«وَ لَوْلا اِذْ سَمِعْتُمُوه قُلْتُمْ ما یکونُ لَنا أنْ نتکلَّم بهذا سُبحانک هذا بُهتانٌ عظیمٌ یَعِظُکُمُ اللّهُ أن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أبدا اِنْ کُنْتُمْ مُؤمنینَ و یُبَیّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیاتِ وَ اللّهُ علیمٌ حکیمٌ اِنّ الّذین یُحبُّونَ أنْ تَشیعَ الفاحِشةُ فِی الّذینَ آمَنوا لَهُمْ عذابٌ ألیمٌ فِی الدُّنیا وَ الآخرةِ و اللّهُیَعْلَمُ و أنتُمْ لا تَعْلَمُونَ و لَوْلا فضلُ اللّه عَلَیْکُمْ و رَحْمتُهُ و أنّ اللّهَ رؤفٌ رحیمٌ» «آیات 16 ـ 20»
* * *
پنج آیه گذشته که در دو قسمت پیشین به آن پرداختیم، بخشی از آیاتی بود که به یک جریان تاریخی، اجتماعی در خصوص توطئه ای که منافقان برای مخدوش ساختن چهره مبارک پبامبر اکرم(ص) چیدند می پردازد. جریان «افک» و تهمت زدن به یکی از همسران پیامبر(ص)، هر چند با دسیسه چند تن از منافقان شکل گرفت، اما آنچه آن را به شکل یک موضوع پیچیده درآورد ساده پنداری و سهل انگاری جمعی از مسلمانان در برخورد با این جریان بود که زمینه گسترش این شایعه را فراهم کرد. برخی این دسیسه را در باره عایشه، و برخی دیگر مربوط به ماریه قبطیه دانسته اند که شرح آن گذشت. به هر حال این گناه بزرگی بود که برخی از مسلمانان مرتکب شدند و در مقابل این توطئه، هشیاری و رشد لازم را از خود نشان ندادند. توجه دادن مسلمانان به عظمت این گناه و لزوم هشیاری در مقابل جریانهای مشابه، بخشی از یادآوری های قرآن در این خصوص بود که شرح آن را آوردیم. آنچه اینک در سومین بخش از این آیات میخوانید توبیخ مجددی است خطاب به آنانی که در دام توطئه افتادند و تأکیدی است بر دوری جستن از تکرار آن، و هشداری است به آنان که خواهان گسترش فساد و فحشاء در جامعه اسلامی می باشند.
شرح کلّی:
در این پنج آیه با سرزنشی دوباره خطاب به مسلمانان یادآور میشود که چرا وقتی این شایعه را شنیدید انکار نکردید و نگفتید این یک تهمت بزرگ است. آنگاه هشدار میدهد که مواظب باشید دوباره مرتکب چنین کاری نشوید. و در ادامه به صورتی کلی به آن دسته از کسانی که علاقه دارند در جامعه اسلامی و در میان مؤمنان، فحشاء و کارهای ناپسند گسترش یابد هشدار میدهد که اینها در دنیا و آخرت عذابی دردناک، خواهند داشت.
شرح تفصیلی:
«وَ لَوْلا اِذْ سَمِعْتُمُوه قُلْتُمْ ما یکونُ لَنا أنْ نتکلَّم بهذا سُبحانک هذا بُهتانٌ عظیمٌ»
این سومین توبیخی است که در جریان «افک» متوجه مسلمانان میشود، بنابراین عطف بر آیه 12 «لولا اِذْ سمعتُمُوه ظنّ المؤمنون و المؤمناتُ ...» میشود. در آن آیه، نکوهش کرد که چرا مسلمانان با شنیدن این تهمت، گمان نیک در باره یکدیگر نبردند و آن را تهمتی آشکار نشمردند. سپس با اشاره به اشاعه دهندگان این جریان، یادآور شد که اگر راست میگویند چرا بر گفته خود، شاهد لازم (چهار شاهد) نیاوردند. آنگاه یادآور میشود که اگر فضل و رحمت الهی شامل حالتان نبود، به خاطر فرو غلتیدن در این جریان عذاب بزرگی سراغ شما میآمد چرا که این تهمت را بر زبان میآورید و چیزی را میگویید که به آن آگاهی ندارید و کار کوچکی می پندارید در حالی که پیش خداوند موضوع بزرگی است. حال در این آیه مجددا تأکید میورزد که چرا هنگامی که این تهمت را در باره همسر پیامبر(ص) شنیدید نگفتید که ما مجاز نیستیم و چنین حقی نداریم که این حرف را بر زبان آوریم. این تهمت بزرگی است که دامان خانواده پیامبر اکرم(ص) از آن منزّه و مبرّا است.
