سبّ و لعن در نگاه قرآن و معيار آن

(زمان خواندن: 12 - 23 دقیقه)

قرآن كريم كتاب هدايت، سازندگى و هم زيستى است و در تمام مسايل مورد نياز بشر اصول و قواعدى را بيان فرموده است، يكى از دستورات قرآن، تبيين رفتار و كردار بشر و ارتباط انسان ها با يكديگر است.

دستورات اخلاقى اسلام و قرآن در جهت هدايت بشر از يك نگاه عقلى و منطقى برخوردار است، چنان كه عقل خوبى و زشتى هر چه را درك نمايد شرع نيز براى تأكيد بر آن و ارشاد مردم دستور خاصى را بيان مى فرمايد. به عبارت ديگر هم چنان كه زشتى ظلم، دروغ و تهمت داراى استدلال عقلى است، شرع مقدس نيز مى فرمايد: (والله لا يحب الظالمين) [1] (و خداوند بيدادگران را دوست نمى دارد) و (ان الله يأمر بالعدل و الاحسان) [2] (در حقيقت خدا به دادگرى و نيكوكارى فرمان مى دهد).
در خصوص سب و لعن نيز ديدگاه قرآن هم سو با نگاه عرفى و عقلانى است و تمايلات طبيعى و فطرى بشر را تأييد مى فرمايد. يعنى همان گونه كه عرف، عقلا و عقل، رفتار ظالم و ستمگر، شيطان، كسانى كه جلوى رشد و كمال انسان را گرفته و موجب نابودى حرث و نسل مى گردند و نشر دهندگان فساد را محكوم مى نمايد و از كسانى كه به آنها مبادرت مىورزند بيزارى مى جويد، قرآن نيز اين گونه افراد را محكوم و لعن نموده و از مسلمانان خواسته است راه چنين گروه هايى را نپيموده و آنان را از جامعه اسلامى دور  سازند.
در اينجا لازم است گروه هاى مختلفى را كه قرآن كريم از آنان ياد نموده و مشمول لعن و نفرين قرار گرفته اند، مورد بررسى قرار دهيم.
گروه هايى كه مورد لعن واقع شده اند عبارت اند از:
1. شياطين;
2. كافران;
3. كتمان كنندگان حقايق;
4. آزار دهندگان رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم);
5. ستمكاران;
6. فسادگران در زمين;
7. نسبت دهندگان دروغ به خداوند بزرگ;
8. رهبرانى كه مردم را به سوى آتش فرا مى خوانند;
9. نسبت دهندگان به فحشا ـ زنا و ... ـ .
لعن شيطان
از آن جا كه سرچشمه همه شرور و بدى ها شيطان است و شيطان سمبل ظلم، دروغ، تمرّد و تكبر در برابر حق است، قرآن كريم لعنت الهى را از ابليس و شيطان آغاز نموده است، چرا كه او نخستين متمردى بود كه از دستور الهى در سجده بر آدم سرپيچى نمود و مشمول لعن ابدى گرديد; (و انّ عليك لعنتى الى يوم الدين); [3] لعنت من تا روز قيامت بر تو ـ شيطان ـ است.
آيات فراوانى درباره دورى شيطان از پيشگاه خداوند و رحمت او وجود دارد، البته شايسته توجه است همان گونه كه علت رانده شدن شيطان تمرد و سرپيچى از دستور الهى و تكبر در برابر حق بوده، هر كسى خواه از جن يا انس، ويژگى هاى شيطان را داشته باشد، با شيطان تشابه پيدا مى كند و شايد از اين جهت گفته شده: «شياطين جن و انس». بنابراين هر كسى در شرور و بدى غوطهور شود چهره شيطانى به خود مى گيرد و حكم لعن و رانده شدن از درگاه الهى او را در برمى گيرد و همان گونه كه شيطان از درگاه الهى رانده شد، انسانى كه از ويژگى هاى شيطانى برخوردار باشد مورد لعن الهى قرار مى گيرد.
اين مطلب از لعن گروه هاى ديگر نيز به دست مى آيد چنان كه در آيات ديگر نيز گروه هايى ـ مسلمان يا كافر ـ مورد لعن واقع شده اند كه در زندگى فردى و جمعى از ويژگى هاى شيطانى برخوردار بوده اند.
لعن كافران
دومين گروهى كه به لعن الهى گرفتار شده اند كافران هستند، يعنى كسانى كه به جاى عبوديت و بندگى خداى بزرگ، مانند شيطان از فرمان الهى سرپيچى نموده و به حضرتش كفر ورزيدند و حال آن كه هر چه دارند از آفريننده عالم است. در اين باره آيات فراوانى وجود دارد; بنگريد:
1. (ان الله لعن الكافرين و أعدّ لهم سعيراً); [4] خداى بزرگ كافران را لعنت نموده و براى آنان عذاب سختى را آماده نموده است.
2. (لعن الذين كفروا من بنى اسرائيل على لسان داود و عيسى بن مريم ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون); [5] كافران از بنى اسراييل با زبان داوود و عيسى بن مريم مورد لعن قرار گرفتند، و اين نفرين به خاطر معصيت و تجاوزگرى آنان بود.
3. (انّ الذين كفروا و ماتوا و هم كفار اولئك عليهم لعنة الله و الملائكة و الناس اجمعين); [6] همانا كسانى كه كفر ورزيدند و در همان كفرشان مردند، لعنت خداوند و همه فرشتگان و مردم بر آنها باد.
4. (فلمّا جاءهم ما عرفوا كفروا به فلعنة الله على الكافرين); [7] هنگامى كه آمد به سوى آنها آنچه كه آن را مى شناختند به آن كفر ورزيدند، پس لعنت خداوند بر كافران.
5. (و قال انّما اتخذتم من دون الله أوثاناً مودة بينكم فى الحيوة الدنيا ثم يوم القيامة يكفر بعضكم ببعض و يلعن بعضكم بعضاً و مأويكم النار و مالكم من ناصرين); [8] ابراهيم گفت: شما غير از خدا بت هايى براى خود برگزيده ايد كه مايه دوستى و محبت ميان شما و زندگى دنياست، سپس روز قيامت هر يك بر ديگرى كافر مى شويد و يكديگر را لعن مى كنيد و جايگاه شما آتش است و هيچ يار و ياورى نخواهيد داشت.
6. (يوم تقلب وجوههم فى النار يقولون يا ليتنا أطعنا الله و اطعنا الرسولا و قالوا ربنا انا اطعنا سادتنا و كبراءنا فاضلونا السبيلا ربنا آتهم ضعفين من العذاب و العنهم لعناً كبيراً); [9] در آن روز كه صورت هاى آنها در آتش دگرگون خواهد شد ـ از كار خود پشيمان مى شوند ـ و مى گويند اى كاش خدا و پيامبر را اطاعت مى كرديم و مى گويند: پروردگارا! ما از مهتران و بزرگان خود اطاعت كرديم و آنها ما را گمراه ساختند. پروردگارا! آنها را عذاب دو چندان ده و آنها را به لعن بزرگى گرفتار نما.
اهل كتاب
اين اصطلاح براى كسانى به كار برده مى شود كه به خدا و پاره اى از پيامبرانى كه داراى كتاب الهى هستند اعتقاد دارند، در عين حال به پيامبرى خاتم رسولان، حضرت محمد بن عبدالله سر تسليم فرود نياورده اند.
قرآن كريم درباره آنان مى فرمايد:
1. (ألم تر الى الذين أوتوا نصيباً من الكتاب يؤمنون بالجبت و الطاغوت و يقولون للذين كفروا هؤلاء أهدى من الذين آمنوا سبيلاً اولئك الذين لعنهم الله و من يلعن الله فلن تجد له نصيراً); [10] آيا نمى بينى كسانى كه به آنان نصيبى از كتاب داده شده ـ اهل كتاب ـ به جبت و طاغوت ـ بت ها ـ ايمان آورده اند و در مورد كفار مى گويند كه راه آنها هدايت كننده تر از راه مؤمنان است. آنها كسانى هستند كه خداوند آنها را لعنت مى كند و كسى كه خدا لعنتش كند ياورى براى او نمى يابى.
