- جزئیات
- امام رضا علیه السلام به یکی از شیعیانشان به نام حسن بن جهم فرمودند: هرگاه خواستی بدانی که نزد من چه جایگاهی داری، ببین من نزد تو چه جایگاهی دارم. کافی، ج۲، ص۶۵۲
|
|
|
|
- جزئیات
- نامه امام رضا به حضرت عبدالعظیم حسنی (علیهما السلام) و توصیههایی به شیعیان رُوِيَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: يَا عَبْدَ الْعَظِيمِ! أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ السَّلَامَ، وَ قُلْ لَهُمْ: أَنْ لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلاً، وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ، وَ مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِيمَا لَا يَعْنِيهِمْ، وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ، وَ الْمُزَاوَرَةِ، فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَيَّ، وَ لَا يَشْتَغِلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِيقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً، فَإِنِّي آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ وَ أَسْخَطَ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي دَعَوْتُ اللَّهَ لِيُعَذِّبَهُ فِي الدُّنْيَا أَشَدَّ الْعَذَابِ، وَ كَانَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ، وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ، وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ إِلاّ مَنْ أَشْرَكَ بِهِ، أَوْ آذَى وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي، أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً، فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ لَهُ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْهُ، فَإِنْ رَجَعَ وَ إِلَّا نَزَعَ رُوحَ الْإِيمَانِ عَنْ قَلْبِهِ، وَ خَرَجَ عَنْ وِلَايَتِي، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ نَصِيباً فِي وِلَايَتِنَا، وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِك. الإختصاص، شیخ مفید، صفحه 247
|
- جزئیات
- عیون الاخبار الرضا (علیه السلام) چاپ منشورات شریف الرضی ص 195 باب بیستم ؛روایاتی از امام رضا علیه السلام در باب امامت آمده است عبدالعزیز بن مسلم میگوید در مرو در زمانی که امام رضا علیه السلام در آنجا زندگی می کردند من هم حضور داشتم , در مسجد جامع روز جمعه جمع شدیم و مردم درباره ی امامت باهم بحث می کردند؛ وارد شدم خدمت امام رضا علیه السلام و به ایشان گفتم که مردم چه می گویند و چه اختلافاتی دارند؛ حضرت تبسم کردند و فرمودند: - یا عبدالعزیز جهل القوم و خدعوا عن ادیانهم - این مردم جاهل هستند و از دینشان دور شده اند ؛ در ادامه فرمایشاتی می فرمایند و می رسد به آنجا که آیه ی اکمال را قرائت می فرمایند(بخشی از آیه ی 3 سوره ی مائده) در ادامه می فرمایند امامت وقتی بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد که دین کامل شد , و پیامبر اکرم از بین مردم نرفت مگر اینکه تمام معالم دین را بیان فرمودند ؛ و راه را بر مردم نشان داد و علی بن ابیطالب علیهما السلام را به عنوان پرچم و امام برای مردم نسب کردند؛ در ادامه می فرمایند : مقام امامت شأن و عظمت بالاتری دارد نسبت به اینکه مردم آن را درک کنند , و نمی توانند با عقلهای خودشان امام را انتخاب کنند؛ امامت مقامی است که خداوند بعد از نبوت و خلیل بودن به ابراهیم علیه السلام عطا کرد در مرتبه ی سوم ؛ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ (124 بقره) حضرت ابراهیم به خداوند متعال عرضه داشت این مقام امامت را برای فرزندانم نیز میخواهم ؛ خداوند می فرماید عهد من ( امامت) به ظالم نمی رسد ؛ امام رضا علیه السلام می فرمایند : خداوند با این آیه امامت هر ظالمی را تا روز قیامت باطل کرد و این مقام باید به انسانهای پاک برسد(الصفوه) برای دیدن تصویر در اندازه ی اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره ی جدید باز کنید
|
- جزئیات
- امیرالمؤمنين عليه السلام برای مردان و حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها برای زنان از محبین اهل بیت علیهم السلام تلقین می خوانند راوی میگوید: وارد مرو که شدیم جنازه ای را داشتند می بردند ,حضرت رضا علیه السلام پیاده شدند و جنازه را تربیع کردند (تربیع یعنی :در فقه مستحب است فرزند جنازه ی پدر و مادرش را تربیع کند یعنی از شانه ی راست تابوت میت بگیرد و بعد شانه ی چپ و بعد پای چپ و بعد پای راست را یعنی هر چهار طرف تابوت را یکبار بگیرد , نه اینکه عقب راه برود یا او را جلو ببرند ,با این کار پدر و مادر آرام میگیرند و ثواب خاصی برای فرزند می نویسند)حضرت علیه السلام جنازه را تربیع کردند هر چهار طرف تابوت را بر سر شانه مبارک گرفتند. در روایات تشییع جنازه آمده است از سه قدم تا هفت قدم تا چهل قدم یا سر قبر یا منزل متوفی اینها همه تشییع جنازه حساب میشود. راوی میگوید:دیدم وقتی جنازه را خواستند درون قبر بگذارند حضرت رضا علیه السلام رفتند جلو و پارچه را کنار زدند و طرف راست صورت مبارک را روی سینه ی میت گذاشتند ,فرمودند فلانی پسر فلانی ما با تو هستیم نترسی, پارچه را انداختند و آمدند کنار. عرض کردم مولای من از بستگانتان بود؟فرمودند نه ,عرض کردم از بنی هاشم بود؟فرمودند نه ,عرض کردم از شاگردانتان بودن؟فرمودند نه ,عرض کردم از صحابی یا روات حدیث بود؟فرمودند نه خیر عرض کردم از اهالی مدینه بود؟فرمودند نه ,عرض کردم آقا چه کسی است؟فرمودند یکی از دوستان ما است(1).دقت کنید نه از شیعیان ها... امام رضا علیه السلام حجت خدا , ولی الله الأعظم چهار طرف جنازه ی یکی از محبین را سر شانه ی خود برده است بعد هم فرمودند نترسی ما با تو هستیم... امام صادق علیه السلام فرمودند:در این دنیا شما مدام دم از ما زدید از ابتدای لحظه ی جان کندن شما , نوبت ما است که به فریاد شما برسیم... امام صادق علیه السلام فرمودند:جدم پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می آید و بالای سر شما می ایستد و پدر م امیرالمؤمنین علیه السلام پایین پای محتزر...فرموده اند برای بعضی ها چهارده معصوم علیه السلام می آیند...مادرشان هم می آید (2) امام علیه اسلام می فرمایند:عزرائیل علیه السلام به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند پیامبر خدا میفرمایند به امیرالمؤمنین علیه السلام مراجعه کن , ایشان میفرمایند این فرد از ما است... تلقین مستحب است کسی آن را نخواند باطل نیست دفن ,اما تلقین دوم آکد است و روایات متعددی دارد و صاحب جواهر برای آن فتوا داده است... یعنی بستگان میت صبر کنند و بع از همه کنار قبر بروند و تلقین بخوانند ملکین انوقت می آیند. در حدیث داریم شب اول قبر آنوقتی است که سنگها را گذاشتند(لحد) تلقین حقیقی کی هست؟امام صادق علیه السلام میفرمایند: ملکین که وارد میشوند میت میبیند این دو ملک دست بر سینه اند و به بالاسرش نگاه میکنند و سلام و تعظیم میکنند نگاه میکند میبیند آقایی بر تخت نشسته است ,از میت سوال میکنند مَن ربّک؟ آن آقا میفرمایند این محب ما می داند الله جل جلاله ربه, از او میپرسند مَن نَبیُک؟ایشان می فرمایند:محب ما میداند خاتم الأنباء پیامبر اوست(صلی الله علیه و آله و سلم) تا میرسد به اینجا که میپرسند مَن امامُک؟ایشان میفرمایند: میداند که من امیرالمؤمنین امام او هستم و حضرت میفرمایند امیرالمؤمنین علیه السلام یکی یکی تلقین میدهند. علامه مجلسی میفرمایند:بعد که آقا میخواهند بروند و ملکین رفته اند طرف راست صورت خود را روی سینه ی میت میگذارند و میفرمایند:فلانی نترسی من هستم...راوی میپرسد آقا زنهایمان چه کنند؟حضرت می فرمایند مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها می آید ---------------------------------------------------- 1-منتهی الآمال ص 910 2-کافى»، جلد 3، باب «ان المؤمن لایکره على قبض روحه»، حدیث 2.
