، به عهدشان با مسلمانان وفادار مانده بودند

 بنی قریظه با پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله پیمان بسته بودند که هیچ گاه با ایشان و مسلمانان نجنگند و هیچ گاه دشمنان اسلام را در جنگ به صورت مستقیم یا غیر مستقیم یاری نکنند و هیچ گاه نقش جاسوس و منافق را ایفا ننمایند و در صورت پیمان شکنی طبق تورات مجازات شوند.
( بحار ۱۱۰/۱۹)


جنگ احزاب حاصل تلاش برخی از بزرگان یهود مخصوصا (حییء بن أخطب) بود که با دعوت قریش و قبایل دیگر سپاه عظیمی علیه مسلمین تجهیز کردند و مدینه را به محاصره در آوردند.

یهودیان قول محکم همکاری به قریش دادند و بت پرستی را بهتر از اسلام دانستند،و بنا به قولی زیر پرده های کعبه با مشرکین هم‌پیمان شدند تا اسلام را نابود کنند.
(واقدی 441-442/2)

به همین خاطر سپاه احزاب در روزهای محاصره مدینه امیدوار بودند که یهود بنی قریظه هم از داخل جبهه جدیدی علیه مسلمانان باز کنند

حییء بن اخطب که مشرکین را به کمک یهود دلگرم کرده بود،
سراغ کعب بن اسد سرکرده بنی قریظه رفت و او را تحریک به پیمان شکنی کرد؛

کعب ابتدا از باز کردن در خانه خودش به روی حیی بن اخطب دریغ کرد و او را مرد شومی خواند که قوم خودش را به ذلت و آوارگی کشید
و اعتراف کرد که از محمد(صلی الله علیه و آله) جز صدق و وفا ندیده و حاضر به پیمان شکنی نیست.
(ابن هشام ۲۲۰-221/2)

اما در نهایت با اصرار و تحریک و وعده های حیی بن اخطب و اغواگری او در مورد بزرگی سپاه احزاب و پیروزی قطعی آنان ،
پیمان شکست و بنی قریظه را علیه مسلمانان آماده کردند.
(ابن هشام ۲۲۰-۲۲۱/2)

حیی بن اخطب هم به بنی قریظه قول داد که در صورت شکست احزاب وارد قلعه بنی قریظه بشود و شریک سرنوشت  آنان.
(الخمیس فی الاحوال الانفس النفیس...محمد بن حسن دیاربکری ۴۸۳/1)


 البته سایر بزرگان بنی قریظه موافق پیمان شکنی نبودند ولی با نظر کعب بن اسد هم مخالفت نکردند.
(واقدی ۴۵۶-۴۵۷/۲)

با انتشار خبر خیانت یهودیان ،
پیامبر بزرگوار اسلام چند تن از اصحاب خود را برای تحقیق و صحت سنجی خبر به قلعه بنی قریظه فرستادند.

 ولی یهودیها ضمن درگیری لفظی و فحاشی بخصوص به پیامبر اکرم، پرده از خیانت خود برداشتند و کعب بن اسد رسما اعلام کرد
 آن پیمان را مانند بند کفش خود بریدم!!!
(واقدی ۴۵۸/۲)

 با تایید خبر ، موج وحشت مدینه را فراگرفت و مسلمین جُدا از نگرانی سپاه احزاب نگران پشت سر خود و حمله یهودیان به نوامیس و فرزندان خود هم بودند و وحشت عجیبی حکمفرما بود.
(واقدی ۴۶۰-۴۶۷-۴۶۸/۲)


 بنی قریظه تحرکات نظامی علیه مسلمان را اغاز کردند و با مشرکین هماهنگ شدند تا در یک شب با کمک ۲۰۰۰ نفر از قریش و غطفان ،
به مدینه شبیخون بزنند که البته ناکام شدند.
(واقدی ۴۶۰/۲)

سرانجام محاصره مدینه با ناکامی احزاب بعد ۱۵ روز تمام شد و در اواخر ذی القعده سال پنجم هجری بدون کسب نتیجه ای احزاب ، محاصره رو پایان دادند و بازگشتند
 و مسلمین هم خسته از روزهای محاصره راهی خانه های خود شدند اما
ساعتی از نماز ظهر نگذشته بود که منادی پیامبر اعلام کرد مسلمانان نماز عصر را پای قلعه بنی قریظه به جای آورند.
(ابن هشام ۲۳۳/۲)


در کارشکنی دیگری نیز گروهی از جنگجویان یهود به سرکردگی نباش بن قیس نزدیک بقیع به مسلمانان حمله کردند؛
(واقدی ۴۶۲/۲)

گروه دیگری از آنان هم به یکی از پناهگاههای مدینه که پناهگاه زنان و کودکان بود حمله کردند که صفیه بنت ابی ابیطالب با چماقی به آنها حمله کرد و یک یهودی را کشت.
(واقدی ۴۶۲/۲)

پس از این پیمان شکنی آشکار و این کارشکنی‌ها،
 به فرمان پیامبر قلعه بنی قریظه محاصره شد؛


.....بعد از چند روز محاصره و مقاومت بیهوده ، یهودیان حاضر به تسلیم شدن گرفتند.

به همین منظور نباش بن قیس را نزد پیامبر فرستادند و درخواستند که با آنان هم مثل بنی نضیر رفتار بشود ؛
 یعنی
به اندازه یک بار شتر از اموال خود را بردارند و مدینه را ترک کنند اما پیامبر اینبار قبول نفرمودند.
(واقدی ۵۰۱/۲)

بنی قریظه حتی حاضر شدند از همان مقدار هم بگذرند و تنها به حفظ خونشان راضی شدند که باز هم پیامبر قبول نکردند و فرمودند که باید بی قید و شرط تسلیم حکم باشند.
(واقدی ۵۰۱/2)

کعب بن اسد قوم خود رو جمع کرد و سه پیشنهاد به آنان داد که
یا محمد(صلی الله علیه و آله) را تصدیق کنند و ایمان بیاورند
یا زنها و کودکان را بکشند و آماده نبرد باشند
یا آنکه شب شنبه که مسلمین از یهود آسوده خاطر هستند شبیخون بزنند؛

اما هیچکدام از این موارد مورد قبول یهودیان واقع نشد.
(ابن هشام ۲-۲۳۵/۲۳۶)


یهودیان از پیامبر خواستند ابولبابه بن عبدالمنذر را که از اوس بود و حلیف بنی قریظه بود نزد آنها بفرستد
 و مشورت کنند و از ابولبابه پرسیدند آیا تسلیم حکم محمد(صلی الله علیه و آله) شویم؟
و او هم گفت بله و با دست به زیر گلو اشاره کرد یعنی کشته خواهید شد.
و بعد خارج شد و
بخاطر اینکار توبه کرد.
(ابن هشام ۲۳۶-۲۳۸/۲)


بالاخره یهودیان با گذشت ۱۵ یا ۲۵ روز از محاصره تسلیم شدند
(ابن هشام ۲۳۵/۲
ابن سعد ۵۷/۲
طبری ۵۸۳/2)


از انجا که بنی قریظه حلیف اوس بودند ،اوسیان انتظار داشتند که پیامبر به آنها نیکی کنند و عفو فرمایند، همونطور که قبل از این شفاعت خزرجیان را در مورد بنی قینقاع پذیرفته و آنها را آزاد کرده بودند.

پیامبر به آنها فرمودند:
آیا راضی میشوید که مردی از خودتان درباره آنها حکم کند؟
آنها قبول کردند و پیامبر هم سعد بن معاذ را برای حکمیت تعیین کردند.
(واقدی ۵۱۰/۲)


با تایید این حکم از طرف پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمودند این همان حکم الهیست حکم اجرا شد!
(واقدی 512/2)

مردان قریظی را که ۶۰۰ تا ۹۰۰ نفر بودند در خانه اسامه بن زید و زنان و کودکان را که بالغ بر ۱۰۰۰ تن میشدند
به همراه کالا و اسباب و غنیمتها در خانه رمله بنت حارث جا دادند!!!

پیامبر نسبت به آنها توصیه نیکو فرمود و چند نوبت فرمود بینشان غذا پخش کنند
واقدی ۵۱۳/۲

اوسیان از سعد خواستند که به نیکی حکم بده اما سعد گفت:
امروز روزی است که ملامت ملامت کنندگان در سعد بی تاثیر است.
(واقدی ۵۱۰-۵۱۱/۲)


وی پیش از این هم هنگام مجروح شدن در خندق دعا کرده بود که خداوند او را تا انتقام ستاندن از بنی قریظه زنده بدارد.
(ابن هشام ۲۲۷/۲)

خلاصه سعد چنین حکم کرد:
قتل مردان، اسارت زنان و کودکان و مصادره اموال
(ابن هشام ۲۴۰/۲
واقدی ۵۱۲/۲)


فردا صبح به فرمان پیامبر در وسط بازار مدینه گودالهایی کندند و مردان بنی قریظه را دسته دسته گردن زدند و در گودال ریختند!
و علی (علیه ‌السلام) و زبیر مامور اجرای حکم بودند و تا سرخی غروب اعدام ها ادامه داشت.
( واقدی ۵۱۳/۲
واقدی همین صفحه
واقدی ۵۱۷/۲)



 این بود مختصری از ما وقع
و
حال بررسی و
نقد این فراز پرابهام تاریخی





سوال می‌کنند علت قتل عام 700 و به نقلی 900 نفر توسط حضرت علی علیه السلام چه بوده؟؟؟

 در ابتدا باید عرض کنیم طرح سوال به این نحو غلط است،
چرا که باید ببینیم آیا واقعا این عدد برای تعداد کشته شدگان صحت دارد یا خیر  ...


 در ابتدا خلاصه‌ای از واقعه:

.... سه قبيله  يهودي بني قينقاع ، بني نضير و بني قريظه از يهودياني بودند كه قبل از اسلام، به يثرب(مدينه) مهاجرت كرده و با قبايل عربی اوس و خزرج به زندگی در اين شهر پرداختند ؛

بعد از ورود اسلام ، با انعقاد پيمان نامه‌ای از سوی پيامبر رحمت صلی الله علیه و آله توافق کردند در قبال دریافت امتیازاتی از سوی مسلمانان (تجاری،اقتصادی و امنیتی) هرگز علیه مسلمین با جان و مال و زبان و سلاح اقدامی نکنند و با دشمن مسلمانان هم پیمان نشوند و به زندگی خود ادامه دهند.
 علیرغم توافق و عقد پیمان، دو قبيلهء بنی قينقاع و بنی نضير به دليل مسائلي(شکستن عهد خود وخیانت به مسلمین جهت اقدام به قتل پیامبرو ایجاد جنگ و آشوب) به ترتيب در سالهاي دوم و چهارم هجري از مدينه تبعيد شدند.

اما در سال پنجم هجری،
واقعه ای مهم برای مسلمین رخ می دهد به نام جنگ احزاب یا خندق (جنگی که به تحریک حيء بن اخطب يكی از يهوديان بني نضيرِ تبعید شده صورت گرفت)؛
 که البته به پیروزی مسلمین ختم شد.

 هنوز چند روزی از واقعه خندق نگذشته بود که خیانت و پیمان شکنی بنی قریظه به وقوع پیوست آنان در نبود مسلمین در شهر به سبب جنگ، اقدام به آشوب و ایجاد رعب و وحشت کردند؛
 بعد از جنگ خندق پيامبر سپاهی را به پرچمداری امیرالمومنین علی علیه السلام  به سوی بنی قريظه فرستادند ،
سپاه قلعه آنان را محاصره نمودند.

اين محاصره به مدت 25 روز (به نقل ابن اسحاق) یا 15 روز(به نقل از واقدی) به طول مي انجامید که سرانجام مسلمانان موفق به فتح اين قلعه شدند.


تا به این بخش از داستان که مورد تایید قرآن کریم و به گواه تاریخ است تردیدی نیست ؛
و در اصل وقوع ماجرا(پیمان شکنی قوم یهود و محاصره آنان توسط مسلمین) جای بحثی نخواهد بود.

آیات مرتبط با این واقعه::

و أَنْزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً.

و أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها وَ کانَ اللّهُ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیراً.

«وآن گروه اهل كتاب را كه پشتيبان و كمك مشركان بودند خدا از حصار وسنگرهايشان فرود آورد تا آنكه گروهی از آنها را به قتل رسانيده و گروهی را اسير ميكرديد و شما را وارث سرزمين و ديار و اموال آنها كرد و نيز سرزمينی را كه هيچ بر آن قدم ننهاديد نصيب شما گردانيد ، و خدا بر هر چيز تواناست» احزاب /آيات 26 و27


اما بحث و ایراد اشکال زمانی مطرح میشود که به کیفیت و جزئیات ماجرا پرداخته میشود.
 
