اشارات :: آبان 1382، شماره 54
وقتی که خاطرات شیرین تو را ورق میزنم، تو را سرشار از عشق به رسول خدا0ص) میبینیم.
از آن ثانیه که میهمان لحظههای عشق عمیق تو به محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم شدم، خودم را برای همیشه به پنجره محبت تو گره زدم.
خوش آن ساعتی که در من طلوع کردی و مرا شیفته شخصیت گلبرگهای روح خویش ساختی و من اسیر و مبهوت آبی بلند تو شدم!
این امانت و درستی محمّد امین صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود که زبانزد خاص و عام شد و تو را نیز دامنگیر کرد تا از این مهر لا یزال، تمام نجابت خویش را به پایش بریزی و همدم پاکی و شرافت آن مرد آسمانی شوی.
غنچه محبوب الهی، حق پاکدامنی تو بود، ای بانوی آفتاب!
سینه تاریخ، امین شبنمهای توست که به پای ترویج دین محمّد، از همه آنها گذشتی و پیشکش آیین اسلام نمودی، که شاید اگر ثروت فراوان تو و مهر و مرهمهای بیبدیل تو نبود، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم در تبلیغ رسالتش رفیق توفیق نمیشد.
قارونهای عرب، خواستار تو بودند، امّا تو خواستار امانت و حیای محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم شدی؛ چه سرزنشها که گل نازکِ خیال تو از این پیوند مقدس، شنید که میگفتند: چرا ثروتمندترین زن جهان عرب باشی و با یتیم عبداللّه، عقد یگانگی ببندی؟
امّا تو، نهتنها چروک غم، پای جرأتت را نبست، که در اوّلین حماسه، تمامِ غلامان خویش را به او بخشیدی و تمام ثروت خود را در راه او جاودانه کردی.
چه مصیبت جانکاه و جراحت داغی است، زخم وفات تو. برای روح نازک محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم ! حق بود اگر هیچ یک از همسران پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به جلالت شأن تو نرسند و مهر و محبت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نسبت به هیچ کدامشان به اندازه تو، بیاندازه نباشد که عایشه، روزی گفت: «چرا این همه از خدیجه میگویی، «در حالی که او پیرزنی بیش نبود؟!» و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «خاموش عایشه! دیگر هیچگاه درباره آن بانوی بزرگ چنین روا مدار که در زمانی که همه مرا تکذیب کردند، خدیجه مرا تصدیق کرد و در آن هنگام که هیچ کس به رسالتم ایمان نمیآورد، خدیجه نخستین زن مؤمن اسلام شد و تمام ثروتش را در کف آئینم نهاد.»
سید عبدالحمید کریمی
اصحاب اهل بیت علیهم السلام
متن ادبی «زخم وفات تو»
- بازدید: 13954
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا