|
|
|
|
- جزئیات
- سلام بابای خوب و مهربونم دیر اومدی چرا عزیز جونم از این تنور به اون تنور کافیه امشبو میخوام تو بغلت بمونم از چی بگم برات دردت به جونم بدجوری ناراحتمو خزونم میشه بگی کمتر بهم بخندن خنده نداره لکنت زبونم هفت ساله ها دندونشون میفته منکه فقط سه سالمه بابا جون هر دو قدم با سر زمین میافتم از بسکه سنگینه بابا دستاشون بابا ،موی سرم سوخت چشم ترم سوخت بال و پرم سوخت بابا ، عزیز دلم ، عزیز دلم ، عزیزدلم شبا یه گوشه روی خاک میشینم خاطره هاتو میگیرم به سینم قول بده که نترسی بابا جونم چند وقته تو سرفهام خون میبینم گمون کنم مریض شدم بابایی آخه دارن هی ناخنام میفتن خیر نبینن زجر و سنان تو صحرا از مادرت فاطمه بد میگفتن بابا در اومد اشکم وقتی که میزد لگد به سینم بابا ، عزیز دلم ، عزیز دلم ، عزیزدلم علیهم السلام
|
- جزئیات
- میدونی بین سختی دنیا کی به دادم رسیده حسن همه جا گفتم و میگم باز انا عبد من عبید حسن اسمش زیبا کرده دنیای منو کرمش پر کرده دستای منو رزق و روزی عالم تو دستشه کی داره تو عالم آقای منو من غلام سیاه و حسن آقامه من کویر خشکم و حسن دریامه میرسه یه روزی که همه دنیا جای عشق مینویسن حسن مولا الهی که تا آخر عمرم بمونم من مرید حسن بنویسید رو سنگ مزارم انا عبد من عبید حسن نمی افته از رو لب زائرا ذکر یا حسن تو راه کربلا پرچم اسلام بالا میبره قیام حسین با صلح مجتبی من گدای حقیرم حسن آقامه من حقیر حقیرم حسن مولامه داره میگذره عمرم در این خونه زیر پرچم سبز حسن مولا علیهم السلام
|
|
- جزئیات
- قرص قمر رباب، ای گلپسر رباب کوچیکه سرت اما شدی سایه سر رباب شیرخواره یل رباب، قند عسل رباب رو نیزه نشستن بهتره، یا بغل رباب یارالی علی، آب آزاد شده جات خالی علی یارالی علی، رو نیزه چرا بیحالی علی می جان علی، دست و پازویی می چشم بلی می جان علی، نیزه گَتِ ترهسته ازتی گَلی می جان علی آخر تِه شیر نخِردی، تِه جان مار بمیره مه ره دسّش هکردی، تِه جان مار بمیره مادر برات بمیره... ای حال خوش رباب، قربون تو شه رباب خندت نمیگیره، خودشو هم بکشه رباب ای کار و کس رباب، برگرد نفس رباب از بس گریه کردم، همه میگن که بسه رباب ای بی سر علی، قنداقت برام شد معجر علی ای بی سر علی، آخر بهم نگفتی مادر علی ای تِشنا علی تی سه رو بزوعه بابا علی ای تِشنا علی دیگه دارنی قدّ بالا علی ای تِشنا علی مِن ته ره شیر نِدامه ، تِه جان مار بَمیره مِن شِه علی رِه خوامه ، تِه جان مار بَمیره مادر برات بمیره...