درادامه برای درک بهتر مطلب به جزئیات دقیقتر پیمان شکنی یهودیان بنی قریظه تا ادعای کشتار تمام آنان با استناد به منابع مخالفین، که این حکایت در کتب تاریخی آنان است ،
نگاهی موشکافانه می‌‌اندازیم

بنی قریظه تنها قبیله یهودی ساکن در مدینه بود که تا جنگ احزاب یعنی ذی القعده سال پنجم هجری، به عهدشان با مسلمانان وفادار مانده بودند

 بنی قریظه با پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله پیمان بسته بودند که هیچ گاه با ایشان و مسلمانان نجنگند و هیچ گاه دشمنان اسلام را در جنگ به صورت مستقیم یا غیر مستقیم یاری نکنند و هیچ گاه نقش جاسوس و منافق را ایفا ننمایند و در صورت پیمان شکنی طبق تورات مجازات شوند.
( بحار ۱۱۰/۱۹)


جنگ احزاب حاصل تلاش برخی از بزرگان یهود مخصوصا (حییء بن أخطب) بود که با دعوت قریش و قبایل دیگر سپاه عظیمی علیه مسلمین تجهیز کردند و مدینه را به محاصره در آوردند.

یهودیان قول محکم همکاری به قریش دادند و بت پرستی را بهتر از اسلام دانستند،و بنا به قولی زیر پرده های کعبه با مشرکین هم‌پیمان شدند تا اسلام را نابود کنند.
(واقدی 441-442/2)

به همین خاطر سپاه احزاب در روزهای محاصره مدینه امیدوار بودند که یهود بنی قریظه هم از داخل جبهه جدیدی علیه مسلمانان باز کنند

حییء بن اخطب که مشرکین را به کمک یهود دلگرم کرده بود،
سراغ کعب بن اسد سرکرده بنی قریظه رفت و او را تحریک به پیمان شکنی کرد؛

کعب ابتدا از باز کردن در خانه خودش به روی حیی بن اخطب دریغ کرد و او را مرد شومی خواند که قوم خودش را به ذلت و آوارگی کشید
و اعتراف کرد که از محمد(صلی الله علیه و آله) جز صدق و وفا ندیده و حاضر به پیمان شکنی نیست.
( ابن هشام ۲۲۰-221/2)

اما در نهایت با اصرار و تحریک و وعده های حیی بن اخطب و اغواگری او در مورد بزرگی سپاه احزاب و پیروزی قطعی آنان ،
پیمان شکست و بنی قریظه را علیه مسلمانان آماده کردند.
( ابن هشام ۲۲۰-۲۲۱/2)

حیی بن اخطب هم به بنی قریظه قول داد که در صورت شکست احزاب وارد قلعه بنی قریظه بشود و شریک سرنوشت  آنان.
(الخمیس فی الاحوال الانفس النفیس...محمد بن حسن دیاربکری ۴۸۳/1)


 البته سایر بزرگان بنی قریظه موافق پیمان شکنی نبودند ولی با نظر کعب بن اسد هم مخالفت نکردند.
(واقدی ۴۵۶-۴۵۷/۲)

با انتشار خبر خیانت یهودیان ،
پیامبر بزرگوار اسلام چند تن از اصحاب خود را برای تحقیق و صحت سنجی خبر به قلعه بنی قریظه فرستادند.

 ولی یهودیها ضمن درگیری لفظی و فحاشی بخصوص به پیامبر اکرم، پرده از خیانت خود برداشتند و کعب بن اسد رسما اعلام کرد
 آن پیمان را مانند بند کفش خود بریدم!!!
(واقدی ۴۵۸/۲)

 با تایید خبر ، موج وحشت مدینه را فراگرفت و مسلمین جُدا از نگرانی سپاه احزاب نگران پشت سر خود و حمله یهودیان به نوامیس و فرزندان خود هم بودند و وحشت عجیبی حکمفرما بود.
(واقدی ۴۶۰-۴۶۷-۴۶۸/۲)


بنی قریظه تحرکات نظامی علیه مسلمان را اغاز کردند و با مشرکین هماهنگ شدند تا در یک شب با کمک ۲۰۰۰ نفر از قریش و غطفان ،
به مدینه شبیخون بزنند که البته ناکام شدند.
(واقدی ۴۶۰/۲)

سرانجام محاصره مدینه با ناکامی احزاب بعد ۱۵ روز تمام شد و در اواخر ذی القعده سال پنجم هجری بدون کسب نتیجه ای احزاب ، محاصره رو پایان دادند و بازگشتند
 و مسلمین هم خسته از روزهای محاصره راهی خانه های خود شدند اما
ساعتی از نماز ظهر نگذشته بود که منادی پیامبر اعلام کرد مسلمانان نماز عصر را پای قلعه بنی قریظه به جای آورند.
(ابن هشام ۲۳۳/۲)


در کارشکنی دیگری نیز گروهی از جنگجویان یهود به سرکردگی نباش بن قیس نزدیک بقیع به مسلمانان حمله کردند؛
(واقدی ۴۶۲/۲)

گروه دیگری از آنان هم به یکی از پناهگاههای مدینه که پناهگاه زنان و کودکان بود حمله کردند که صفیه بنت ابی ابیطالب با چماقی به آنها حمله کرد و یک یهودی را کشت.
(واقدی ۴۶۲/۲)

پس از این پیمان شکنی آشکار و این کارشکنی‌ها،
 به فرمان پیامبر قلعه بنی قریظه محاصره شد؛


.....بعد از چند روز محاصره و مقاومت بیهوده ، یهودیان حاضر به تسلیم شدن گرفتند.

به همین منظور نباش بن قیس را نزد پیامبر فرستادند و درخواستند که با آنان هم مثل بنی نضیر رفتار بشود ؛
 یعنی
به اندازه یک بار شتر از اموال خود را بردارند و مدینه را ترک کنند اما پیامبر اینبار قبول نفرمودند.
(واقدی ۵۰۱/۲)

بنی قریظه حتی حاضر شدند از همان مقدار هم بگذرند و تنها به حفظ خونشان راضی شدند که باز هم پیامبر قبول نکردند و فرمودند که باید بی قید و شرط تسلیم حکم باشند.
(واقدی ۵۰۱/2)
کعب بن اسد قوم خود رو جمع کرد و سه پیشنهاد به آنان داد که
یا محمد(صلی الله علیه و آله) را تصدیق کنند و ایمان بیاورند
یا زنها و کودکان را بکشند و آماده نبرد باشند
یا آنکه شب شنبه که مسلمین از یهود آسوده خاطر هستند شبیخون بزنند؛

اما هیچکدام از این موارد مورد قبول یهودیان واقع نشد.
(ابن هشام ۲-۲۳۵/۲۳۶)


یهودیان از پیامبر خواستند ابولبابه بن عبدالمنذر را که از اوس بود و حلیف بنی قریظه بود نزد آنها بفرستد
 و مشورت کنند و از ابولبابه پرسیدند آیا تسلیم حکم محمد(صلی الله علیه و آله) شویم؟
و او هم گفت بله و با دست به زیر گلو اشاره کرد یعنی کشته خواهید شد.
و بعد خارج شد و
بخاطر اینکار توبه کرد.
(ابن هشام ۲۳۶-۲۳۸/۲)


بالاخره یهودیان با گذشت ۱۵ یا ۲۵ روز از محاصره تسلیم شدند
(ابن هشام ۲۳۵/۲
ابن سعد ۵۷/۲
طبری ۵۸۳/2)


از انجا که بنی قریظه حلیف اوس بودند ،اوسیان انتظار داشتند که پیامبر به آنها نیکی کنند و عفو فرمایند، همونطور که قبل از این شفاعت خزرجیان را در مورد بنی قینقاع پذیرفته و آنها را آزاد کرده بودند.