در باره کلمه «لَوْلا» پیشتر توضیح دادیم. اگر به تهمت و افتراء، «بهتان» گفته میشود به این خاطر است که شخص مورد اتهام با شنیدن آن مبهوت و دچار شگفتی میشود که چگونه به او نسبتی ناروا داده اند که در او نیست! عظمت و بزرگی «بهتان» در این جریان که آیه شریفه با تعبیر «بهتان عظیم» از آن یاد میکند و مسلمانان را توبیخ میکند که چرا به مجرد شنیدن این جریان، عکس العمل مناسب نشان ندادند و نگفتند «بهتان بزرگی» است، از یک سو به خاطر نوع تهمت است که مسأله ای بسیار پراهمیت میباشد و از سویی
دیگر، در باره همسر شخصیتی است که هر نوع خدشه به ساحت مقدس و مطهر او خدشه به اساس هدایت و رسالت میباشد. البته در تفسیر «مجمع البیان» عظمت آن را مربوط به عقاب آن شمرده است که سخنی خالی از تکلّف و اشکال نیست.
نکته مورد بحث در این آیه، تعبیر «سبحانک» است که آیا صرف تعجب را میرساند؟ یعنی این تعبیر در جایی به کار میرود که انسان به تعجب افتاده و با این تعبیر اظهار شگفتی میکند. اینجا نیز شنیدن تهمتی ناروا در باره همسر پیامبر(ص)، به راستی که موجب شگفتی است. از اینرو جا داشت که با اظهار شگفتی، انکار تهمت، مورد تأکید صورت گیرد.
برخی همین معنا را برای «سبحانک» قائل شدهاند با این استدلال که اصل این تعبیر مربوط به تسبیح خداوند تعالی است که هنگام مشاهده امری عجیب از مخلوقات او صورت میگیرد. ولی بعدا در سایر موارد نیز به کار رفته است. بر اساس این گفته، معنای آیه چنین میشود:
«و چرا هنگامی که این افتراء را شنیدید نگفتید که ما را نرسد که این را بر زبان آوریم، بسیار مایه شگفتی است، چرا که این افترایی بزرگ است.»
برخی احتمال دیگری را در بیان معنای کلمه «سبحانک» مطرح ساخته اند و آن اینکه، این تعبیر یک جمله معترضه است و همان معنای اصلی خویش، یعنی «تنزیه» خداوند را دارد و اینجا جای تنزیه و تسبیح خداوند است زیرا این روش و اسلوب قرآن است که هر جا سخنی از «تنزیه» میرود، تنزیه الهی نیز مطرح میشود؛ چنان که مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر خویش آورده است. بر اساس این معنا، میتوان وجه تنزیه را این گونه نیز بیان کرد که «خدایا! تو منزّهی از اینکه همسر پیامبرت زنی فاجر باشد.»
برخی نیز در شرح این تعبیر خواسته اند میان «تعجب» و «تنزیه» را جمع کنند و بدین وسیله احتمال سومی را در معنای آیه مطرح سازند. یعنی در عین حال که با این تعبیر «تنزیه و تسبیح» الهی صورت میگیرد، ابراز شگفتی نیز میشود.
«یَعِظُکُمُ اللّهُ أن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أبدا اِنْ کُنْتُمْ مُؤمنین»
پس از تذکرات و توبیخهای یادشده و با این یادآوری که اگر فضل و رحمت الهی شامل حال مسلمانان نبود گرفتار «عذاب بزرگی» میشدند، با تعبیری دلنشین و از سر مهربانی هشدار میدهد که خداوند شما را موعظه میکند که مبادا دوباره مشابه چنین کاری را مرتکب شوید. شما اگر مؤمن باشید ابدا نباید چنین کاری را تکرار کنید.
این جریان خطرناکی بود که برخی همداستان شده و از سر دشمنی و به انگیزه تخریب چهره پاک پیامبر(ص) به آن دامن زدند و جمع زیادی از مردم نیز از سر نا آگاهی و با سبک سری، آن را پذیرفته و به گسترش آن کمک کردند ولی هر چه بود به لطف خداوند و با روشنگری های آیات الهی دوام نیاورد ولی باید درس عبرت و مایه تنبّه مسلمانان باشد که در مواجهه با چنین دسایسی خویشتنداری کرده و با درایت و تعهد خویش و با شناخت و ایمانی که نسبت به جایگاه رسالت و رهبری الهی جامعه دارند چنین توطئه هایی را در نطفه خفه کنند.
«یُبَیِّن اللّهُ لَکُمُ الآیاتِ وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ»
آنگاه با اشاره به اینکه خداوند آیات خویش را برای شما بیان میکند، آیاتی که از مقام علم و حکمت او برخاسته است چرا که خداوند علیم و حکیم است، یادآور میشود که این تذکرات و دستورات نیز بخشی از آیات الهی است و خداوند که آگاه به مصالح و مفاسد شماست و احکام و افعال او از سرچشمه حکمت تراوش میکند، این دستورات و رهنمودها را فرو میفرستد. از این رو مؤمنان باید به دیده اهتمام بنگرند و بهای لازم را به آن بدهند.
«اِنَّ الّذین یُحبُّونَ أن تَشیعَ الفاحِشةُ فِی الّذینَ آمَنوا لَهُمْ عذابٌ ألیمٌ فِی الدُّنیا وَ الآخرةِ»
آیات گذشته مربوط به خصوص جریان «إفک» بود، اما این آیه، یک اصل بازدارنده در جامعه اسلامی را یادآور میشود که البته یکی از مصادیق روشن آن، همان جریان «افک» و ایراد اتهام به همسر پیامبر اکرم(ص) و گسترش این تهمت در سطح جامعه میباشد. در این آیه به شدت، آنانی که خواهان گسترش اعمال ناروا و زشت در جامعه هستند و شیوع فحشاء ومنکرات مایه خوشحالی آنان میشود را تهدید کرده و با بیان اینکه این دسته از افراد در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهند داشت به آنان هشدار داده است. موضوع اصلی در این هشدار، «علاقه به شیوع فحشاء» در میان مسلمانان میباشد. کلمه «تَشیعَ» که هم خانواده با کلماتی چون «شیوع» و «شایعه» و «اشاعه» میباشد، معنایی روشن دارد که چیزی جز همان گسترش، شیوع و فراگیر شدن نمیباشد. «فاحشه» که همخانواده با کلماتی چون «فحش» و «فحشاء» میباشد؛ عبارت از گفته ها و کرده هایی است که دارای زشتی زیاد باشد. بنابراین، از یک سو تعبیر «فاحشه» یا «فحشاء» در باره هر کار ناروایی به کار برده نمیشود و از سوی دیگر اختصاص به امر بسیار ناروایی چون زنا ندارد. از این رو آیه شریفه، دامنه گسترده ای دارد و شامل هر نوع فحشاء و زشتی بزرگی خواهد شد.
یک نکته قابل توجه در آیه این است که آیه نه تنها این هشدار و عقوبت را منحصر به ارتکاب فحشاء و اعمال ناروا نکرده، و حتی محدود به اشاعه و گسترش تبلیغی آن نیز ننموده است بلکه با تعبیر «یحبّون» تهدید به عقوبت را توسعه داده و افرادی که علاقه مند به گسترش و اشاعه فحشاء در میان جامعه اسلامی میباشند، و رواج بیبند و باری و لاابالی گری، و شکسته شدن حرمت حدود الهی مایه خوشحالی آنان است را به عذاب دردناک الهی هشدار داده است و مستوجب عذاب شمرده است. اگر کسی به صورت پنهانی گناهی را مرتکب شود و حدّی از حدود الهی را زیر پا گذارد، البته کاری ناروا کرده و مستحق عقوبت است و باید توبه کند ولی روشن است کسی که به صورت علنی حدود الهی را هتک میکند و مرتکب گناه میگردد و یا رفتار او موجب ترویج گناه و کاهش قبح آن و از میان رفتن حیاء اجتماعی میشود و به سست شدن مقررات و حدود الهی در نگاه مردم و فراگیر شدن گناه و عادی شدن منکر می انجامد، گناهی به مراتب سنگینتر مرتکب شده است.
گسترش فحشاء و منکرات و استقبال از آن، علاوه بر آثار و عواقب سوئی که خود گناه دارد موجب زوال قبح آن و از میان رفتن ابهّت و احترام حدود و احکام الهی میشود و به دنبال آن و در نهایت، «منکر» رنگ «معروف» را به خود میگیرد و ارتکاب گناه و انجام منکر به عنوان یک ارزش و مایه ای برای افتخار به شمار خواهد رفت و حتی دعوت به آن خواهد شد.
این آیه هر چند به دنبال آیات «قذف» و نیز آیات «افک» میباشد ولی «تحریم» اشاعه فحشاء و «تهدید» نسبت به آن، اختصاص به قذف و تهمت به معنای خاص آن ندارد. بر این اساس، این گفته برخی از مفسرین که منظور از عذاب دنیوی در آیه مورد بحث، همان حدّ قذف، یعنی هشتاد ضربه تازیانه میباشد، مورد خدشه است. آثار سوء و نتایج شوم گسترش فحشاء و توسعه منکرات و ایجاد حسّ بی اعتمادی و بدبینی در جامعه و تبعات ترویج و تبلیغ بیبند و باری و سبک انگاری حدود الهی و احکام شرعی، خود عذاب دردناکی است که دامنگیر جامعه خواهد شد. زوال قبح گناه، رواج بی اعتمادی در جامعه، فراگیر شدن سوءظن، سبک شدن حدود و حقوقی که روابط و مناسبات اجتماعی را تنظیم میکند و رشد روحیه بیاعتنایی به مقررات اجتماعی و ضوابط شرعی، همه و همه عذاب هایی دردناک و تازیانه هایی طاقت فرسایند که بر پیکره جامعه فرود خواهد آمد، حتی اگر در هیچ محکمه ای ثابت نشود و شخص خاصی تازیانه نخورد. البته مروّجان فحشاء و مبلّغان بیبند و باری و کسانی که هتک حرمت جامعه اسلامی و مردم مسلمان میکنند و به شایعه سازی و تهمت زدن میپردازند و یا آبرو و حیثیت افراد را برخلاف قانون و ضوابط شرعی می برند، به تناسب جرم و به فراخور گناهی که مرتکب شده اند مستوجب حدّ و تعزیر شرعی نیز میباشند.
تنها در صورتی میتوان منظور از «عذاب دنیوی» در آیه را همان حدّ قذف دانست که اولاً «الف» و «لام» در کلمه «الفاحشة» را در اشاره به گناهی مشخص دانست (الف و لام عهد)، و ثانیا منظور از این گناه را همان «قذف» شمرد، و ثالثا «علاقه به شیوع فاحشه» را کنایه از تصمیم بر ارتکاب قذف و نقل این تهمت به دیگران دانست؛ ولی اینها احتمالاتی است که چندان با ظاهر آیه مناسبت ندارد. علاوه اینکه «قذف» یعنی متهم ساختن به زنا، به مجرد تحقق، موجب حدّ شرعی میشود و مقید ساختن آن به «قصد شیوع» وجهی ندارد. در روایات نیز در نکوهش اشاعه فحشاء و تحریم آن به معنای عام، به این آیه استشهاد شده است و منحصر به قذف نگشته است.
نکته قابل توجه در آیه این است که حرمت گسترش فحشاء به تهمت زدن و علاقه مندی به پخش شایعات دروغین و یا مشکوک اختصاص نیافته است، بلکه به صورت کلی تمایل به شیوع بیبند و باری و شکسته شدن ترس و واهمه جامعه از ارتکاب گناه، و پرده دری و ترویج نادیده گرفتن حدود الهی، به هر وسیله، از جمله نقل و بازگویی آن تحریم شده است. بنابراین، در مواردی که حتی قطع به ارتکاب گناه نیز وجود دارد، نباید با بازگو کردن و علنی نمودن و عمومی کردن آن حتی توسط خود شخص گناهکار و مجرم، به گسترش آن و جرأت یافتن دیگران دامن زد. البته روشن است رعایت مصالح مهمتری چون حفظ نظام اسلامی، حفظ جان و مال و امنیت مردم، شهادت در دادگاه، تنبیه علنی مجرم در برخی جرایم بر اساس قانون و تشخیص محکمه صالحه، آگاه ساختن مسؤولین ذیربط از واقعیات جامعه و مواردی از این دست، مسایلی است که هر یک ضوابط و مصالح خاص خویش را دارد و احکام و شرایط ویژه ای را میطلبد؛ اما قطعا صرف جلب توجه دیگران،
شهرت طلبی، افزایش بیننده و شنونده، افزایش خواننده، ارضاء حسّ کنجکاوی، انتقام جویی، تحقیر، تسویه حسابهای شخصی و گروهی، و انگیزه ها و عواملی از این دست، نمیتواند مجوّز پردهدری و لکه دار نمودن حیثیت و شخصیت افراد در جامعه از یک سو، و ترویج و تبلیغ گناه و فحشاء و جری ساختن جامعه بر ارتکاب گناه باشد. و این مسؤولیت سنگینی است که بویژه متوجه رسانه های جمعی اعم گفتاری و نوشتاری میباشد.
با توضیحاتی که گذشت میتوان گفت «اشاعه فحشاء» عنوانی عام است که مصادیق مختلفی دارد؛ از جمله شایعه سازی، پخش دروغ و تهمت، ایجاد مراکز فساد و فحشاء، فراهم کردن تسهیلات گناه، توسعه زمینه روی آوری جامعه به بیبند و باری،
و تشویق مستقیم یا غیر مستقیم جامعه به آن، ارتکاب علنی گناه، عدم جلوگیری از آن، میدان دادن به افراد فاسد و منحرف، اعتراف گرفتن و تشویق به اعتراف در «حقوق اللّه» و یا تلاش برای پی بردن به آن، و نشر گزارش ها، عکسها، فیلمها و صحنه هایی که به ارتکاب گناه دامن میزند، اینها همه جزء مصادیق «اشاعه فحشاء» و نشان دادن علاقه به گسترش آن است.
«و اللّهُ یَعْلَمُ و أنتُمْ لا تعلمونَ»
آیه در پایان، با این جمله که «خداوند میداند و شما نمیدانید»، بدون ذکر متعلق علم، اهمیت و عظمت موضوع را مورد تأکید قرار میدهد و این خود شاهد است که فراز یادشده تنها به دانستن و ندانستن غضب الهی واستحقاق عقوبت اشاره ندارد چنان که منحصر به اسرار و نهفته های قلبی افراد در زمینه تمایل و علاقه به شیوع فحشاء نیز نمی باشد. بلکه این خداوند است که آگاه به مصالح و مفاسد جامعه و انسان است و بر اساس آن، احکامش را نازل میکند، و این او است که میداند درون سینه ها چه میگذرد، و چه کسی علاقه مند به گسترش فحشاء و منکر است، و این او است که آگاه به عواقب و ابعاد مختلف این گناه در دنیا و آخرت میباشد و شما نمیدانید.
«و لَوْلا فَضْلُ اللّه عَلَیْکُمْ و رحْمتُهُ و أنَّ اللّهَ رؤفٌ رحیمٌ»
این آیه، مشابه آیه دهم است که در قسمت هفتم، شماره 69 مجله گذشت؛ با این تفاوت که در اینجا دو صفت «رؤوف» و «رحیم» به جای «توّابٌ حکیمٌ» آمده است. و همان گونه که در آن آیه توضیح دادیم جواب این جمله شرطیه، محذوف است. آنچه در آیه ذکر شده این است که «اگر فضل و رحمت الهی
بر شما نبود و اگر نبود اینکه خداوند دارای رأفت و رحمت است» ولی ادامهای برای آن به عنوان جواب نیامده است. و این میتواند اشاره به الطاف و نعمت های تکوینی و تشریعی خداوند باشد که در آیات پیش، به آنها اشاره شده است. این تنها فضل و رحمت و رأفت الهی است که انسان را چنین برخوردار از احکام و قوانین منطبق بر مصالح او کرده است و در صورت انحراف و فاصله گرفتن از آنها راه را برای بازگشت او باز گذاشته و شتابی در تنبیه و عقوبت او نمیکند. این ناشی از رأفت الهی و رحمت ایزدی است که هشدارهای خویش را متوجه جامعه میکند تا از فرو افتادن در فساد و هلاکت پرهیز کنند و جهالت و بی تقوایی، موجب زوال سعادت دنیا و آخرت آنان نشود.
روایات:
در زمینه «اشاعه فحشاء» با توجه به معنای عام و گسترده ای که برای آن آوردیم و به تناسب عناوین چندی که مرتبط به این موضوع میباشد، روایات بسیاری وجود دارد که در این فرصت و به تناسب بحث، گزیده ای از آنها را بازگو میکنیم.
1ـ محمد بن فضیل میگوید به امام موسی بن جعفر(ع) گفتم: فدایت شوم، در مورد مردی از برادران مسلمانم خبر ناخوشایندی به من میرسد. از او در باره آن پرسش میکنم، ولی او آن را انکار میکند؛ در حالی که افرادی مورد اطمینان، آن مطلب را در باره او به من گفتهاند. حضرت(ع) فرمود:
«یا محمد! کذّبْ سَمْعَکَ و بصرَکَ عن أخیک وَ اِنْ شهِد عندک خمسونَ قسامةً و قال لک قولاً فصدّقْه و کذّبهم و لا تذیعنَّ علیه شیئا تشینه به، و تهدم به مروّته، فتکون من الذین قال اللّه عزّ و جل: انّ الّذین یحبّونَ أن تشیع الفاحشةُ فی الّذین آمنوا لهم عذاب الیمٌ فی الدّنیا و الآخرة»(1)
«ای محمد! گوش و چشمت را در مورد برادرت تکذیب کن و اگر پنجاه نفر هم پیش تو با قسم خوردن شهادت دادند ولی او حرف دیگری گفت، او را تصدیق کن و دیگران را تکذیب نما، و هرگز چیزی را که به واسطه آن، او را بدنام و رسوا کنی و جوانمردی و شخصیت او را بشکنی، علیه او منتشر نکن، و الاّ جزء کسانی خواهی بود که خدای عز و جل در موردشان فرموده است: انّ الذین یحبّون أن تشیع الفاحشة ...»
روشن است مسایل حقوقی و آنچه در محکمه در چارچوب ضوابط شرعی و بر اساس خواست و روال صحیح قضاوت انجام میشود، خارج از موضوع این روایت است.
2ـ امام صادق(ع) این گفته را از پیامبر اکرم(ص) نقل میکند:
«مَنْ أذاع فاحشةً کان کمُبتدیها و مَنْ عَیَّرَ مؤمنا بشیء لا یموتُ حتّی یرکبه».(2)
«کسی که کار ناپسندی را پخش و افشاء کند، همانند کسی است که مرتکب آن شده است و کسی که مؤمنی را به امر ناپسندی سرزنش و تحقیر کند، نمی میرد تا اینکه خودش گرفتار و مرتکب آن شود.»
3ـ امام صادق(ع) در سخن دیگری فرموده است:
«مَنْ قالَ فی مؤمنِ ما لا رأتْه عیناه و لا سَمِعتْ اُذُناه کان من الّذین قال اللّه عزّ و جلّ: ان الذین یحبّون أن تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا ...».(3)
«کسی که در مورد مؤمنی چیزی را بازگو کند که چشمانش ندیده و با گوشهایش نشنیده، جزء کسانی خواهد بود که خدای عز و جل در باره آنان فرموده است: «ان الذین یحبّون أن تشیع الفاحشة ...»
4ـ چنان که حضرت(ع) در روایت دیگری، همین مطلب را در باره کسانی فرموده است که حتی گناه یا عیبی را با چشمان خود دیده و با گوش های خود شنیده اند و برای دیگران بازگو میکنند:
«من قال فی مؤمن ما رأته عیناه و سمعته اُذُناه فهو مِنَ الذین قال اللّه عزّ و جلّ: انّ الذین یحبّون أن تشیع الفاحشة ...».(4)
5ـ عباس بن هلاک این سخن را از امام رضا(ع) شنیده است:
«المستترُ بالحسنة تعدِلُ سبعین حسنةً و المذیعُ للسّیّئة مخذولٌ، و المستترُ بالسّیّئة مغفور له».(5)
«نیکی کسی که انجام آن را پنهان میسازد مساوی با هفتاد برابر است، و آن که بدی را افشاء میکند دچار خذلان شده و خداوند او را به حال خود وا میگذارد، و کسی که بدی را میپوشاند مشمول مغفرت است.»
6ـ عبدالرحمن بنسیّابه نقل میکند که این سخن را از امام صادق(ع) در باره غیبت و تهمت شنیده است:
«الغیبةُ أنْ تَقُول فی اخیک ما ستره اللّه تعالی علیه، و امّا الامر الظاهر فیه مثل الحدّة و العجلة فلا، و البُهتان أن تقولَ فیه ما لیس فیه».(6)
«غیبت، عبارت است از اینکه در باره برادر مسلمانت آنچه را که خداوند تعالی بر او پوشانده است بر زبان آوری، و اما کاری که آشکار است مثل تندی و شتابزدگی در او، نه، این غیبت نیست. و بهتان آن است که آنچه در او نیست را در باره او بگویی.»
7ـ چنان که داود بنسرحان در باره ماهیّت غیبت از محضر امام صادق(ع) پرسش کرد. حضرت(ع) فرمود:
«هُوَ أن تقول لاخیک فی دینه ما لم یفعَل و تبُثَّ علیه امرا قد ستره اللّه تعالی علیه لمیقم علیه فیه حدّ».(7)
«غیبت آن است که در مورد شخصیت دینی برادرت چیزی بگویی که مرتکب نشده است و به ضرر او مطلبی را منتشر و پخش کنی که خداوند تعالی آن را پوشانده است و حدّی در آن خصوص بر او جاری نشده است.»
روشن است بخش اول روایت، عنوان «غیبت»، در معنای عام خویش، برای بهتان به کار رفته است.ادامه دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ کافی، ج8، ص147، و ثواب الاعمال، ص295.
2ـ ثواب الاعمال، ص295.
3ـ نور الثقلین، ج3، ص583.
4ـ کافی، ج2، ص357، و نور الثقلین، ج3، ص583.
5ـ ثواب الاعمال، ص213.
6ـ کافی، ج2، ص358.
7ـ همان، ص357.