|
- جزئیات
- یکی از آثار زیارت حضرت رضا علیه السلام که به نظر من از همه مهمتر است , این است که فرموده اند : زائر حضرت رضا علیه السلام در قیامت در درجه ی ما خواندان رسالت در بهشت خواهد بود؛ این سخن بسیار بالایی است, صحبت این نیست که از جهنم نجات پیدا میکند , صحبت شفاعت و به بهشت راه پیداکردن نیست , بلکه در درجه ی اهل البیت علیهم السلام در بهشت مسکن می کند؛ -------------------------- قال الرضا علیه السلام:«و الله ما منا الا مقتول أو شهید» فقیل له: فمن یقتلک یا ابن رسول الله؟ قال: «شر خلق الله فی زمانی یقتلنی بالسم ثم یدفننی فی دار مضیعة و بلاد غربة، ألا فمن زارنی فی غربتی کتب الله عزوجل له أجر مائة ألف شهید، و مائة ألف صدیق و مائة ألف حاج و معتمر و مائة ألف مجاهد و حشر فی زمرتنا، و جعل فی الدرجات العلی من الجنة رفیقنا.» امام رضا علیه السلام فرمود : «به خدا سوگند کسی از ما (ائمه اطهار علیه السلام) نیست جز آن که کشته یا شهید میشود.» گفته شد: چه کسی شما را ای فرزند رسول خدا میکشد؟ فرمود: «بدترین آفریدگان خدا در زمانم مرا با زهر میکشد، سپس مرا در دیار غربت و سرایی دور افتاده دفن میکند؛ آگاه باشید کسی که مرا در غربتم زیارت کند، خدای عزوجل ثواب یکصد هزار شهید، یکصد هزار صدیق، یکصد هزار حج گزار و عمره گزار و یکصد هزار مجاهد را برای او مینویسد و در زمرهی ما محشور میشود و در درجات والای بهشت رفیق و همراه ما خواهد بود.» بحارالانوار: 284 - 283 / 49
|
|
- جزئیات
- در مناظره ی بین امام رضا علیه السلام و مذاهب مختلف ؛ بزرگان ادیان ,یکی یکی سوالهایشان را پرسیدند ؛ بزرگ یهودیان جوابش را از تورات شنید, بزرگ مسیحیان نیز جوابش را از انجیل شنید , و پیروان یحی با عقل و منطق جواب گرفتند؛ پاسخ ها را که شنیدند , سرشان را به زیر انداختند , چاره ای جز تسلیم در برابر عالم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم نبود ؛ موقعی که امام زمان علیه السلام و عجل الله تعالی فرجه الشریف تشریف بیاورند همینگونه است, در روایات داریم که ایشان برای پیروان تورات از تورات حکم می آوردند؛ برای پیروان انجیل از انجیل حکم می آورند , برای پیروان قرآن از قران دلیل می آورند, هرکس دنبال حقیقت باشد جواب قانع کننده از آن آقا می شنود؛ خیلی ها با شنیدن حقایق از زبان حضرت , ایمان می آورند و مرید ایشان می شوند , شمشیر استدلال و محبت آقا , خیلی برنده تر از سلاح ظاهری است
|
- جزئیات
- جوینی در فرائد السمطین ج 2 , ص 219 ,ماجرایی را نقل میکند از یکی از بزرگان اهل سنت که زید بن فارسی است که می گوید: كنت بمروالرود منقرسا مدة سنتين... میگوید به مدت 2 سال در مرو رود بودم و نمی توانستم برخیزم و نماز بخوانم , در خواب دیدم که بمن گفتند نزد قبر علی بن موسی الرضا علیهما السلام برو و به قبر آن حضرت استشفاء کن,میگوید مرکبی کرایه کردم و بسمت طوس رفتم و تبرک کردم بدنم را و از خداوند خواستم من را شفا دهد و ان درد و بیماری از من برطرف شد , و دو سال گذشته و من مشکلی پیدا نکردم. در ادامه ماجرای دیگری را نقل میکند از دربان حمويه بن علی که حاکم استان نیشابور بود , میگوید به همراه حمويه در بلخ میرفتیم و او در بازار مردی را دید ؛ چند نفر را مأمور کرد او را بگیرند و ببرند کنار درِ دارالعماره , و گفت یک الاغ بیاورید و یک سفره غذا و 200 سکه آماده کنید و آن شخص را هم بیاورید؛ حاکم به او گفت یادت می آید یک سیلی به من زدی؟امروز میخواهم قصاص کنم شخص انکار کرد و حمويه حاکم گفت :فراموش کردی در جوانی رفتیم به زیارت قبر علی بن موسی علیهما السلام , تو دعا کردی و گفتی خدایا من یک الاغ و 200 سکه و سفره ای میخواهم که در ان نان و پنیر باشد و این ان چیزی است که تو خواستی؛ اما من دعا کردم و گفتم خدایا بمن فرمانداری خراسان را عطا کن , تو بمن سیلی زدی و گفتی چیزی که نمیشود چرا میخواهی؟ الآن خداوند متعال من و تو را به آرزویمان رسانید و من هم یک سیلی از تو طلب کارم. / از این دست فضائل در کتب اهل سنت زیاد است. برای دیدن تصویر در اندازه ی اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره ی جدید باز کنید
|
- جزئیات
- از عبدالعظیم حسنی علیه السلام اینگونه روایت شده است که امام رضا علیه السلام فرمودند : ای عبدالعظیم از طرف من به دوستدارانم سلام برسان و به آنان بگو , راه نفوذ شیطان را بر خود ببندند , راستگو و امانت دار باشند , در موضوعات بی فایده سکوت اختیار کرده و بگو مگو نکنند ؛ هوای یک دگر را داشته باشند و به دیدار هم بروند , که این کار باعث نزدیکی به من است. آبروی هم را نریزند , که من با خود عهد بسته ام هر کس آبروی یکی از دوستدارانم را بریزد و موجبات ناراحتی اش را فراهم سازد , از خدا بخواهم در دنیا به سختی عذابش کند , و در آخرت هم از خسارت دیدگان و زیانکاران باشد ؛ همچنین به آنان گوش زد کن , خداوند درستکاران و نیکوکاران ایشان را می آمرزد و بدکارانشان را می بخشد ؛ اما کسی که مشرک باشد یا به یکی از دوستداران ما آزاری برساند , یا فکر بدی در باره اش داشته باشد , خدا چنین کسی را نمی بخشد , تا وقتی که دست از این رفتار و افکار زشت بردارد ؛ پس اگر دست برداشت که هیچ , وگرنه ایمان واقعی از قلبش خارج میشود , و از دوستی ما اهل بیت بهره ای نخواهد برد و من از چنین عاقبتی به خدا پناه میبرم؛ ---------------- اختصاص، شیخ مفید، صفحه 247
|
- جزئیات
- در سال 69 شمسی شنیده ام جوانی از بندر عباس امده به مشهد که چند مریضی داشته و کافی بوده هریک از آن مرضها او را از پا در بیاورد. سرطان خون داشت , کلیه ی راست او از دست رفته بود و پای راستش فلج شده بود ,سکته ی قلبی هم زده بود و دکترها گفته بودند تو بزودی میمیری. به دکترهای چند شهر مراجعه کرده بود و نتیجه ای نگرفته بود ,تا اینکه در شهر خودش متوسل به امام رضا علیه اسلام میشود. من در مشهد به دیدن او رفتم و او را دعوت کردم و حتی از او نوار هم ظبط کردیم, مرحوم آیت الله صدیقین هم بود, حتی یکی از رفقای دکتر را هم بردیم و گفت معلوم بوده این پا فلج بوده گوشتهایش آب شده بود ولی میتوانست راه برود. خودش برای من تعریف کرد گفت: یک شب در عالم رؤیا دیدم با عصاهایی که دارم در صحن امام رضا علیه السلام هستم ,یک هاتفی مانند صدایی که در کوه طنین بیافکند , به من خطاب کرد, مراد تو دیگر خوب شدی دیگر نیازی به این عصاها نداری تو میتوانی راه بروی. از خواب بیدار شدم دیدم پایم فلج است , به پدرم گفتم