پیامبر به آنها فرمودند:
آیا راضی میشوید که مردی از خودتان درباره آنها حکم کند؟
آنها قبول کردند و پیامبر هم سعد بن معاذ را برای حکمیت تعیین کردند.
(واقدی ۵۱۰/۲)


با تایید این حکم از طرف پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمودند این همان حکم الهیست حکم اجرا شد!
(واقدی 512/2)

مردان قریظی را که ۶۰۰ تا ۹۰۰ نفر بودند در خانه اسامه بن زید و زنان و کودکان را که بالغ بر ۱۰۰۰ تن میشدند
به همراه کالا و اسباب و غنیمتها در خانه رمله بنت حارث جا دادند!!!

پیامبر نسبت به آنها توصیه نیکو فرمود و چند نوبت فرمود بینشان غذا پخش کنند
واقدی ۵۱۳/۲

اوسیان از سعد خواستند که به نیکی حکم بده اما سعد گفت:
امروز روزی است که ملامت ملامت کنندگان در سعد بی تاثیر است.
(واقدی ۵۱۰-۵۱۱/۲)


وی پیش از این هم هنگام مجروح شدن در خندق دعا کرده بود که خداوند او را تا انتقام ستاندن از بنی قریظه زنده بدارد.
(ابن هشام ۲۲۷/۲)

خلاصه سعد چنین حکم کرد:
قتل مردان، اسارت زنان و کودکان و مصادره اموال
(ابن هشام ۲۴۰/۲
واقدی ۵۱۲/۲)


فردا صبح به فرمان پیامبر در وسط بازار مدینه گودالهایی کندند و مردان بنی قریظه را دسته دسته گردن زدند و در گودال ریختند!
و علی (علیه السلام) و زبیر مامور اجرای حکم بودند و تا سرخی غروب اعدام ها ادامه داشت.
( واقدی ۵۱۳/۲
واقدی همین صفحه
واقدی ۵۱۷/۲)



حال ماجرا رو از چند منظر نقد کنیم:

 الف: سستی در منطق روایی داستان‼

 در این داستان آمده که یهودیان پیشنهاد جنگ با پیامبر را که رهبرشان کعب بن اسد مطرح کرد نپذیرفتند.

 پس چطور میشه که با وجود علم به مرگ خود تن به
پیشنهاد ابولبابه دادن ؟
پیشنهاد ابولبابه چه مزیتی بر پیشنهاد کعب بن اسد داشت؟


 در این داستان آمده که یهودیان داوطلبانه از ابولبابه انصاری دعوت کردند تا با او مشورت کنند و در نهایت هم نظر او را قبول کردند .

ابولبابه مسلمان بود و طبیعتا دشمن آنان؛
حالا با این اوصاف چرا بجای اطاعت از بزرگ قوم خود باید پذیرای حرف دشمن خود باشند؟؟!

ابولبابه که با اذن پیامبر وارد مشورت با یهود شد چرا آنها رو دعوت به اسلام نکرد؟
یهودیان که داوطلبانه او را دعوت کردند و حرفش را قبول داشتند . پس با این شرایط چرا ابولبابه بجای پیشنهاد مسلمان شدن ،
آنها رو دعوت به مرگ دسته جمعی دعوت کرد؟

در منابع آمده که شب پیش از تسلیم شدن بنی قریظه یکی از یهود بنام
عمروبن سعدی از قلعه خارج شد و تسلیم پیامبر شد
ابن هشام .السیره النبویه ۲/۲۲۲

مورخان و محدثان بزرگ مثل ابن اثیر جزری
اسدالغابه فی معرفه الصحابه ۳/۷۲۶

و ابن حجر عسقلانی
الاصابه فی تمییزالصحابه ۴/۵۲۵
این حرکت او را مسلمان شدن تلقی کرده‌اند.

با این تفاصیل روشن میشود که مسلمان شدن یا دستکم اعلام برائت هر کدام از یهودیان از خیانت،
باعث نجاتشان میشده
پس به چه دلیل زیر بار این موضوع نرفتند؟

ایضا در همین داستان آمده که سه نفر دیگه از حاضران در قلعه
به نامهای تعلبه بن سعید ..اسید بن سعید..و. عمویشان اسدبن عبید که از قبیله بنی هدل بودند،
 شب قبل تسلیم مسلمانان شدن و نجات پیدا کردند
ابن هشام. السیره النبویه ۲/۲۳۸

واقدی میگوید این سه نفر مسلمان شدن و خود و خانواده و اموالشان را در امان قرار دادند.
مغازی ۲/۵۰۳

این موضوع هم ثابت میکند حتی با اقرار زبانی هم نجات پیدا میکردند
پس چرا این راه ساده را انتخاب نکردند و یا چرا اصلا ابولبابه یا پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله چنین پیشنهادی ندادند؟🤔


 در مورد کشته شده های این داستان هم اختلاف بقدری است که بر گسستهای منطقی اون اضافه میکنه!