|
- جزئیات
- ای حَلاوت افطاری این شبا حسن کل زندگیمو میگردونه امام حسن خیر ببینه از عمرش بابا که تو بچگیم اسم کوچیک دیگمو گذاشت غلامحسن حسن آرامش محضه لطفش بی حدو مرزه آقای منه حسن سایش رو سرم دائم عشق حضرت قاسم دنیای منه تموم خوشی دنیا حسن همه نوکرنو مولا حسن به کوری قُنفُذ و مُغَیره مُعِزُّ المومنین یا حسن حسن... نسخهی جمل ، با دستای تو پیچیده شد نیمنگاهی کرد ، علی و فرمود برو حسن جوری روشتر ، میترسید اون فتنهگر دادی داره تار و مار میکنه ، لشکرو حسن حسن هر ضربههاش خاصه استاد عباسه مولای منه حسن آقای آقامه مثل حسین دنیامه عُقبای منه میگیرم از سر سفرش عزّت میخونم تا قیامت با غیرت به عشق بی بی شریفه خاتون به جَعده و به اون خبیثه لعنت علیهم السلام
|
|
- جزئیات
- ...يا معاشر الأنصار )ألا اسمعوا ومن حضر ، ألا إنّ باب فاطمة بابي ، وبيتها بيتي ، فمن هتكه فقد هتك حجاب الله. قال عيسى بن المستفاد : فبكى أبو الحسن عليهالسلام طويلا ، وقطع عنه بقيّة الحديث ، وأكثر البكاء ، وقال : هتك والله حجاب الله ، هتك والله حجاب الله ، هتك والله حجاب الله ، وحجاب الله حجاب فاطمة ، يا أمّه يا أمّه صلوات الله عليها. -------------------- طرف من الأنباء والمناقب[ السيّد بن طاووس ]الناشر: انتشارات تاسوعاء ، جلد : 1 صفحه : 146
|
|
|
- جزئیات
- تا که پشت پرده سقیفه روشن بشه باز شیعه غیرت امیرالمؤمنینی میخواد تا فدک هم به جهان حقایقش ثابت شه یه نفر شبیه علامه امینی میخواد به اشک اون چشم تار ، به اون حال دلخورش به مسمار غرق خون ، به خاک رو چادرش یا فاطرو به ، حق فاطمه یا عالی و به ، حرمت علی کی میرسه پس ، نوبت ظهور برپا بشه باز ، دولت علی این الطالب بدم الزهرا... دوتا شاهد میبرن تو محکمه مردم شهر حقشون و میگیرن وقتی شکایت میکنن ولی مولا صدو بیست هزار نفر شاهد داشت پس اینا چطور ازش غصب خلافت میکنن بحقی که خورده شد ، به اون بازوی کبود به خون روی غلاف ، به دستی که بسته بود از تو دل قبر اون دو غاصبو بیرون میکشه مهدی یه تنه عالم میبینن که قاتل تو پای یک درخت دارش میزنه این الطالب بدم الزهرا... علیهم السلام
|
- جزئیات
- صَحیفه مَلعونه یا صحیفه مشئومه پیماننامه تعدادی از صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با هدف غصب خلافت از امام علی(علیهالسّلام) اندکی پیش از شهادت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم). بنابر منابع شیعی، گروهی از صحابه پیش از واقعه غدیر با هم پیمان بستند که نگذارند خلافت به خاندان پیامبر(علیهم السلام) برسد. آنان میخواستند رسول خدا را در گردنه کوه هَرشا به قتل برسانند. پس از واقعه غدیر نیز در مدینه جمع شدند و بر پیمان خود تأکید کردند و این جمع، صحیفه ملعونه دوم خوانده شده است. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه غدیر اصحاب صحیفه را اهل آتش دانسته و از آنان بیزاری جست. افراد صحیفه ی ملعونه: ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابیوقاص و ابو عبیده الجراح و معاویه بن ابیسفیان و عمرو بن عاص و سعید بن عاص و ابوموسی اشعری و مغیره بن شعبه و اوس بن حدثان و ابوهریره و ابوطلحه انصاری و سالم غلام خذیفه از جمله کسانی بودند که در این طرح شرکت داشتند. ایشان ابتدای جلسه پیمان بستند که حکومت را غصب کنند و نگذارند تا خلافت به علی (علیهالسّلام) برسد. به همین دلیل در این جلسه، چهار نفر (ابوبکرو عمر و ابوعبیده جراح و سالم بن حبیبه) به ترتیب برای رسیدن به مقام رهبری مسلمانان مورد تأیید واقع شدند!! سپس بعد از مشورت با یکدیگر و اتفاق نظر، متنی را به دست خط سعید بن عاص نوشته و به امانتدار خود یعنی ابوعبیده جراح سپردند، او نیز این متن را به عنوان پیماننامه در کعبه پنهان نمود. -------------------- بحار الانوار، بیروت، موسسة الوفا، ۱۴۰۴ ه ق، ج۲۸، ص۱۰۲ / کتاب سلیم بن قیس، ص۱۵۴ نشر الهادي ، قم / مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۵۰/ حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۱۹۱ / اسرار آل محمد(ص)، ۱۴۱۶ق، ص301
|
- جزئیات
- اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 429، نشر بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381ق. ابن حجر الهیتمی، الصواعق المحرقة...، محقق: ترکی، عبد الرحمن بن عبد الله، خراط، کامل محمد، ج 2، ص 600، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ اول، 1417ق.
|
- جزئیات
- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله وسلم ـ في صِفَةِ عَلِيٍّ عليه السلام ـ : يا أيُّهَا النّاسُ ، امتَحِنوا أولادَكُم بِحُبِّهِ ، فَإِنَّ عَلِيًّا لا يَدعو إلى ضَلالَةٍ ولا يُبعِدُ عَن هُدًى ، فَمَن أحَبَّهُ فَهُوَ مِنكُم ، ومَن أبغَضَهُ فَلَيسَ مِنكُم [ تاريخ دمشق «ترجمة الإمام عليّ عليه السلام» : 2 / 225 / 730 . ] . ابوسعید خدرى مى گوید : «کنّا معشر الأنصار نبور أولادنا بحبِّهم علیّاً(علیه السلام)؛ فإذا وُلد فینا مولودٌ فلم یحبّه عرفنا أ نّه لیس منّا»؛ (ما انصار ، فرزندانمان را با دوست داشتن على(علیه السلام) امتحان مى کردیم؛ پس هر گاه فرزندى از ما متولّد مى شد و او را دوست نداشت مى فهمیدیم او فرزند ما نیست) . عبادة بن صامت مى گوید : «کنّا نبور أولادنا بحبِّ علیّ بن أبی طالب(علیهما السلام)؛ فإذا رأینا أحدهم لا یحبّ علیّ بن أبی طالب علمنا أنّه لیس منّا وأ نّه لغیر رِشْدَة»؛ (ما فرزندانمان را با دوست داشتن على ابن ابى طالب(علیهما السلام) امتحان مى کردیم ، و چون مى دیدیم یکى از آنها على ابن ابى طالب(علیهما السلام) را دوست ندارد ، مى فهمیدیم از ما نیست و از راه حلال به دنیا نیامده است) . ------------------ أسنى المطالب ، ص 8 [ص 58] / شرح ابن أبی الحدید، ج 1 ، ص 473 / نهایة ، ابن الأثیر، ج 1 ، ص 118 [ج1، ص161] / لسان العرب، ج۴، ص۸۷، ناشر:دار صادر - بیروت، الطبعة:الاولی/
|
- جزئیات
- الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : قابِلِ السَّفيهَ بالإعراضِ عَنهُ و تَركِ الجَوابِ يَكُنِ الناسُ أنصارَكَ ؛ لأنَّ مَن جاوَبَ السَّفيهَ و كافَأهُ قد وَضَعَ الحَطَبَ على النارِ . امام صادق عليه السلام : با بى اعتنايى به سفيه و ندادن جواب او ، با وى مقابله كن، تا مردم جانب تو را بگيرند ؛ زيرا كسى كه جواب سفيه را بدهد و مقابله به مثل كند، هيزم روى آتش نهاده است . [بحار الأنوار : 71/422/61 .]
|
|
|