من باید روم مشهد , طبیب من امام رضاست(علیه السلام) پدرم راضی نشد چون وضع مالی خوبی نداشت و این مرضی که داشتم مرا ناتوان کرده بود حتما باید با هواپیما می امدم و یکی از رفقا حتما باید با من می آمد که مرا کمک کند. تا هفت شب مرتب این خواب تکرار میشد دیدم تقدیر این است که تا مشهد نروم شفا نمیگیرم, با اینکه امام رضا علیه السلام میتواتند مرا از راه دور شفا بدهد. این حدیث امام رضا علیه السلام عجیب است :فَمَنْ شَدَّ رَحْلَهُ إِلَى زِيَارَتِي اُسْتُجِيبَ دُعَاؤُهُ(1)کسی که بار سفر ببندد و به زیارت من بیاید دعایش مستجاب میشود. یک شخص ثروتمند از رفقای پدرم شنید و برای من ورفیقم دو بلیط گرفت و ما روز دوازده رجب رسیدیم به مشهد و رفتیم مسافر خانه ای و غسل زیارت و وضو گرفتیم و مشرف شدیم حرم و خیلی شلوغ بود. به رفیقم گفتم من را ببر کنار ضریح , حرم هم خیلی شلوغ بود , پنجره های ضریح را گرفتم و شروع کردم به گریه و التماس که آقا به دادم برسید. من یک شهری را امیدوار کردم گفتم میرم مشهد و ظبیب الأطبا امام رضاست (علیه السلام) وشفایم را از ایشان میگیرم. در حال گریه بودم که از هوش رفتم(یکی از رفقا که خادم حرم بود گفت من در حال گلاب پاشیدن بودم دیدم این جوتن بیحال شده گلاب پاشیدم روی صورتش غافل از اینکه در آن لحظات خدمت امام رضا علیه السلام شرفیاب شده است) گفت دیدم یک آقایی که عمامه سبزی دارد و چهره ی نورانی دارد امد کنار من نشست, فرمود جوان کدام دکتر گفته که سرظان خون داری و میمیری؟ من تورا شفا دادم ولی وقتی برمیگردی به شهر و دیارت من را فراموش نکن. شخص گفت یک دختر یک سالو نیمه داشتم که اسم او را مژگان گذاشته بودم,حضرت فرمودند خدا دختر به این خوبی به تو عطا کرده است چرا اسمش را مژگان گذاشته ای؟چرا نام مادرم فاطمه سلام الله علیها را برای او انتخاب نکرده ای؟یعد فرمودند من از تو میخواهم اسم او را عوض کن و نام مادرم فاطمه سلام الله علیها را بر او بگذار , گفتم چشم و ناگهان دیگر آقا را ندیدم و بهوش آمدم ,پایم را تکان دادم دیدم میتوانم حرکتش بدهم با اینکه حسو حرکت نداشت قبلا. یقین کردم امام رضا علیه السلام ن را شفا داده است , بلند شدم به مردم اعلام کردم و مردم ریختند لباسهای من را به عنوان تبرک پاره کنند. اگر درست بروی و التماس کنی و حکمتی هم باشد و به صلاح تو باشد آن حاجتت , قطعا امام رضا علیه السلام عطا میفرمایند ------------------------ 1-الخصال , جلد۱ , صفحه۱۴۳/عيون أخبار الرضا عليه السلام , جلد۲ , صفحه۲۵۴/وسائل الشیعةجلد۱۴ صفحه ۵۶۲ قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ : لاَ تُشَدُّ اَلرِّحَالُ إِلَى شَيْءٍ مِنَ اَلْقُبُورِ إِلاَّ إِلَى قُبُورِنَا أَلاَ وَ إِنِّي لَمَقْتُولٌ بِالسَّمِّ ظُلْماً وَ مَدْفُونٌ فِي مَوْضِعِ غُرْبَةٍ فَمَنْ شَدَّ رَحْلَهُ إِلَى زِيَارَتِي اُسْتُجِيبَ دُعَاؤُهُ وَ غُفِرَ لَهُ ذَنْبُهُ ياسر خادم از امام رضا(عليه السّلام)نقل مىكند كه فرمود:بار سفر به سوى زيارت قبور بسته نشود مگر براى زيارت قبور ما،آگاه باشيد كه من از روى ستم با زهر كشته مىشوم و در ديار غربت دفن مىشوم،پس هر كس براى زيارت من بار سفر بندد، دعاى او مستجاب و گناه او آمرزيده مىشود.
|
- جزئیات
- یکی از مشکلات عظیمی که حضرت رضا علیه السلام در دوران امامت خود با آن روبرو بودند و سالها درگیر بودند و وقت آن حضرت را به خود اختصاص داد , وجود کسانی بود که حرکت انحرافی واقفیه را در درون شیعه به وجود آوردند. حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام چند شاگرد داشتند که فقیه هم بودند و سالیانی خدمت حضرت زانوی تلمذ زده بودند , و روایات زیادی را از آن حضرت شنیده و نقل کرده بودند و سرآمد آنها علی بن ابی حمزه بطائنی بود به محض اینکه آقا موسی بن جعفر علیهما السلام به شهادت رسیدند, چون مدت مدیدی ایشان در زندان بودند , و اینها وکلای حضرت بودند در بین مردم و فقط 30 هزار درهم از پولهایی که مردم داده بودند برای سهم امام در پیش علی بن ابی حمزه بطائنی بود یک نفر دیگر هم مبالغ سنگینی دستش بود, تا آقا به شهادت رسیدند اینها انکار کردند امامت امام رضا علیه السلام را . چرا؟ چون اگر میگفتند شما امام هستید باید می آمدند پولها را تحویل می دادند از پول نمی توانستند دست بکشند, نمی گفتند که علی بن موسی علیهما السلام امام نیستند , بلکه میگفتند پدرتان نصریح نکرده اند و ما شک داریم و متوقف هستیم. اما چون بزرگ شیعه بود و در بین شیعه بعنوان یک عالم و از وکلای مو سی بن جعفر علیهما السلام شناخته میشد , فتنه ی عجیبی شد. بسیاری از شیعیان بعد از امام کاظم علیه السلام حیران بودند که علی بن موسی علیهما السلام امام هست یا نیست؟به اسم تقوا و احتیاط این فتنه را راه انداختند.
|
- جزئیات
- در نیشابور وقتی به حضرت فرمودند کلامی بفرمایید 25 هزار قلم دان از جیبها در آمد و محدثین مینوشتند فرمودند پدرم از پدرانش نقل کرده است و ایشان از خاتم الأنبیاء سلام الله علیهم اجمعین و ایشان از جبرائیل و او از میکائیل و او از اسرافیل و او از لوح و قلم و از خداوند عزوجل:کلمة لا اله الاّ الله حِصنی و مَن دَخِل حِصنی أمِنَ من عَذابی/دو قدم رفتند جلو و مجدد فرمودند بشروطها و انا من شروطها/لا اله الله حصن و دژ است که بعد از آن علی ولی الله علیه السلام باشد نه ابوبکر و عمر/بعدش حسن و حسین علیها السلام باشد نه معاویه و یزید/لا اله الله ی که عی بن موسی باشد نه مأمون , خبر به مأمون رسید گفت او را میکشم/به قیمت جانش تمام شد ولی حرفش را زد , همه جا جای تقیه نیست/امام رضا علیه السلام را دوبار زهر دادند یک بار با انار ناخن هایش را سمی کرد و انار را فشرده کرد و گذاشت حضرت میل کنند و آقا شفا پیدا کردند ,دومی نخ و سوزن را سمی کرد و از داخل انگور ها عبور میداد و بیرون می آورد و خودش این کار را کرد برای اینکه کس دیگر نفهمد/جلد 49 بحار حدود 250 منبر برای امام رضا علیه السلام دارد/اباصلت هروی را مامون زندانی کرد و حضرت جواد علیه السلام او را نجات داد و برد او را هرات/این اباصلت در مشهد یک درویش است/امام رضا علیه السلام به اباصلت فرمودند من داخل میشوم و وقتی آمدم بیرون اگر عبا سرم بود با من حرف نزن , ابا صلت میگوید آقا بعد از اینکه مسموم شدند در عرض یک ساعت حدود پنجاه بار از اتاق امدند بیرون و رفتند داخل بدن آقا به شدت میلرزید و قرار نداشتند ,از خانه ی مأمون تا خانه ی امام رضا علیه السلام راهی نبود ولی آقا حدود ده بار به زمین نشستند و بلند شدند از اتناق مدام می آمدند بیرون و میفرمودند اباصلت جوادم نیامد؟علیهما السلام/رفتم داخل اتاق دیدم فرش حجره را کنار زده اند و صورت روی خاک نهاده اند و فرمودند لحضات آخر است میخواهم مانند جد غریبم حسین علیه السلام جان دهم...