2. (فبما نقضهم ميثاقهم لعناهم وجعلنا قلوبهم قاسية يحرفون الكلم عن مواضعه و نسوا حظاً مما ذكروا به); [11] پس چون ـ بنى اسراييل ـ پيمان شكستند، آنان را لعنت كرديم و دل هايشان را سخت گردانيديم چنان كه موعظه در آنها اثر نكرد. آنها كلمات خدا را از جاى خود تغيير مى دادند، و از بهره بزرگ آن كلمات كه به آنها پند مى داد ـ در تورات ـ خود را محروم ساختند.
3. (و قالت اليهود يد الله مغلولة غلت أيديهم و لعنوا بما قالوا بل يداه مبسوطتان ينفق كيف يشاء...); [12] يهوديان گفتند: دست خدا بسته است، ديگر تغييرى در خلق نمى دهد و چيزى را از عدم به وجود نمى آورد! به واسطه اين گفتار دروغ، دست آنها بسته شده و به لعن خدا گرفتار گرديده اند. همانا دو دست خدا گشاده است و هر گونه بخواهد انفاق مى كند.
4. (ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدى من بعد ما بيناه للناس من فى الكتاب اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللعنون); [13] آن گروه از اهل كتاب كه آيات و دلايل روشن و رهنمودى را كه فرو فرستاديم ،بعد از آن كه براى مردم در كتاب توضيح داده ايم، نهفته مى دارند، آنان را خداوند لعنت مى كند و لعنت كنندگان لعنتشان مى كنند.

آزار دهندگان خدا و رسول خدا(ص)
1. (ان الذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنيا و الآخرة و اعدّ لهم عذاباً مهيناً); [14] همانا كسانى كه خداوند و رسولش را اذيت مى كنند خداوند آنها را در دنيا و آخرت لعنت مى فرستد ـ از رحمت خود دور ساخته ـ و براى آنها عذاب خوار كننده اى مهيا كرده است. همچنين پيش از اين آيه مى فرمايد: (انّ الله و ملائكته يصلّون على النّبى يا ايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلّموا تسليماً) [15]، مقام پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) آن قدر والا و بلند است كه آفريدگار عالم هستى و تمام فرشتگانى كه تدبير اين جهان به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده است، بر او درود مى فرستند، پس اى آدميان شما نيز با اين پيام جهان هستى هماهنگ شويد و اى كسانى كه ايمان آورده ايد بر او درود بفرستيد و سلام بگوييد و در برابر فرمان او تسليم باشيد.
هرگاه صلات، به خدا نسبت داده شود به معناى فرستادن رحمت است، و هرگاه به فرشتگان و مؤمنان منسوب گردد به معناى طلب رحمت مى باشد. از سويى فعل مضارع «يصلّون» بر استمرار دلالت دارد. همچنين درباره چگونگى صلوات بر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) از خود آن حضرت پرسيده شد، فرمود: «اللهم صلّ على محمد و آل محمد كما صليّت على ابراهيم انك حميد مجيد، و بارك على محمد و آل محمد كما باركت على ابراهيم و آل ابراهيم انك حميد مجيد». [16]
آيه (انّ الذين يؤذون الله و رسوله) [17]نقطه مقابل آيه صلوات مى باشد، يعنى كسانى كه خدا و پيامبرش را ايذا و اذيت نمايند خداوند آنان را در دنيا و آخرت از رحمت خود دور مى سازد و براى آنان عذاب خوار كننده اى فراهم آورده است.