ابن هشام اعداد ۶۰۰.۷۰۰.۸۰۰.۹۰۰ نفر را ذکر میکنه
سیره النبویه۲/۲۴۱

عجیب تر اینکه همین ابن هشام در جای دیگر این تعداد رو به نقل از ابوعمرو مدنی حدود ۴۰۰ نفر میدونه!
ابن هشام سیره النبویه ۲/۵۰۳

واقدی هم عدد ۷۵۰ نفر رو ذکر کرده
واقدی ۲/۵۱۸

قاسم بن سلام هم فقط میگوید
عده‌ای از مردان بنی قریظه کشته شدند
 الاموال ابوعبید ۲۱۶

در بعضی نسخه های کتاب ایشان هم عدد
۴۰ ذکر شده
پیامبر و یهود حجاز ۱۸۵

 به نظر شما عجیب نیست و پیام خاصی نداره این اختلافهای فاحش؟!
 در روایات آمده که دونفر از مردان بنی قریظه بنامهای
رفاعه بن سموییل و زبیر بن باطا با شفاعت دو تن از مسلمین مورد عفو قرار گرفتن.
رفاعه از ام المنذر خواست که وی را نزد پیامبر شفاعت کند ،
پیامبر هم پذیرفتند.
ابن هشام سیره النبویه ۲/224

رفاعه بعدها هم مسلمان شد
واقدی ۲/515

همچنین زبیر بن باطا که ثابت بن قیس را واسطه قرار داد و بخشیده شد
ابن هشام سیره النبویه ۲/۲۴۳

حالا با توجه به این ماجرا چند سوال مهم دیگه پیش میاد:::

اگر حکم قتل عام مردان بالغ
قریظه الهی بود
پس چطور این حکم با وساطت دو نفر ملغی شد؟

آیا وساطت اشنایان میتواند مانعی برای اجرای حکم خدا شود؟
اگر این واسطه کردن مفید بود چرا بقیه بنی قریظه اینکار را نکردند؟


به نظر شما عجیب نیست؟!!!؟

 بر اساس تمام روایات بنی قریظه. پیامبر در صدور حکم هیچ نقشی نداشته است!!!
پیامبر در مرتبه اول حکمیت رو به فردی از اوسیان
سعد بن معاذ می‌سپارد و در مرتبه دوم هم بی چون و چرا ،
پذیرای حکم سعد میشود و آن را
حکم خدا توصیف میکند .

حالا سوال اینجاست که اگر سعد به چیز دیگر حکم میکرد ، پیامبر چه میکردند؟؟ چرا که در این صورت سعد خلاف حکم خدا قضاوت کرده بود و پیامبر نیز به دلیل وعده مطلقی که به اوس داده بود باید پذیرای هر حکمی
از جانب سعد می‌بود!!!!

پس با این تفاصیل هرچه سعد میگفت حکم خدا بشمار می‌آمد؟؟
و چطور ممکنه هر حکمی ،
حکم خدا باشه⁉


 اصلا چرا باید در چنین موضوع مهمی پیامبر قضاوت نهایی را بخاطر وابستگی های قبیله ای به دست یکی از اصحاب خود بدهند؟

با اینکه اشتباه کردن و به خطا رفتن آنها هم بسیار محتمل هست؟!!


 یهودیان بنی قریظه که از ترس جانشان بیش از ۲۰ روز در قلعه مخفی شده بودند چرا به این آسانی و بدون هیچ مقاومتی به مرگ خود و اسارت خانواده رضایت دادند و هیچ کوششی برای نجات یا تغییر
این حکم نکردند؟
و چرا حتی حاضر نشدند با گفتن صوری جمله شهادتین از این عاقبت تلخ رهایی یابند؟؟!!


از طرفی در سِیَر مخالفین ما ، مانند واقدی آمده است
که قبیلۀ اوس متهم بودند به هواداری از یهود بنی قریظه.
 برای آن که این اتهام را از خود دور کنند، از رسول الله تقاضا کردند که هر خانواده از آنان یکی از دوستان خود در میان بنی قریظه را که با آن خانواده ارتباط بیشتری داشت در کنار خانۀ خود گردن بزنند تا این اتهام از آنان برداشته شود

واقعاً چه پیشنهاد جوانمردانه ای! و چه رنگ عوض کردن برق آسائی!

و رسول اکرم ص نیز العیاذ بالله با این تقاضا موافقت فرمودند‼

( لعنت خدا بر دروغ ‌گویان و جسارت کنندگان به ساحت نبوی ، صاحب خُلق عظیم!)


ب: سستی منطق داستان از دیدگاه قرآن

 قرآن سرنوشت اسیران را در آزادی با فدیه و یا بدون فدیه حصر کرده است:
(آیه ۴/محمد)

 
البته حساب افراد کمی که قبل جنگ مرتکب جنایت دیگری شده بودند جداست.
این موضوع حتی در مسایل حقوق نوین هم مطرح شده و اصطلاح
یا جنایات جنگی که در مباحث حقوق بین الملل وجود دارد ، به همین معناست

((عملی که در اثنای جنگ رخ میدهد و قوانین بین المللی و پذیرفته شده در مورد جنگ را نقض میکند))

((جنایتی مثل نسل کشی یا سوءرفتار با زندانیان که در اثنای جنگ رخ میدهد یا مربوط به جنگ است))

ردپای همین مفاهیم را به شکل ساده میشود در چهارچوبهای حقوقی آن دوران پیدا کرد.

اسیر جنگی کسی است که در جریان رویارویی نظامی به اسارت در آمده ،
بنابراین خیلی محتمل هست که اسیر در اثنای جنگ و قبل از اسارتش فرد یا افرادی از طرف مقابل را کشته باشد یا مجروح کرده باشد،
اما با وجود چنین احتمالی باز هم حکم قرآن در مورد اسیران جنگی حکمی به غایت انسانی‌است که نهایتاً به آزادی آنان ختم میشود

حالا
روشن است که تسلیم شدگان
بنی قریظه حتی از اسیران نیز قابل ترحم ترند،
 زیرا آنان امکان جنگ با مسلمانان را نداشتن و عملا نیز نجنگیدند که حتی اسیر تلقی بشوند.

نتیجتا می‌بایست شیوه برخورد با آنها بسیار نرمتر از شیوه برخورد با اسیران جنگی باشد.

پس چگونه ممکن است که بر اساس این ماجرا تمام مردان بنی قریظه که خودشان بدون مقاومت تسلیم شدند ، به قتل برسند؟!!!؟

(امان از جهل ملحدین !!!!)


 قرآن اين جريان پيمان شکنان قريظه را ذکر و در خصوص آن
 می‌فرمايد:

 و أَنْزَلَ الَّذِينَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ صَياصِيهِمْ وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِيقاً . َ وأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها وَ كانَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيراً (احزاب26 /27)


از جمله تعبيرات كه در مورد كشته شدگان اين جنگ آمده است عبارت
«فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِيقاً»
است.

يعنى فَرِيقاً، را مقدم بر «تَقْتُلُونَ» می‌داند، در حالى كه در مورد اسيران: فَرِيقاً، را از فعل آن يعنى: «تَأْسِرُونَ» مؤخر داشته است،

بعضى از مفسران در تفسير آن گفته‏ اند، اين روش به خاطر آن است كه در مساله كشته شدگان، تكيه بيشتر روى اشخاص است، زيرا سران بزرگ آنها در اين گروه بودند،
ولى در باره اسارت، افراد سرشناسى نبودند كه روى آنها تكيه كند

از طرفی «فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِيقاً» ناظر به کشته و اسارت مردان است و نه کشته شدن همه مردان و اسارت زنان،
زيرا براي اسارت زنان و کودکان واژه «سبي» و جمع: «سبايا» به کار می‌رود و واژه «اسر» که در آيه فوق به کار رفته، و در آيات ديگري مانند:

 وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى‏ تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ (بقره/85)
 که در باره اين گروه است،
نشان می‌دهد که ناظر به مقاتلين و مردان بوده و با آن موضوع تناسب دارد و حاکی از اسارت گروهی از مردان جنگی است
و نه زنان اين قبيله.

و لذا در تاريخ هم آمده: «و سَبى من لم ينبت منهم مع النساء» واسير کردن کسانی که هنوز بالغ نشده اند که اين البته با قرآن نمی سازد ،
زيرا کسی که بالغ نيست، مکلف نيست تا مؤاخذه شود.
سخن در باره کسانی است که جنگجو بوده اند
نه مردانی که پير بوده و يا نوجوان بوده و يا در معرض جنگ قرار نگرفته اند.


 قرآن یکی از صفات ابرار را چنین میفرماید:

و یطمعون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا (انسان/ ۸)

به راستی کشتن صدها نفر که بدون هیچ مقاومتی خود را تسلیم کرده اند با مفاد این آیه همخوانی دارد؟

در احکام جزایی اسلام مجازات مجرمین متناسب با میزان خطا و محدود به فرد گناهکار است و نه غیر!

پس با فرض پذیرش وقوع این واقعه قطع به یقین اجرای حکم تنها متوجه مسئولین فتنه بوده است! و نه مجموع افراد حی در قبیله!

و لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري‏ وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلي‏ حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبي‏ إِنَّما تُنْذِرُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَکَّي فَإِنَّما يَتَزَکَّي لِنَفْسِهِ وَ إِلَي اللَّهِ الْمَصيرُ
« و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نگیرد...» فاطر/18

چگونه تمام افراد قبیله سر زده میشن و عجیب‌تر اینکه مورد تایید پیامبر هم قرار میگیره!؟؟


نتیجه آنکه این ماجرا پر از ابهام است!!!


ج: سستی اسناد داستان از دیدگاه علم رجال


 قديمی‌ترين کتابي كه در دست ماست و بيشترين جزئيات حادثه بنی قريظه را مخصوصا تعداد کشته ها را بيان کرده است،
سيره ابن اسحاق است.

 كه مورخان بعدی در بيان رويدادهای متعدد برآن تكيه كرده و از آن اخذ كرده‌اند،

اما ابن اسحاق در سال 151 ، يعنی 145سال پس از واقعه بنی قريظه از دنيا رفته است.

مورخان پس از او گزارش او از واقعه را نقل كرده و به منابع مبهم او توجه نكرده‌اند ،

از جمله تاریخ طبری ، بیهقی و ابن کثیر در البدایة والنهایة از این سیره اقدام به نقل مطلب کردند؛
 اما اسناد روایات در تمام طُرُق از ابن اسحاق "مرسل" ،ضعیف ،فاقد تواتر و اعتبار است ،
همچنین مالک ابن انس،هشام بن عروه و امام شافعی ایشون رو دروغگو و دجال نامیدند!!!

 به اسکن الحاقی توجه کنید!

نکته قابل اهمیت دیگر اینکه ابن حبان در کتاب الثقات خود این مطلب را تائید می کند که محمد ابن اسحاق از بازماندگان یهودیان مدینه که بعدا اسلام را پیش گرفته اند
 داستان را نقل می کند!
 (الثقات ج7 ص 382) .

 همچنین یکی از روات ابن اسحاق ، عطیه از خاندان زبیر بن باطا ، عضو برجسته بنی قریظه است!!

لذا گزارش هاي مربوط به اين جريان بسيار متاخر از اصل واقعه و همچنين غير قابل اعتماد است و بررسی درباره آنها صورت نگرفته ،

 و مهم آنکه قرآن اشاره ای به كشتار جمعي نكرده است.

خوب است قرآن را به عنوان تنها منبع معتبر و معاصر در برابر مصادر متأخر و مشكوك و راويان متروك قرار دهيم چنان كه پيش تر گفته شد،
 قرآن به گونه اي بسيار مختصر در آيه 26سوره احزاب به اين حادثه اشاره كرده ،
و فقط از كساني كه #مستقيماً در نبرد شركت داشته اند سخن مي گويد.

اگر كشته شدگان در اين حادثه 600 تا 900 نفر بودند، رويدادي مهم تلقی و در قرآن به صورت روشن به آن اشاره
می‌شد كه از آن درس و عبرت گرفته شود.

حكم اسلام در اين موارد آن است كه تنها مسئولان_فتنه مجازات شوند،
چنان كه تعداد و اسامی آنان در متن واقعه ای که ملحدین به آن استناد میکنن ذكر شده است ،
كشتن چنين رقم بالايي از افراد ،با عدل اسلامی و قرآن به خصوص آيه «لا تزر وازره وزر اخري» سازگار نيست .

مخصوصا با رحمة للعالمين بودن پيامبر نمی‌سازد هر چند اين نوع کشتن که بخاطر پيمان شکنی در دين يهود ، وجود دارد

لذا چنين می‌شود نتيحه گرفت که تنها کساني که از سران فتنه بودند کشته شدند.



حال در این مجال قول برخی دیگر از بزرگان اهل سنت را درباره ابن اسحاق بیان می‌کنیم:

ذهبی ، احمد حنبل ابن اسحاق  را به تدلیس متهم کرده و گفته روایت او حجت نیست.

الذهبی. سیراعلام النبلا ۷/۴۶

نسایی از صاحبان کتب ششگانه حدیثی اهل سنت هم گفته قوی نیست
و دارقطنی نیز روایت وی را فاقد قدرت احتجاج میدانست.

علاوه بر اینها ابن جوزی حنبلی ۵۹۷ ھ۔ق و رجالی برجسته ابن عدی جرجانی ،
هم نام ابن اسحاق رو زمره راویان سست آورده

آیا با توجه به این مستندات میشود به روایت ابن اسحاق اعتماد کرد؟؟؟



لذا با توجه به اینکه روایت ابن اسحاق و شخص او قابل اعتماد نیست،
محققین معاصر مخالفین هم ، صحت این حکایت را با آنکه در کتب تاریخی آنان نقل شده، رد می‌کنند:

به این نمونه‌ها دقت کنید:

دکتر حسن حنفی هم این ماجرا را متناقض با رحمت اسلام و بخشش پیامبر میداند.
من النقل الی العقل ۳/۳۵۶

 دکتر ولید عرفات هم مفصل این ماجرا را به چالش کشیده
 دکتر برکات احمد هم در کتاب خودش تناقضات داستان را بررسی کرده است.
محمد و الیهود ۱۵۸ تا ۱۲۵

ج: سستی داستان از دیدگاه عقلی

تعارض دوگانه در حل و فصل
خطای قبایل توسط پیامبر اکرم براساس این داستان

پیش تر پیامبر اسلام در حکم قبایل پیمان شکن قبل از بنی قریظه تنها به تبعید اونها اکتفا کرده بود و همچنین در جنگ خیبر (بعد از واقعه بنی قریظه) در برخورد با دشمنان فقط به پیامی در حد یک توبیخ بسنده کرد اما از بخت بد برای بنی قریظه! ...

«وقتی خیبر به دست مسلمانان فتح شد؛ برخی گروه ها یا خاندان هایی بودند که در دشمنی با رسول الله افراط می کردند. با این حال پیامبر فقط با این کلمات آنان را خطاب کرد که چیزی بیش از توبیخ نبود: ای خاندان ابوحقیق، دشمنی تان را با خدا و رسولش می دانم؛ اما این باعث نمی شود؛ بیش از آنچه با دوستانتان رفتار کردم؛ با شما هم رفتار کنم...»
(کتاب الاموال، ص 247)
که البته این واقعه بعد از وقوع بنی قریظه صورت گرفته است!

وحالا در این بین ما چگونه بپذیریم صدور حکم قصاص700 الی 900 تن از بنی قریظه از سوی پیامبر اون هم به این طرز فجیح صورت گرفته ...؟؟!!

براساس اونچه در داستان نقل شده 900 نفر قبل از اعدام در منزل دختر حارثه از عشیره بنی النجار نگهداری شدند
 
فکرشو بکنید 900 نفر تو یه خونه جا شدند اون هم تو یه شهر کوچیک اون هم در خونه های بدوی 1400 سال پیش!!
البته با این اوصاف باید بگیم اونجا خونه نبوده تالار پذیرایی بوده با گنجایش حدودا 1000 نفر و البته تو بعضی روایاتم تا 1100 نفر!


و اما نکات جالبی که در پذیرش کشتار تعداد این 900 نفر برای ما مسئله ساز و بهتر بگم مضحک هست

اگر تعداد کشتگان (که به گفته داستان تنها مردان بالغ رو شامل میشده) 900 نفر بوده با این حساب تعداد کلیه ساکنین روستای بنی قریظه به اضافه زنان و کودکان باید چیزی در حدود 4000 نفر باشه که تصور این جمعیت برای یک روستا در شهر کوچکی مثل یثرب در اون زمان خنده آور و
غیر قابل باور هست!!


 بر اساس اون چیزی که در این روایت نقل شده کشتار این 900 نفر در نیمی از روز یا یک روز (توسط علی(علیه السلام) و زبیر) صورت گرفته
 
طبق این بیان به طور متوسط در هر 1 دقیقه یک سر بریده شده!  
که خب در این جا هم باید بگیم چیزی که در دست اینها بوده شمشیر نبوده اره برقی فول اتوماتیک بوده که ، جینی سر می بریده!

چون آوردن افراد به مکان اعدام چیزی در حدود ۶ دقیقه زمان میبره، و کشتن این تعداد افراد به دست یک تن یا دو تن ، با تجهیزات اون زمان ۳ شبانه روز طول خواهد کشید!
یعنی سه شب و سه روز بی‌وقفه و مدام!

محال است و
ابدا ممکن نیست!

تازه اگر قبول کنیم اجرای تقاضای اعدام در کنار منزل هر کدام از قبیله اوس رو، اونوقت زمان اعدام‌ها به شدت رو به  افزایش میره!


گفته شده در مرکز شهر خندقی حفر شد و این 900 تن در اون خندق دفن شدند

 اولا مگر یک ماه پیش تر در اطراف مدینه خندق های متعدد حفر نشده بود؟ چه نیازی به حفر مجدد خندق با اون دشواری و با ادوات محدود آن زمان با صرف وقت و هزینه فراوان اون هم در مرکزشهر بوده؟

 دوما حفر گودالی که حداقل 700 مرده را بتوان در آن انداخت، هم زمان زیادی می برد؛ و هم نیاز به فضای زیادی خواهد داشت. در صورتی که بر طبق این روایت، ظرف سه روز گودال را کندند؛ و یهودی ها را ده تا ده تا کشتند؛ و همه را در گودال ریختند؛ و روی آنها خاک ریختند.

اگر هر مرده به طور متوسط به یک متر مربع جا نیاز داشته باشد، و فرض شود که سه تا مرده روی هم تلنبار شوند، مساحت این گودال حدود 230 متر مربع خواهد شد. اگر عمق گودال 2 متر باشد، حجم حفره بیش از 450 متر مکعب می شود.

در مهندسی ساختمان چنین برآورد می‌شود که هر کارگر می تواند در روز یک متر مکعب خاک را با دست حفر کند. ملاحظه می شود که تنها حفاری چنین گودالی به حدود 450 نفر روز نیرو نیاز دارد. اگر جا به جائی کشته ها در داخل حفره و دفن آنان زیر خاک را به کارها اضافه کنیم،
 نیروی لازم برای این پروژه (!!!) به حد اقل 700 نفر روز بالغ خواهد گردید.

ضمناً فراموش نشود که در یک چنین فضائی بیش از 50 نفر کارگر نمی توانند کار کنند؛ چون فضای لازم برای مانوور کارگران بیشتر وجود ندارد. مضیقۀ وسائل دستی از قبیل بیل و کلنگ و زنبه هم بوده است.

پس با یک حساب سرانگشتی، حفر گودال، اعدام، حمل و دفن مرده های یهودی بیش از 20 روز زمان می برده است.

سوما چرا باید بریدن سر و دفن جنازه ها در شهر صورت بگیره در حالی که موجب بروز مشکلات بهداشتی در سطح شهر و رعب و وحشت و شیوع بیماری در بین ساکنین شهر میشده در حالی که در خارج از شهر خندق های حاضر و آماده موجود بوده؟


چهارما چرا در هیچ منبع تاریخی و جغرافیایی حرفی از نشانی محل این خندق در مرکز شهر زده نشده؟


و سوال طلایی ای که در این داستان مطرح هست :

اگر این یک قتل عام و فاجعه انسانی برای قوم یهود محسوب میشده (باتوجه به روحیه مظلوم نمایی یهودیان در طول تاریخ) چرا در هیچ منبعی ازتاریخِ یهودیان این داستان و روایت نقل نشده؟
 در حالی که حضور یهودیان اصل و اساس این ماجراست

زمانی که خبری نیست سند سازی می‌کنند و ادعا که بوده و حالا خبری باشه و اینچنین در حقشون جنایت شده باشه و سکوت کرده باشند و حرفی از این واقعه در منابعشون زده نشده باشه!


قطعا برای این پرسش پاسخی وجود نداره ...


اما بخش جالب این واقع در کجاست

اگر صدور این حکم از سوی پیامبر صحت داشت در قضاوت های بعد الگوی سایر مجازات ها هم قرار میگرفت در حالی که هرگز مشابه این حکم در تاریخ اسلام نقل نشده و برعکس فقها طبق همان حکم آیه 18 فاطر که پیش تر گفتیم حکم صادر میکنند!

ابو عبید از علمای اهل سنت در الاموال چنین نقل می کند:

 «زمانی که عبد الله بن علی، حاکم شام، گروهی از اهل کتاب را قلع و قمع کرد و دستور داد به محل دیگری کوچ کنند؛ اوزاعی فقیه معاصر ابن اسحاق!
زبان به اعتراض گشود که آشوب از سوی همه آن افراد نبوده است تا همه مجازات شوند و حکم الهی آن است که گروه زیادی به خطای چند نفر مجازات نمی‌شوند»


که اگر داستان بنی قریظه صحت داشت اوزاعی بر اساس آن حکم می کرد!



جالبه بدانید:

این داستان ، نمونه و مشابه ای در تاریخ قدیم یهود دارد به نام
 "حادثه ماسادا"؛

انقلابیون یهود در سال 71 میلادی علیه رومیان قیام کردند و بعد به قلعه ماسادا متواری شدند
اسکندر در سال 73 به اونها حمله کرد واونها رو تحت محاصره درآورد و در نهایت همه مردان رو از دم تیغ گذراند ؛
اون دسته از بازماندگان حادثه که موفق به فرار شدند به طرف جنوب و به نقلی یثرب مهاجرت کردند...

نکته قابل توجه در این داستان مشابهت تعداد کشتگان حادثه ماسادا با داستان بنی قریظه است که در این واقعه 850 نفر از یهودیان در مقابل زنان و فرزندانشان گردن زده میشوند!

شباهت دیگه این داستان پیشنهاد مشابه الیعازر زرگ طایفه یهودیان روم به هنگام محاصره با پیشنهاد کعب بن اسد رییس قبیله بنی قریظه است!

پیشنهاد کعب بن اسد:

 فرزندان و زنان خود را بکشیم و با شمشیر به مصاف آنها برویم که در نبرد اگر کشته شویم بیمناک زنان و فرزندانمان نباشیم و اگر پیروز شدیم زن و فرزند می یابیم!
این پیشنهاد هم از جانب هم کیشان او پذیرفته نشد.
 
که خب الیعازر هم درست مثل آنچه در میان بنی قریظه مطرح میشه پیشنهاد کرد که زنان و کودکان خود را بکشند تا بدون دغدغه به نبرد بپردازند!

ضمن اینکه این بخش از تورات رو هم در پرانتز مد نظر داشته باشید که در باره مجازات پیمان شکنان چنین بیان داشته است:

«هنگامی که به قصد نبرد آهنگ شهری نمودی، نخست آنها را به صلح دعوت نما، و اگر آنها از در جنگ وارد شدند، شهر را محاصره کن و همینکه بر شهر مسلط گشتی همه مردان را از دم تیغ بگذران ولی زنها و کودکان و حیوانات و هر چه در شهر موجود است، همه را برای خود به عنوان غنیمت بردار» .
(تورات، سفر تثنیه، فصل .20 )


از کلیه این اسناد تاریخی و تناقضات موجود در داستان به چه نتیجه ای می‌رسیم؟

 نتیجه این داستان به این شکل و جزییاتی که در تاریخ ثبت شده افسانه ای برگرفته از حادثه ماسادا، ساخته و پرداخته ذهن خیال پرور نوادگان یهودیان بازمانده از حادثه ماسادا بوده است.


پیامبر ما در جنگ بدر فرمودند از اسرا هرکس به مسلمانان سواد خواندن و نوشتن یاد بده آزاد است.

حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب بر کشته شده های جنگ جمل گریستند

و ......

 
اوج انسانیت در‌ سیره ائمه اطهار علیهم السلام موج میزند.


ملحدین فهمیدن این حقایق سخت نیست!
حقیقت روشن و واضح است.



آمار کشتگان گزارش شده جنگ‌های صدر اسلام هم از سپاه کفار و هم از سپاه مسلمین

جنگ بدر: حداکثر ۸۶ و حداقل ۸۴ نفر
جنگ‌ احد: حداکثر ۱۰۹ و حداقل ۷۰ نفر
 
جنگ‌ احزاب: حداکثر ۱۴ و حداقل ۹ نفر
جنگ بنی‌قریظه: حداکثر ۲۱ نفر ( ۱نفر از مسلمانان + ۱۰ نفر سران پیمان شکن یهود و ۱۰ نفری که شب قبل از تسلیم شدن یهود ، کمین کرده بودند تا شبیخون بزنند.)

جنگ خیبر: حداکثر ۹۸ و حداقل ۳ نفر
جنگ موته: حداکثر ۲۱ و حداقل ۳ نفر

فتح مکه: حداکثر ۲۹ و حداقل ۲۰ نفر
جنگ حنین: حداکثر ۲۵۰ و حداقل ۱۲۲ نفر
جنگ تبوک: دو سپاه بدون برخورد بازگشتند.

در مجموع کل جنگ ها در طول ۲۳ سال دعوت رسول رحمت صلی الله علیه و آله ، تعداد کشته شدگان ، آن هم در حالیکه ایشان شروع کننده هیچ جنگی نبودند و هیچ تعهدی را با مخالفین نشکستند:
 ۳۳۲ نفر
نهایت : ۶۲۸ نفر

کانال برهان

دیدگاه‌ها   

0 #1 پاسخ: بررسی کامل ماجرای بنی قریظه و پاسخ به شبهات ملحدین Guest 1402-06-06 22:59
چرا اینقدر دروغ میگید. تو یک کامتن نمیتونم جواب بدم ولی برای تحقیق علمی درست درباره این ماجرا ارجاع میدم به یک مقاله در دانشگاه قرآن و حدیث قم توسط مهدی ملک محمدی. ضمنا حرفهای شما هم همشون جواب داره
نقل قول کردن | گزارش به مدیر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page