از آسمان، صدای هلهله میآید؛ هر چند در گوشهای از زمین عزا برپاست. فرشتگان، فردوس را به یمن ورود تو آذین بستهاند. مرتبت شما چیزی نیست که در حدّ تصوّر این مردم زمینی بگنجد: بانوی اول اسلام، مادر فاطمه علیهاالسلام ، جده دوازده ستاره تابناک و برتر از همه، همسر محمد صلیاللهعلیهوآله .
عزاخانه قلب محمد صلیاللهعلیهوآله را دیدی؟ چشمان نمناک فاطمه را چطور؟ میدانم هنگامه سر نهادن به امر خداست؛ اما با این دو قطعه بهشت که خزان دیدهاند؛ چه میکنی؟ نهال کوچک اسلام و جوانه نورانی فاطمه، هنوز محتاج مراقبت شماست. پس از عروج ملکوتیات، چه کسی محرم اسرار دل محمد صلیاللهعلیهوآله خواهد بود؟
شریک شادی و غم پیامبر صلیاللهعلیهوآله
بانوی من!
بانوی بانوان بهشتی! از فاصلهای به نازکی گلبرگهای محمدی و به نزدیکی هرم نفسهایم، با تو حرف میزنم. شبهای تنهایی و آزردگی مرا هیچکس نمیشناسد. لحظات غمبار زندگیام را کسی جز تو درک نکرده است. در شادیام فقط تو سهیم بودهای و زخمهایم را فقط تو مرهم.
هرچند آنچه از سادگی و صداقت با خود داشتی، در وجود گل نوپای زندگیام به یادگار گذاشتی؛ اما جز تو چه کسی اشکهایم را از دیده بروبد و چه کسی نهانخانه قلب محمد را در بکوبد؟
فداکارترین یاور پیامبر، دست مریزاد!
سعیده خلیل نژاد
متن ادبی «بانوی اول اسلام»
(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)
- بازدید: 5592