مقدمه : ابوبکر ظاهراً برای جانشینی خویش عمر را برگزید ، اما به روشنی مشخص است که روابط شیخین بسیار پیچیدهتر از آنی است که تنها به عنوان دو دوست یا دو همکار از آن یاد شود،
اختلافهای فراوان و همکاریهای بسیار آن دو در تاریخ ثبت است ؛ اما اگر صحبت خلافت مُلک و ریاستی باشد که به «الملک عقیم» : «سلطنت رحم و مروت نمیشناسد» تعبیر شود ، این همکاری و آن اختلاف باید بسی دقیقتر بررسی گردد.
قبل از شهادت رسول خدا شیخین به روشنی همکاری تمام و کمال داشتند البته هریک با زیرکی خاص خود سعی در مطرح کردن خویش داشت ؛ اما پیمان نانوشتهٔ آنان پیش از صحیفه ملعونهٔ اول به گونهای بود که گویی ابوبکر به جهت سن بیشتر باید در دوران پس از رسول خدا صلیالله علیه و آله به خلافت برسد؛
در پی نوشتن صحیفه ملعونهٔ اول ، به ظاهر نزدیکی پنج تن امضا کننده آن (https://t.me/borrhan/52619) ، حکایتگر این ماجراست که تا زنده بودن هر یک از آن ۵ نفر خلافت نباید از میانشان به دیگری منتقل شود اما باز هم ابوبکر به جهت سن بالاتر و برخی خصوصیات فردی از جمله آرامش بیشتر ، قدرت کلام و تظاهر به زهد و تقوا جلوتر از چهار نفر دیگر بود.
به ظاهر با آنچه در پیمان نامه صحیفه ملعونه دوم (https://t.me/borrhan/52618) نشان نوشته شد علی رغم معرفی نشدن فردی به عنوان جانشین رسول خدا از سوی نویسندگان ، باز هم ابوبکر امکان بیشتری برای تصاحب این مقام داشت؛ البته از این تاریخ به بعد هر کدام از این دو نفر یعنی ابوبکر و عمر به دنبال نوعی یارکشی بودند تا بتوانند بعدها از آن استفاده بیشتری ببرند. اما آنچه هر دوی اینان را به هم نزدیکتر میکرد وجود بنی_امیه ای بود که با کنار زدن رقیبانی از بنی هاشم به شدت از لحاظ اجتماعی و در نتیجه سیاسی در جامعه عربی _ قبیلگی آن زمان جلوتر بودند.
اولین اختلاف جدی بین ابوبکر و عمر به تصریح منابع اهل سنت در خود سقیفه بود. عمر خود میگوید ابوبکر با اشاره به انصاری که در زیر سایبان کوچک سقیفه جمع شده بودند
وی و ابوعبیده را جلو انداخت. او در ادامه میگوید این کار ترفندی بیش نبود تا نشان دهد که تنها ابوبکر لایق این کار است. در منابع اهل تسنن تصریح شده است که عمر اذعان داشت ابوبکر با این کار طمع ما را نسبت به خلافت سنجید و در عین حال ناامیدمان کرد!
در همین راستا عمر آرزو میکرد که به حرف برادرش زید بن خطاب و یارانش گوش کرده بود تا ابوبکر مزه خلافت را نچشد! این خود نشان میدهد که هر کدام از شیخین طرفداران و یاران خاص خود را داشتند اما به نظر تیم تحقیقاتی برهان ، بسیار بعید مینماید که در صورت حضور ابوبکر ، عمر حتی با گوش دادن به حرف برادر یا کس دیگری میتوانست به خلافت برسد.