|
- جزئیات
- هرجایی بروی یک رمز عبور دارد/رمز ورود به دل امام رضا علیه السلام دو اسم است/یکی اسم مادرش فاطمه ی زهرا سلام الله علیها است دوم اسم نور دلش جواد الأئمه است/جوانها شما را به قرآن قسم میدهم که حرم رفتید امام رضا علیه السلام را به حق پهلوی شکسته ی مادرشان قسم ندهید/ما و حاجتمان می ارزد که این همه امام رضا علیه اسلام اذیت بشوند/شخص میگوید به شدت گرفتار بودم کارد به استخوانم رسید در عالم رؤیا و مکاشفه دیدم حضرت رضا علیه السلام نشسته اند ,گفتم آقا شما را به حق امیرالمؤمنین برایم دعا کنید مشکلم حل شود چیزی نفرمودند ,گفتم به حق جعفر طیار علیه السلام و چندین بزرگ و ائمه دیگر...چیزی نفرمودند تا به اینجا که...اسم پهلوی شکسته یا صورت نیلی نبردم...فقط گفتم شما را به حق مادرتان فاطمه ی زهرا سلام الله علیها...تا گفتم بدنشان لرزید بعد دستشان را بلند کردند و دعا کردند/اینها را نگویید بروید بگویید به علی علی گفتن مادرتان قسم(سلام الله علیهم اجمعین)به نماز شب مادرتان فاطمه ی زهرا سلام الله علیها قسم , به آن لحظاتی که حسین و حسنش را میبوسید ,به زینبِ مادرت قسم(سلام الله علیهما)شما به آن دست بوسیدن پیغمبر از مادرتان(علیهما السلام) به اینجور چیزها قسم بده و به جواد الأئمه عله السلام , بعد ببینید چه میکنند...
|
- جزئیات
- حضرت رضا علیه السلام میفرمایند قبر من را خدا محل رفت و آمد شیعیانم قرار میدهد و اهل بیت من به زیارتم می آیند(افتخار کنیم اگر توفیق زیارت حضرت رضا علیه السلام را داریم)فمن زارَنی فی غُربتی...ما نداریم در هیچ یک از حضرات معصومین که فرموده باشند به زیارت من بیایید,بخواهند,استقبال کنند..کسی که در غربت من به زیارت من بیاید وَجَبت له الجنة فی یوم القیامة وقتی گفته میشود وجبت , خدا به عهده میگیرد/این حق برایش تثبیت میشود که فردای قیامت هم بتواند بیاید من را زیارت کند/در وا نفسای قیامت قدم از قدم نمیگذارند برداری ولی خداوند این حق را برای شخص قائل میشود که شرفیاب محضر حضرت رضا علیه السلام شود/در ادامه میفرمایند:به آن خدایی که جد ما را به پیغمبری گرامی داشت و ایشان را بر همه ی خلقش برگزید , کسی نزد قبر من دو رکعت نماز نمی خواند مگر اینکه سزاوار است لحظه ای که خدا را ملاقات کرد مورد مغفرت قرار گیرد/به آن خدایی که مارا بعد از پیغمبر گرامی داشته است و مارا جامشین و وصی پیغمبر اسلام قرار داده است همانا زوار قبر من گرامی ترین وارد ها بر خدا هستند در روز قیامت /تمام مزارات و مشاهد مشرف ائمه را در نظر بگیرید آقا میفرمایند زوار منِ علی بن موسی الرضا گرامی ترن میهمانان و واردین بر خدا هستند در روز قیامت/در ادامه ی حدیث می فرمایند:هیچ مومنی به زیارت من نمی آید در حالی که قطره ای باران از آسمان بر روی صورتش بچکد مگر اینکه خداوند متعال جسد او را حرام کند بر آتش جهنم
|
- جزئیات
- امیر المؤمنین علیه السلام میفرمایند فرصتها مثل ابر از دست میرود , از فرصت موجود زندگی استفاده کنیم , زندگی سرِ جای خودش یک وقتهایی فرصت پیش می آید کار و خدمتی بکنیم برای اهل بیت علیهم السلام , چشم بر هم بزنیم تمام میشود...هرکسی به قدر خودش اگر به هر مقداری که میتواند قدمی بردارد...گاهی قدم های اندک نزد اهل بیت علیهم السلام جایگاه های بزرگ دارد و آثار بزرگ دارد/کسی میخواست برود پیش امام رضا علیه السلام/تاجر های طوس و نیشابور کلی پول خمس جمع کردند و گفتند اینها را ببر و بده به حضرت و مقدار مفصلی هدایا جمع شد ,این آقا و رفت خدمت حضرت , وقتی سکه ها را خدمت امام رضا علیه السلام گذاشت حضرت از لا به لای سکه ها گشتند و یک سکه ی ارزان قیمت که رنگش سیاه شده بود را پیدا کردند , معلوم میشد این سکه برای یک آدم بسیار ضعیف و فقیر است ,حضرت سکه را برداشتند , خدمت حضرت عرض کردند آقا این سکه چیست؟حضرت فرمودند این سکه برای یک پیرزن فقیری است در نیشابور این سکه ارزشی ندارد اما در آن پُر از محبت است,تمام محبتش را به من با این سکه خواسته نشان دهد این سکه ی سیاه را من خیلی دوست دارم/یک سکه ی سیاه به درگاه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بیار یک جوری خودت را نشان بده و کاری بکن و قدمی بردار خالصانه و کسی هم لازم نیست بداند و تلاشی بکن و باقیات و صالحاتی برای خودت به جای بگزار
|
- جزئیات
- یکی از القاب امام رضا علیه السلام رئوف است/از مدینه تا مَرو که حضرت را آوردند تاریخ دارد بیش از 4200 سرباز آوردند/بنی عباس قصد کشتن حضرت را داشت و خود علویان از شیعیان عده ای به گمراهی رفتند ,گفتند رفت و حکومت را قبول کرد ,چهل غلام آورده بودند مخصوص دورِ کجاوه اینها بد دهن بودند و برده ها را رام میکردند و اسب های وحشی را رام میکردند(قتفذ اینگونه بود)که در مسیر امام رضا عیه السلام را شکنجه ی روحی بدهند/یک منزل که از مدینه آمدند بیرون حضرت فرمودند کجاوه ها را نگه دارید , مدتی ما در سایه بودیم و این غلامها در آفتاب بودند حالا اینها سوار شوند ما پیاده میرویم/این غلام ها مات ماندند اینها از این اخلاقها ندیده بودند ,به منزل دوم رسیدند و بعد منزل سوم حضرت پیاده شدند برای وضو و نماز /اینها چکمه ها را کندند و آستین ها را بالا زدند آمدند جلو ببینند حضرت چطور وضو میگیرند اینها تارک الصلاة بودند اصلا اهل این برنامه ها نبودند , رجاء میگوید به مَرو نرسیده اینها نافله ی شب میخواندند به مَرو رسیدند مأمون خبرها را شنید و گفت همین چهل نفر برای براندازی حکومتم بس است/چهل نامه نوشت به چهل تا از سرزمین های دور هر نامه را داد دست یکی از این اشخاص و گفت آن را برسان فلان جا... در نامه نوشته بود به محض رسیدن این نامه گردن غلام را بزن و جسدش را جایی دفن کن که کسی نبیند/محبت آقا عاقبت به خیرشان کرد هر چهل نفر شهید شدند در محبت امام رضا علیه السلام/اسم و رسمی هم از آنها نیست/السلام علی الامام الرئوف/نه بحثی کرد با آنها نه از آخرت و نه از وجود صانع/اینکه میگویند اغنیاء مکه روند و فقرا سوی تو آیند , اتفاقا برعکس است ,اغنیاء محبتی و معرفتی اغنیائی که رشته ی فطرتشان پاک است می آیند پیش شما آقا...فقر در اعتقادات نمی آید پیش شما...
|
|