البته بايد توجه نمود كه «ايذا»ى خداوند به چه معناست؟ بعضى در اين باره گفته اند كه ايذاى خداوند به معناى كفر و الحاد است و برخى ديگر مى گويند: همان ايذاى پيامبر و مؤمنان است. آنچه مسلم است ايذا و آزار مفهوم وسيعى دارد; خواه كفر و الحاد باشد و يا نسبت هاى ناروا، تهمت، ايجاد مزاحمت و... چنان كه در آيه ديگرى مى فرمايد: (انّ ذلكم كان يؤذى النبى); [18] اين كار شما پيامبر را آزار مى دهد. در سوره توبه نيز آمده است: (و منهم الذين يؤذون النّبى و يقولون هو اذن) [19];گروهى از آنها پيامبر(ص) را آزار مى دهند و مى گويند او آدم خوش باورى است كه گوش به حرف هر كس مى دهد. آنان پيامبر اسلام را به خاطر انعطافى كه در برابر سخنان مردم نشان مى داد به خوش باورى و ساده دلى متهم مى كردند.
همچنين در برخى روايات شيعه و اهل سنّت در خصوص مقام حضرت زهرا آمده است رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: «فاطمة بضعة منى فمن أغضبها أغضبى»; [20] فاطمه پاره تن من است هر كس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.
و در جاى ديگر فرمود: «ان فاطمة منّى يؤذينى ما آذاها»; [21] فاطمه پاره تن من است هر چه او را آزار دهد مرا مى آزارد.
2. (اولئك الذين لعنهم الله فأصمهم و اعمى أبصارهم); [22] آنان ـ منافقان ـ را خداوند لعن كرده و گوش و چشمانشان را كور و كر گردانيده است.
قتل مؤمن به طور عمد
(و من يقتل مؤمناً متعمداً فجزاءهُ جهنم خالدا... و غضب الله عليه و لعنه و اعدّ له عذاباً عظيماً); [23] هر كس به عمد مؤمنى را بكشد جزاى او جهنم است كه جاودانه در آن خواهد ماند و خدا بر او خشم گيرد، او را لعنت كند و عذابى شديد براى او مهيا ساخته است.
ستمگران
1. (فأذن مؤذّن بينهم انّ لعنة الله على الظالمين); [24] پس ندا داد ندا دهنده اى ـ در بهشت ـ كه لعنت خداوند بر ستمگران باد.
2. (ألا لعنة الله على الظالمين); [25] آگاه باشيد كه لعنت خداوند بر ظالمان و ستمگران  است.
3. (يوم لا ينفع الظالمين معذرتهم و لهم اللعنة و لهم سوء الدار); [26] در آن روز ستمكاران را پوزششان سود ندهد و براى آنها خشم و لعنت و منزلگاه بدى مهيا شده  است.
4. (و تلك عادٌ جحدوا بايات ربهم وعصوا رُسُله و اتبعوا أمر كل جبار عنيد و أتبعوا فى هذه الدنيا لعنة و يوم القيامة ألا انّ عاداً كفروا ربهم ألا بعداً لعاد قوم هود); [27]و اين قوم عاد آيات پروردگارشان را انكار كردند و بر رسولان عصيان نموده و از دستور هر فرمانده خيره سرى تبعيت كردند. پس در اين دنيا و در روز قيامت نصيبشان لعنت است; همانا قوم عاد به پروردگارشان كفر ورزيدند هان مرگ بر عاديان: قوم هود.
فسادگران در زمين
(و يفسدون فى الأرض اولئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار); [28] و فساد مى كنند در زمين، برايشان لعنت است و بد جايگاهى.
دروغ گويان
1. (وَ من أظلمُ ممن افترى على الله كذباً اولئك يعرضون على ربهم و يقول الأشهاد و هؤلاء الذين كذبوا على ربهم ألا لعنة الله على الظالمين); [29] و كيست ستمكارتر از آنكه بر خدا دروغ بندد، آنان عرضه مى شوند بر پروردگار خويش و شاهدان مى گويند: اينهايند، آنان كه بر پروردگار خويش دروغ بستند، همانا لعنت خداوند بر ستمكاران باد.
2. (فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابناءكم و نسائنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الكاذبين); [30] پس هر كه با تو در آن ـ حق ـ بعد از آنكه علم آن به تو رسيده محاجه و ستيزه كند، پس بگو بياييد، بخوانيم فرزندان ما و فرزندان شما را و زنان ما و زنان شما را و خودمان و خودتان را. سپس نفرين كنيم و لعنت خداوند را بر دروغ گويان خواستار شويم.
3. (و الخامسة ان لعنة الله عليه ان كان من الكاذبين); [31] و در مرتبه پنجم بگويد: لعنت خدا بر او باد اگر از دروغ گويان باشد.
رهبرانى كه مردم را به آتش فرا مى خوانند
(و جعلنا هم ائمةً يدعون الى النّار و يوم القيامة لا ينصرون و أتبعناهم فى هذه الدنيا لعنة و يوم القيامة هم من المقبوحين); [32] و ما آنها را پيشوايانى قرار داديم كه به سوى آتش فرا مى خوانند و روز رستاخيز يارى نخواهند شد. در اين دنيا ـ در نتيجه اعمالشان ـ لعنت ابدى نصيبشان كرديم و در روز قيامت از زشت رويانند.
نسبت دهندگان به زنا
(انّ الذين يرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا فى الدنيا و الاخرة و لهم عذاب عظيم); [33] كسانى كه زنان پاكدامن و بى خبر ـ از هر گونه آلودگى ـ و مؤمن را متهم مى كنند، در دنيا و آخرت از رحمت الهى بدورند، و عذابى بزرگ در انتظار آنان است.
شجره ملعونه در قرآن
(و اذ قلنا لك انّ ربك أحاط بالناس و ما جعلنا الرؤيا التى أريناك الاّ فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن); [34] ما آن رؤيايى را كه به تو نشان داديم فقط براى آزمايش مردم بود، همچنين شجره ملعونه را كه در قرآن ذكر كرديم.
مقصود از شجره ملعونه يا درخت نفرين شده چيست؟ آيا مقصود از آن درختى است كه از رحمت الهى دور شده يا اين عبارت كنايى حكايت از واقعيت ديگرى دارد; البته در آيه ديگرى از قرآن مجيد از درخت زقوم به فتنه توصيف شده است; (أم شجرة الزقوم انّا جعلناها فتنةً للظالمين). [35] (يا درخت زقوم در حقيقت ما آن را براى ستمگران «مايه آزمايش و» عذابى گردانيديم) اما تنها آيه اى كه در آن شجره ملعونه به كار رفته همين آيه است كه در آن قصه رؤيا و شجره ملعونه به صورت مجمل بيان شده است.
در مواردى كه پيش تر ياد شد شيطان، كافران و... مورد لعن واقع شده اند. همچنين شجره به چيزى گفته مى شود كه داراى ساق، ريشه و برگ باشد، از اين رو هرگاه گفته شود فلانى از شجره مباركى است يعنى از اصل و ريشه مباركى است، چنان كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: «أنا و على من شجرة واحدة» [36]، من و على از يك درخت هستيم. كسى كه در اين آيه و آيات ديگر تأمل كند به خوبى در مى يابد كه مقصود از شجره ملعونه گروهى هستند كه در قرآن مورد لعن قرار گرفته اند. اين درخت، رشد و نمو پيدا كرده و داراى شاخه هايى شده است اما اصل و ريشه همه آنها يكى است. اين گروه موجب فتنه امت اسلامى مى شوند. و دين و دنياى مردم را به فساد مى كشانند. اين ويژگى تنها بر سه طايفه قابل تطبيق است; اهل كتاب، مشركان و منافقان.
مشركان و اهل كتاب در زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، چه پيش از هجرت و چه پس از آن چنين ويژگى اى نداشتند چنان كه آيه (اليوم يئس الذين كفروا من دينكم...) [37] (امروز كسانى كه كافر شده اند از «كارشكنى در»دين شما نوميد گرديده اند)ثابت مى كند كه مسلمانان از شر آنان در امان بوده اند، اما منافقان همواره به اسلام تظاهر نموده و در بين مسلمانان از راه نسل و يا عقيده نفوذ كردند. اين آيه در مقام بيان تسلى و اطمينان دادن به پيامبر است كه آنچه در خواب ديده، سنّت الهى است كه براى امتحان بندگانش  مى باشد.
برخى از مفسران با استناد به روايت ابن عباس «رؤيا» را «اسرا» و «شجره ملعونه» را «شجره زقوم» دانسته اند. يعنى پس از مراجعت از معراج و انتشار آن، گروهى از مشركان آن را دروغ دانسته و به استهزا و مسخره گرفتند، چنان كه مشركان پس از بيان شجره زقوم، آن را تكذيب كردند. از اين رو چون معراج در بيدارى بوده است اين مفسران چاره اى نديدند جز آن كه رؤيا را به رؤيت و ديدن معنا نمايند تا اختصاص به خواب نداشته باشد و گاهى مى گويند رؤيا چيزى است كه انسان در شب ببيند خواه در خواب باشد يا بيدارى، برخى گفته اند كه معراج در خواب بوده است.
مرحوم علامه طباطبايى مى نويسد: اين مطالب هيچ كدام مستند صحيح ندارد. [38]روايات شيعه و اهل سنّت مدعاى علامه طباطبايى را ثابت مى كند.
سيوطى، از سهل بن سعد روايت مى كند: «قال رأى رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) بنى فلان ينزون على منبره نزو القردة فساءه ذلك فما استجمع ضاحكاً حتى مات فأنزل الله، و ما جعلنا الرؤيا التى أريناك فتنة للناس» [39]; رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)در خواب ديد كه فرزندان فلانى مانند ميمون از منبر بالا رفته و پايين مى آيند از اين جهت ناراحت بود، به گونه اى كه پس از آن خنده بر لب مباركشان نيامد تا از دنيا رحلت فرمود و خداوند آيه (و ما جعلنا الرؤيا) [40] را نازل فرمود.
همچنين از عبدالله بن عمر روايت مى كند: «ان النبى قال رأيت ولدا لحكم بن أبى العاص على المنابر كأنهم القردة و انزل الله فى ذلك، (و ما جعلنا الرؤيا)»; پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: پسران حكم بن ابوالعاص را ديدم كه به مانند ميمون از منبرها بالا رفته اند، خداوند اين آيه را نازل فرمود. [41] در روايت آمده است كه پيامبر فرمود: «ويلٌ لأمتى مما فى صلب هذا» (واى بر امتم از آنچه درصلب اين مرد «حكم بن ابوالعاص» است) [42]
منافقان
(لئن لم ينته المنافقون و الذين فى قلوبهم مرضٌ و المرجفون فى المدينة لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيه الاّ قليلاً ملعونين أينما ثقفوا أخذوا وقتلوا تقتيلاً); [43] اگر منافقان و آنها كه در دل هايشان بيمارى است و همچنين آنها كه اخبار دروغ و شايعات بى اساس را در مدينه پخش مى كنند، دست از كار خود برندارند، تو را بر ضد آنها مى شورانيم، سپس جز مدت كوتاهى نمى توانند در كنار تو در اين شهر بمانند. و از همه جا طرد مى شوند، هر جا يافت شوند گرفته خواهند شد و به قتل خواهند رسيد.
ابو هريره مى گويد پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «رأيت فى النوم بنى الحكم او بنى ابى العاص ينزون على منبرى كما تنزوا القرده...»; [44] ابوهريره مى گويد: پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: در خواب ديدم كه فرزندان حكم يا ابى العاص از منبرم مانند ميمون بالا رفته و پايين مى آيند سپس مى گويد: پس از آن تا هنگام وفات خنده اى بر لب آن حضرت ديده نشد.
سعيد بن مسيب مى گويد: «رأى النبى(صلى الله عليه وآله وسلم) بنى أميّه على منبره فساءه ذلك فأوحى الله اليه: انّما هى دنيا أعطوها، فقرت عينه، و هى قوله: و ما جعلنا الرؤيا التى أريناك الاّ فتنة للناس; [45] يعنى بلاء للناس».
عمرو بن مره روايت مى كند: «جاء الحكم بن أبى العاص يستأذن على رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)فعرف كلامه، فقال: ائذنواله حية، او ولد حية، عليه لعنة الله، و على من يخرج من صلبه الاّ المؤمنون، و قليل ما هم، يشرفون فى الدنيا و يوضعون فى الآخرة، و ذو مكر و خديعة يعظمون فى الدنيا و مالهم فى الآخرة من خلاق»; [46] عمرو بن مره روايت مى كند: حكم بن ابى العاص اجازه گرفت تا نزد رسول خدا مشرف شود، حضرت او را شناخته، فرمودند: اجازه دهيد، براى او مارى است يا فرزندى ـ از ـ مار است. بر او و كسى كه از صلب او بيرون آيد لعنت خداست، جز كسانى كه مؤمن باشند و آنها بسيار اندكند. خود را در دنيا از اهل شرافت مى دانند ولى در آخرت پست مى باشند. آنها داراى مكر و نيرنگند. در دنيا عظمت داده نمى شوند و در آخرت هيچ نصيبى ندارند.
عبدالله بن زبير در حالى كه بر منبر سخنرانى مى كرد گفت: «و رب هذا البيت الحرام، و البلد الحرام، ان الحكم بن أبى العاص و ولده ملعونون على لسان محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)»; [47] عبدالله زبير در حالى كه بر منبر بود و سخنرانى مى كرد، گفت: سوگند به بيت الحرام ـ كعبه ـ و شهر حرام ـ مكه ـ حكم بن ابى العاص و اولاد او به زبان مبارك محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)لعنت شده اند.
در اين باره روايات فراوانى در تاريخ دمشق به نقل از كتاب هاى حديثى اهل سنّت ذكر شده است.
معيار لعن در قرآن
از آنچه درباره لعن افراد و گروهها در قرآن كريم بيان شد معيار لعن روشن مى شود:
1. تمرد، لجاجت و عدم اطاعت دستورات الهى
2. پنهان كردن حقايق;
3. آزار و اذيت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم);
4. ستم و ستمگرى;
5. فسادگرى در زمين;
6. دروغ بر خداى بزرگ;
7. نسبت فحشا به كسى;
و... .
در روايات نيز معيارهاى لعن بيان شده كه عبارتند از:
1. تحريف و دگرگونى در كتاب هاى الهى;
2. تكذيب قضا و قدر الهى;
3. دگرگونى در سنّت رسول خدا;
4. حلال شمردن چيزهايى كه خداوند درباره عترت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) حرام نموده است;
5. تلاش در جهت عزيز نمودن كسانى كه خداوند آنان را ذليل نموده و يا ذليل كردن كسانى كه خداوند عزيز كرده است;
6. حلال شمردن محرمات خدا;
7. نسبت كفر به مؤمنان;
8. بدعت گذاران;
9. تصرف سرمايه هاى عمومى مسلمانان.
در اينجا براى روشن شدن معيارهاى بالا به چند روايت اشاره مى شود:
علامه مجلسى از جناب رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت نموده است كه آن حضرت فرمود: «هفت گروه را لعن نمودم، چنان كه پيامبران پيش از من كه از مقام استجابت دعا برخوردار بودند نيز آنها را لعن كردند; المغيّر للكتاب الله، الزائد فى كتاب الله، و المكذب بقدر الله، و المبدل سنة رسول الله، التارك لسنّتى و المستحل من عترتى ما حرّم الله عزوجل، و المتسلط فى سلطانه ليعزّ من اذّل الله و يذّل من اعزّ الله، و المتسلط بالجبروت ليذّل من اعزّه الله، و المستحل لحرم الله، و المستأثر بفىء المسلمين المستحل له; [48]كسانى كه كتاب الهى را دگرگون نموده و در آن افزوده اند، تكذيب كنندگان قَدَر الهى، دگرگون كنندگان سنّت رسول خدا، آنان كه آنچه خداوند درباره عترت من حرام شمرده، حلال بدانند، تصرف و دخالت كنندگان در سلطنت الهى تا بخواهند كسانى را كه خداوند ذليل نموده عزيز و كسانى را كه عزيز نموده ذليل كنند، حلال شمردن محرمات خداوند، در اختيار گيرندگان سرمايه هاى عمومى مسلمانان كه براى عموم آنان حلال است.
امام صادق(عليه السلام) فرمود: «ملعون ملعون من رمى مؤمناً بكفر و من رمى مؤمناً بكفر فهو كقتله»; [49] لعنت شده است كسى كه مؤمنى را نسبت كفر دهد و نسبت كفر به مؤمن مانند كشتن اوست.
امام صادق و امام باقر(عليهما السلام) كسانى را كه در اثر تسلط شيطان بر آنان فريب او را خورده و در دين الهى بدعت ايجاد نموده اند لعنت كرده اند; چنان كه درباره دو تن از اصحاب بدعت به نام «بنان» و«سرى» كه آيه (و هو الذى فى السماء اله و فى الارض اله) [50]را به رأى خود تفسير كرده و گفته اند خدايى كه در زمين است غير از خداى آسمان مى باشد، امام فرمود: «و الله ما هو الاّ الله وحده لا شريك له، اله فى السموات و اله فى الأرض كذب بنان، عليه لعنة الله، لقد صغر الله جل جلاله و صغر عظمته»; [51] سوگند به خداوند كه او تنهاست و شريكى ندارد. ـ خداوند تعالى ـ معبود در آسمان ها و معبود در زمين است. همانا بنان دروغ گفت لعنت خدا بر او باد. او خداند بزرگ را كوچك شمرد و عظمت و بزرگى خداى را ناچيز شمرد.
__________________________
[1] آل عمران /57
[2] نحل /90
[3] سوره ص/ 78.
[4] احزاب/ 64.
[5] مائده/ 78.
[6] بقره/ 161.
[7] همان، آيه 89.
[8] عنكبوت/ 25.
[9] احزاب/ 66 ـ 68.
[10] نساء/ 51 ـ 52.
[11] مائده/ 13.
[12] همان، آيه 64.
[13] بقره/ 159.
[14] احزاب/ 57.
[15] احزاب/56
[16] مجمع البيان، ذيل آيه و تفسير نمونه، سوره احزاب.
[17] احزاب/57
[18] احزاب/ 53.
[19] توبة/61
[20] صحيح بخارى، ج 5، 26.
[21] صحيح مسلم، ج 4، ص 1903، باب فضائل فاطمه و تفسير نمونه، سوره احزاب.
[22] محمد/ 23.
[23] نساء/ 93.
[24] اعراف/ 44.
[25] هود/ 18.
[26] غافر/ 52.
[27] سوره هود، آيه 59 ـ 60.
[28] رعد/ 25.
[29] هود/ 18.
[30] آل عمران/ 61.
[31] نور/ 7.
[32] قصص/ 41 ـ 42.
[33] نور/ 23.
[34] اسراء/ 60.
[35] صافات/ 62 و 63.
[36] كنزالعمال،ج11،ص608،ش32943
[37] مائدة/3
[38] الميزان، ج 15، ص 148.
[39] مجمع الزوائد،هيثمى،ج5،ص243
[40] اسراء/60
[41] همان.
[42] مستدرك حاكم، ج 4، ص 481 و أسد الغابة، ج 2، ص 34.
[43] احزاب/ 60 و 61.
[44] تاريخ دمشق، ج 60، ص 225; نقل از دلائل النبوة، ج 6، ص 511.
[45] همان.
[46] كنزالعمال،ج11،ص357، ح 31729 و تاريخ دمشق،ج57، ص268.
[47] همان.
[48] بحارالانوار، ج 69، ص 204; كتاب ايمان و كفر، باب 106.
[49] همان، ج 69، باب 107.
[50] زخرف/84
[51] همان، ج 69، باب 109.
________________________________________
(پژوهشى در سب و لعن از نگاه عرف، قرآن و سنّت / مولف: عبدالرحيم عباس آبادي)

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page