به ظاهر ابوبکر مانند واسطه و اصطلاحا «کاتالیزوری» برای آمادگی مردم برای خلافت عمر که خشونت و بیمایگی تمام زندگیاش را فرا گرفته بود عمل کرد علت نیز به روشنی قابل مشاهده است؛ خلیفه دوم در آخرین سفر حجش که البته آخرین ماه زندگیش (https://t.me/borrhan/49152) بود مطالب بحث برانگیزی را اشاره میکند او به ظاهر در همان سفر ، حداقل دو بار یک مرتبه به مغیرة و یک بار دیگر به فرزندش عبدالله بن عمر متذکر میشود که «قریش بیشترین حسادت را در میان مردمان دارد و در میان ایشان ابوبکر حسودترین فرد است» سپس او از زیرکی ابوبکر سخن میگوید و اینکه خلافت را از چنگ عمر ربوده است، در همین ماجرا عمر و فرزندش عبدالله بن عمر تصریح و تایید میکنند که «والله لهو احب الی الناس من ضیاء أبصارهم»(۱- ر.ک: تصویر الحاقی) «:ابوبکر در نظر مردمان از نور چشمشان هم عزیزتر است» که گویا اشاره به همان عوام فریبی و زهد شخص خلیفه اول دارد.
-----------
۱- شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید ج۲صص۳۲-۲۸
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
در ادامه در دوران خلافت ابوبکر ، او به ظاهر به خلیفه دوم پر و بال میداد و کارها را به او میسپرد اما در عمل با سخنرانیها و گریان شدنهایش بر روی منبر ، به دل مردم رسوخ کرده بود بدین ترتیب زمینه برای برنامه دیگری را جهت جانشینی خویش دنبال میکرد...
عمر هم که گمان میکرد برای ریاست تنها خشونت لازم است با عکسالعملهای خشن خودنمایی میکرد ، برای مثال بارها نامهها و دستورات ابوبکر را پاره کرد یا به نوشتهها آب دهان میانداخت و دستور خلیفه را نقض مینمود کار به بدانجا میرسید که مردم از ابوبکر میپرسیدند : «والله ما ندری أنت الخلیفة ام عمر»«:به خدا نمیدانیم تو خلیفهای یا عمر» و پاسخ میشنیدند که : «بل هو لو شاء»«:بلکه او خلیفه است هرگاه بخواهد!»(۱ - ر.ک: تصویر الحاقی)
در یک مورد او حتی زمینی که ابوبکر به طلحه صحابی معروف و از خاندان ابوبکر بخشیده بود را پس گرفت؛ طلحه به اعتراض همین عبارت را که تو خلیفهای یا او بر زبان راند و همان قِسم پاسخها را شنید؛ (۲)
استدلال عمر این بود که این زمینها برای مسلمانان است و نباید به کس دیگری برسد از شواهد این چنین برمیآید که عمر نمیخواست این بذل و بخششها به حساب ابوبکر ریخته شود و او با این اموال تالیف قلوب بکند ، چرا که خود او در زمان خلافتش زمینهایی را به این و آن میبخشید(۳)؛ و آنجا که خودش بود فراموش میکرد که اینها هم از اموال عموم مسلمانان است!!
همین رفتار با نامه ابوبکر برای بخشیدن فدک به حضرت زهرا سلام الله علیها صورت گرفت او به تصریح منابع اهل تسنن نامه ابوبکر را گرفت و پاره کرد.(۴)
اما ابوبکر با استقامت مثال زدنی در جنگ با کسانی که به او زکات پرداخت نمیکردند روی دیگر رهبری خود را به نمایش گذاشت ( ر.ک : اینجا (https://t.me/borrhan/50327) و اینجا (https://t.me/borrhan/50327) ) ؛ موارد دیگری هم از مخالفت ابوبکر وجود دارد که نشان میدهد او به هیچ روی فرد دست و پا بسته و دست نشانده و «بله قربان گو» در برابر عمر نبوده است؛ اصرار او بر امارت خالد بن ولید بر فرماندهی سپاه فتوحات از همین جمله است.
حتی در یک مورد او در زندگی شخصی خلیفه دوم با او به مخالفت پرداخت ؛ عمر یکی از زنانش به نام جمیله مادر عاصم بن عمر را طلاق داد ؛ روزی عمر در مسجد قبا عاصم را در حال بازی دید دست بچه را گرفت و با خود برد ؛ بستگان جمیله شکایت پیش ابوبکر بردند و خلیفه به نفع مادر عاصم رای داد ؛ خلیفه رو به عمر کرد و گفت : «این پسر به محبت مادرش بیشتر نیاز دارد و پس از آنکه بزرگ شد خود تصمیم خواهد گرفت کجا باشد. » عمر علی رغم میل خود تن به این حکم تن در داد.(۵)
این رفتارها باعث شد که شخص عمر از ادامه خلافت ابوبکر نگران شود و سختگیریهایش بیشتر گردد تا حرکات ابوبکر را تحت الشعاع قرار دهد...
-----------
۱- مدارک بیشماری از اهل تسنن از جمله کتاب المعرفة و التاريخ ج٣ صص٢٩٤ - ٢٩٥ که در آن به دو مورد اشاره شده است.
۲- الاموال ابن زنجویه ۶۲۳/۲ (https://pdf.lib.efatwa.ir/92702/1/623)
۳- منابع فراوانی از جمله مدرک قبل و در صفحه بعد ، همو همان بذل و بخششها را میکرد! : الاموال ابن زنجویه ۶۲۴/۲ (https://pdf.lib.efatwa.ir/92702/1/624)
۴- سیرهالحلبیه ۵۱۲/۳
۵- منابع بیشماری از اهل تسنن از جمله کنرالعمال ۶۷۶/۵ ح۱۴۰۲۰ (https://lib.efatwa.ir/43321/5/576)، مصنف ابن ابی شیبه ۱۸۰/۴ ح۱۹۱۲۴
(https://lib.efatwa.ir/42216/4/180)
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
علاوه بر این طولانی بودن عمر ابوبکر و آل ابوبکر هم خلیفه دوم را نگران میکرد پدران و بستگان نسبی خلیفه اول عمرهای طولانی داشتند که این خود انتظار کشیدن برای مرگ طبیعی او را برای جانشین زجرآور میکرد و تلاش خلیفه دوم را برای هرچه کوتاه کردن عمر خلافت اولی دوچندان مینمود؛
در مقابل ابوبکر نیز تلاش متقابلی میکرد که نشان دهد که عمر در حد و اندازههای خلافت نیست.
برای مثال در همان سال ۱۱ و آخرین ماهش ذیحجه ، ابوبکر به عنوان امیر الحاج عمر را برگزید و بلافاصله تصریح کرد : «نعم الوالی عمر و ما هو بخیر له أن سلب أمر امة محمد» «:عمر والی و استاندار خوبیست اما برای به دست گرفتن امور امت پیامبر صلاحیت ندارد.» و شبیه همین جملات را هم در آخر زندگانیاش تکرار کرد! (۱)
و در عین حال برخی از مردمان از خشونت سبوعانهٔ عمر نگران بودند و بر ابوبکر بابت جانشین کردن وی تذکر و حتی اعتراض میکردند ، یکی ابوبکر را از عذاب الهی میترساند که چگونه انسانی چنین خشن را به ولایت مردمان گمارده است(٢) و دیگری که طلحه باشد میگفت «در زمان زنده بودن تو عمر چنین میکند اگر تو نباشی چهها خواهد کرد»(۳) البته یادمان نرود که خود طلحه نیز از کسانی بود که به دنبال ریاست میگشت و اعتراضش به ابوبکر شاید بهانهای برای مطرح کردن خود بوده است.
در اواخر خلافت ابوبکر ، عمر با همدستی دیگران و هم رای شدن بنی امیه سعی در حذف خلیفه اول کرد ؛ ظاهراً بهانه اصلی آنان این بود که ابوبکر به بنی هاشم و به خصوص شخص امیر مومنان علیهالسلام نزدیک شده است عمر با این بهانه که این نزدیکی ممکن است شروعی برای خلافت بنی هاشم باشد ، بنی امیه و شخص عثمان را با خود همراه کرد. تیم نویسندگان برهان مدرک روشنی از اهل تسنن بر این مدعا ندارد ، اما در منابع شیعی تلاش مذبوحانه ابوبکر برای نزدیک شدن به امیر مومنان به وضوح دیده میشود ؛ البته تلاشی از روی نفاق و سیاست ورزی که معمولاً یک طرفه و بینتیجه بود.(۴)
با این رویکرد کاملاً روشن است که ابوبکر در برابر عمل انجام شده قرار گرفت و ناخواسته عمر به او تحمیل شد؛
به تصریح منابع سنیان ابوبکر در خانه اسماء بنت عمیس در حال احتضار شروع به وصیت کرد ، عثمان که در این میان همواره در کنار عمر بود و از بنی امیه محسوب میشد ، شروع به نوشتن نمود. ابوبکر گفت : «این وصیت ابوبکر به مسلمانان است...» و قبل از بردن نام عمر ، خلیفه اول به ظاهر به حالت اغماء رفت. عثمان از ترس این که ابوبکر بمیرد و وصیت نکند ، نوشت: «من(: ابوبکر) عمر را به خلافت منصوب میکنم»
ابوبکر از حال بیهوشی در آمد و پرسید: «چه نوشتی؟» و عثمان وصیت نگفتهٔ ابوبکر را برایش خواند ، ابوبکر دست به آسمان برد و گفت:«اللٌهُمَ ولَیتُه بِِغَیرِ أمرِ نَبِیکَ وَ لَم أرد بِذلکَ إلّا صَلاحَهُم»(۵ - تصویر الحاقی) «خدایا او را بدون اجازه پیامبرت ولایت دادم و این کار را نمیخواستم مگر به جهت صلاح امت پیامبر!!» ←در تمام این کلام ، نارضایتی شخص ابوبکر مشاهده میشود.
البته با وجود حالت اغماء خلیفه کسی نگفت: «این مرد هذیان میگوید» و یا معنای ولایت در عبارت «ولَیتُه بِِغَیرِ أمرِ نَبِیکَ» مانند خطابهء غدیر «دوست» نبود و چون عمر به خلافت میرسید ، دقیقا معنای خلافت داشت!
به هر روی ابوبکر علیرغم اعتراض بسیاری بر این که «چرا چنین انسان تندخو ، دژم و بدرفتاری را بر مردمان حاکم میکنی؟» او را به عنوان خلیفه بعد از خود منصوب کرد، به ظاهر او چه میخواست عمر خلیفه باشد و چه نمیخواست ، به این کار مجبور بود.
گفته شده که ابوبکر در بستر مرگ پیوسته میگفته: «لعنت خدا بر پسر صهاک (:عمر) او مرا به گمراهی کشاند.»(۴) به هر روی این پشیمانی هیچ ارزشی نداشت و عمر با اشاره ابوبکر به خلافت رسید!
ابوبکر پس از ۲سال و ۴ماه خلافت با نزدیک به ۷۰ و اندی سال سن ،در شامگاه ۳شنبه ۲۲جمادی الثانی۱۳ هجری ، در حالیکه پدرش هنوز زنده بود و یک ششم اموال او را به ارث برد از دنیا رفت؛ طبیب او حارث بن کَلده که تشخیص داده بود علت مرگ خلیفه خوردن سمی یکساله (به این معنا که پس از یک سال فرد را از بین میبرد) است چندی بعد میمیرد!
و دستگاه خلافت اعلام میکند علت مرگ خلیفه سرماخوردگی است آنهم در اواسط مردادماه عربستان!
----------
۱- سیرة النبوية و اخبار الخلفاء ابن حبان. ٤٥٣/٢ (https://lib.efatwa.ir/44765/2/453)- ثقات ابن حبان ١٩١/٢ (https://lib.eshia.ir/40200/2/191)
٢- البدء و التاریخ ۱۶۷/۵ (برخی مدارک مرتبط در ادامه خواهد آمد)
۳- کنرالعمال ۶۸۷/۵ ح۱۴۱۷۹ و منابع بسیاری از عامه
۴- به این ماجرا در منابع شیعی توجه کنید: بحارالانوار ج۲۹ صص۳۵-۴۱ که در آن به روشنی از تمایل ابوبکر به مصالحه با امیرمومنان علی علیهالسلام و در عین حال باقیماندن خلافت در دست وی سخن به میان آورده است.
۵- منابع مختلفی از اهل تسنن از جمله سیره النبویه ، ابن حبان ، ۴۵۴/۲
٥- بحارالانوار ۱۲۳/۲۸ و ... (https://t.me/borrhan/23396)
۶- اسدالغابة ٤٧٨/٣ (https://lib.eshia.ir/40157/3/478)
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید